کد خبر: ۳۳۱۴
تاریخ انتشار: ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۰:۲۴
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
کارگزاران علیه برادر بزرگ‌تر احمد غلامی . سردبیر انتخابات مجلس یازدهم، انتخاباتی نیست که بتوان با آن توانِ سیاسی اصلاح‌طلبان را محک و دست به قضاوت زد؛ اما درباره برخی از احزاب اصلاح‌طلب ازجمله حزب کارگران سازندگی این‌گونه نیست.

کارگزاران علیه برادر بزرگ‌تر احمد غلامی . سردبیر انتخابات مجلس یازدهم، انتخاباتی نیست که بتوان با آن توانِ سیاسی اصلاح‌طلبان را محک و دست به قضاوت زد؛ اما درباره برخی از احزاب اصلاح‌طلب ازجمله حزب کارگران سازندگی این‌گونه نیست. آنان با لیستی مستقل پا به عرصه انتخابات گذاشتند و خواسته یا ناخواسته در معرض انتخاب مردم قرار گرفتند که نتیجه آن برای بسیاری ازجمله رؤسای این حزب از پیش آشکار بود: شکست! در غیابِ حداکثری مردم، برای احزاب اصلاح‌طلب خاصه حزب کارگزاران سازندگی که همواره با آرای دیگر جریان‌های اصلاح‌طلب حیات سیاسی داشته، این نتیجه پیش‌بینی‌پذیر بود. با‌این‌همه کارگزاران سازندگی دست به کار مهمی زده است. اگرچه شرکت آنان در انتخابات قرین به پیروزی نشد، پیام روشنی برای برخی اصلاح‌طلبان داشت و آن پیام چیزی نبود جز اینکه کارگزاران سازندگی مستقل از اصلاح‌طلبان، حیاتِ سیاسی دارد. سودای این استقلال همواره در رویکرد و عملکرد رؤسای این حزب وجود داشته است. انتقادات صریح و چندباره دبیرکل کارگزاران سازندگی شاهد این مدعاست. این حزب درصدد آن است تا حساب خود را از جریان‌های دیگر اصلاح‌طلب که مرزهای چندان روشنی با جریان‌های رسمی ندارند، جدا کند. کارگزاران سازندگی در موضع‌گیری‌های کلان اخیر و در موضع‌گیری‌هایی که از سوی چهره‌های سیاسی‌شان در گفت‌وگو یا اظهارنظرها صورت می‌گیرد، بر پوزیسیون‌بودن خود و حزب کارگزاران سازندگی تأکید دارند. آنان در پی راهکاری برای مشارکت با ساختار کلی حکومت هستند؛ جایگاهی که با تجربه تاریخی آنان همسویی بیشتری دارد. اگر این تحلیل مبتنی بر واقعیت باشد، بعید است کارگزاران سازندگی دیگر تمایل چندانی به همزیستی با حزب اتحاد ملت و حتی چهره‌های مستقل نزدیک به این طیف‌ها داشته باشد. شاید اینکه غلامحسین کرباسچی می‌گوید «کار سیاسی رودربایستی ندارد»، بیش از آنکه نهیب به دیگران باشد، نهیب به خود و اعلام تغییر موضعی است که از چند سال پیش آن را آغاز کرده است؛ نزدیکی به نهادهای رسمی و مواجهه غیرانتقادی با این جریان‌ها و توصیه‌های غیرعلنی دلسوزانه به آنان؛ آنچه سال‌ها در فرهنگ سیاسی انقلاب اسلامی رایج و پذیرفتنی بوده است. از این منظر، لیست مستقل کارگزاران با اینکه بدعت نیست؛ اما در زمان و جغرافیای کنونی معنای دیگری دارد. با درستیِ این تحلیل انتظار می‌رود که دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی، شفافیت و صراحت بیشتری در اعلام مواضع خود و حزب داشته باشد. در غیر ‌این ‌صورت انتقادات او از اصلاح‌طلبان و اصلاح‌طلبی نکته تازه‌ای در بر ندارد؛ مگر مواضع اخیرِ کرباسچی در انتقاد از رئیس دولت اصلاحات. انتقاد از مردی که در گذشته با سیاست‌های کارگزاران فاصله چندانی نداشته است. شاید کرباسچی می‌خواهد آب رفته را به جوی بازگرداند. اگر این‌گونه باشد، نظرات کرباسچی واپس‌گرایانه است؛ زیرا خاتمیِ امروز با خاتمیِ دیروز بسیار متفاوت است، رئیس دولت اصلاحات و برخی اصلاح‌طلبان مؤثر در کنار او از بسیاری دیدگاه‌های دیروزشان عبور کرده‌اند؛ گیرم آن را بر زبان نیاورند. رئیس دولت اصلاحات و برخی از اصلاح‌طلبان به این نکته آگاه‌اند که مردم در سیاست با کسی رودربایستی ندارند و همیشه سکوت، اعلامِ موافقت با وضعیت موجود نیست. برخی اصلاح‌طلبان از‌جمله کرباسچی برای تغییر در جبهه اصلاحات از تعبیر «پوست‌اندازی» استفاده کرده‌اند.
