حاجحسین ملک نه فقط در تاریخ شهر مشهد، بلکه در تاریخ معاصر ایران، شخصیت شناختهشدهای است. همه ما او را به خاطر وقفهای پرشمارش در سراسر ایران، از مشهد و تبریز و تهران گرفته تا دورترین نقاط کشور و نیز، اهتمام فراوان وی به حفاظت از میراث فرهنگی، به ویژه میراث مکتوب، میشناسیم.
جواد نوائیان رودسری – حاجحسین ملک نه فقط در تاریخ
شهر مشهد، بلکه در تاریخ معاصر ایران، شخصیت شناختهشدهای است. همه ما او
را به خاطر وقفهای پرشمارش در سراسر ایران، از مشهد و تبریز و تهران گرفته
تا دورترین نقاط کشور و نیز، اهتمام فراوان وی به حفاظت از میراث فرهنگی،
به ویژه میراث مکتوب، میشناسیم. اجداد حاجحسین، اصالتاً از اهالی تبریز
بودند و جدش، حاجمهدی ملکالتجار، منصب «ملکالتجاری ممالک محروسه» را از
محمدشاه قاجار گرفت و به واسطه پرداخت وام به امیرکبیر برای رساندن
ناصرالدینمیرزای ولیعهد به تهران و نشاندن او بر تخت سلطنت، موقعیت خود را
حفظ کرد و فرزند او محمدکاظم نیز، منصب ملکالتجاری گرفت. با این حال،
هیچکدام از این سوابق، دلیل ملّاک شدن حاجحسین در خراسان نبود. واقعیت آن
است که خاندان ملک، تا پیش از ورود حاجحسین و پدرش به مشهد، املاک چندانی
در خراسان و شهر مشهد نداشتند و تمام ماجرای خرید ملک و املاک گسترده توسط
این خانواده در خطه خراسان، به بعد از سال 1273 خورشیدی باز میگردد که
چرایی آن، روایتی شنیدنی دارد.
دردسرهای یک تسویه حساب
از عوارض منصب ملکالتجاری، یکی این بود که هر وقت شاه در جایی از نظر
مالی کم میآورد، سراغ ملکالتجار را میگرفت و او در این مواقع، باید تن
به خواستههای عجیب و غریب مالی شاه قاجار میداد. عزتملک ملک، دختر
حاجحسین، در خاطراتش آوردهاست که در سال 1271 خورشیدی، حاجمیرزاحسین یکی
از بازرگانان بنام پایتخت، ورشکست شد و خبر این ورشکستگی را به گوش
ناصرالدینشاه رساندند و گزارش دادند که میرزاحسین، مبالغ معتنابهی هم به
خارجیها بدهکار است. شاه که از بدهی به اتباع بیگانه و عواقب آن واهمه
داشت، محمدکاظم ملکالتجار، پدر حاجحسین ملک را مأمور کرد تا دیون
میرزاحسین را با فروش املاک و داراییهای وی، تسویه کند. حاجمحمدکاظم هم
مشغول شد و کار تسویه دیون ورشکسته را با رعایت امانت انجام داد. هنگام
بررسی داراییهای بازرگان ورشکسته، حاج محمدکاظم به بدهی سنگین
رکنالدوله، برادر ناصرالدینشاه به میرزاحسین پی برد. این بدهی حدود 60
هزار تومان بود که در آن زمان، مبلغی نجومی به حساب میآمد. حاج محمدکاظم
چند بار برای دریافت دین، به سراغ رکنالدوله رفت و هر بار او به دلایلی
حاضر به پرداخت بدهی نشد. از آن طرف، خارجیها هم روی حاجمحمدکاظم فشار
آورده بودند که زودتر طلب آنها را تسویه کند. پدر حاج حسین ملک که
میدانست حریف برادر پادشاه نمیشود، به سراغ ناصرالدینشاه رفت و مسئله را
به او گفت. شاه قاجار هم برادر خود را احضار کرد و از او خواست دِین خود
را بپردازد. پاسخ رکنالدوله خیلی ساده بود: ندارم!
راهکاری شگفت برای تسویه بدهی!
ناصرالدینشاه که از وضعیت برادرش کلافه شدهبود، به او گفت که اگر
املاکی دارد در عوض بدهی بدهد و خودش را خلاص کند. رکنالدوله هم که مدتی
در خراسان حاکم بود و املاک گستردهای مابین مشهد و فریمان داشت، آنها را
به عوض بدهیاش عرضه کرد؛ اما مشکل اینجا بود که قیمت زمینها، طبق گزارش
ارزیابان، در بهترین حالت از 30 هزار تومان فراتر نمیرفت و این، نصف مبلغ
بدهی بود. ناصرالدینشاه چارهای اندیشید و اعلام کرد که حرف ارزیابان را
قبول ندارد و ملکالتجار باید زمینهای رکنالدوله را به قیمت 60 هزار
تومان از او بخرد و بدهی را تسویه کند! به این ترتیب، حاجمحمدکاظم
ملکالتجار مجبور شد زمینهای 30 هزار تومانی را به دو برابر قیمت بخرد. او
پس از این اقدام، پسرش حاج حسین را که هنوز 22 سال داشت، برای اداره این
زمینها به مشهد فرستاد و او نیز، طبق سفارش پدر به گسترش این اراضی پرداخت
و به تدریج، از محل درآمدهای آنها، زمینهای دیگری را خرید و این رویداد،
زمینهای شد برای ماندگار شدن حاجحسین ملک در مشهد و گسترش املاک وی در
این خطه. جالب اینجاست که رکنالدوله، حاکم مشهد و فرد بدهکار، از خاندان
ملک خوشش نمیآمد و در قبال حاجمحمدکاظم و پسرش حاجحسین، رفتاری
بیادبانه و طلبکارانه پیش گرفت که البته، از یک شازده قجری پرافاده مثل
او، بعید نبود!