 پوست‌اندازی، تغییری ظاهری است برای حفظ وضعیت موجود و یافتن راهکارهایی برای بازگشت به قدرت به نام مردم. تغییر جدی در عرصه‌ سیاست، از طریق تغییرِ نگرش در راهکارهای اقتصادی امکان‌پذیر است که ازقضا نیاز به تئوری و چارچوب دارد. مگر نه این است که در 16 سال دولت‌داری اصلاح‌طلبان در دوره هاشمی‌رفسنجانی و خاتمی، اقتصاد، براساس تئوری بازار آزاد اداره شده است. دولت احمدی‌نژاد و روحانی تجلی اوج نابسامانی این دیدگاه و روش اقتصادی است. اگر اصلاح‌طلبان باید برنامه بدهند، کارگزاران سازندگی که نشان داده بیش از هر چیز دغدغه اقتصاد دارد، برنامه‌اش چیست؟ اگر رئیس دولت اصلاحات و اصلاح‌طلبان هنوز مقبولیت دارند، این مقبولیت نشئت‌گرفته از دولت اصلاحات است که به طور کامل تن به نظام بازار آزاد نداد. هر نظام اقتصادی در پی چهار هدف است: اول بیشترین تولید و پیشرفت تکنیکی، دوم رسیدن به عدالت توزیعی، سوم ایجاد امنیت برای تهیدستان در برابر فجایع طبیعی و اقتصادی و دست آخر افزایش امیال آفرینش‌گرا و کاستن از امیال مالکیت‌گرا*. با یک محاسبه سرانگشتی می‌توان گفت دولت‌های ما در رسیدن به هر چهار هدف ناکام بوده‌اند. پاشنه‌آشیل همه جریان‌های سیاسی، اطاعت از امیال مالکیت‌گرا است. بررسی کارنامه برخی از مقامات و کارگزاران سیاسی و اقتصادی بیان‌کننده این نکته است که دولت‌ها نه‌تنها امیال مالکیت‌گرا را سرکوب نکرده‌اند؛ بلکه در پوشش خصوصی‌سازی از مردم، سلب مالکیت نیز کرده‌اند. آنچه بعد از گذشت چهار دهه مردم را از سیاست دلزده کرده، صرفا گفتمان اصلاح‌طلبی یا اصولگرایی نیست؛ بلکه گفتمانی است که بر دیدگاه‌های اقتصادی منفعت‌گرا چفت‌و‌بست شده است. یقینا اصلاح‌طلبی نیاز به اصلاح دارد. نه پوست‌اندازی برای ادامه وضعیت موجود؛ بلکه تغییر در نگرش‌های اقتصادی که جانب مردم را بگیرد. شاید اقدام انقلابی نیاز نباشد؛ اما اندیشه انقلابی ضروری است.
* از کتاب «آرمان‌های سیاسی»، برتراند راسل، ترجمه ارحام عموی‌فومنی، نشر مرکز.
نام:
ایمیل:
* نظر: