شاید کسی نباشد که این روزها سخنان اردشیر زاهدی را نشنیده باشد. پیرمرد نود و دو ساله، با صراحت و شجاعت، در یک گفتوگوی تلویزیونی با بیبیسی، به وزیر خارجه آمریکا، سیاست تحریم، ترور سردار سلیمانی و مواضع آمریکا حمله میکند.
محمدعلی وکیلی
شاید کسی نباشد که این
روزها سخنان اردشیر زاهدی را نشنیده باشد. پیرمرد نود و دو ساله، با صراحت و
شجاعت، در یک گفتوگوی تلویزیونی با بیبیسی، به وزیر خارجه آمریکا،
سیاست تحریم، ترور سردار سلیمانی و مواضع آمریکا حمله میکند. او پیشتر
نیز طی چند یادداشت و مصاحبه شبیه همین مواضع را در این دو سال گرفته بود.
در واقع از زمانی که کمپین فشار حداکثری آمریکا علیه ایران راه افتاد،
بسیاری از منتقدان و مخالفان شناسنامهدار جمهوری اسلامی، از درِ انتقاد به
آمریکا و دفاع از ایران و گاهی دفاع از برخی از مواضع جمهوری اسلامی
برآمدهاند. به طور مثال مسعود بهنود نیز بعد از ترور شهید سلیمانی، توئیت
کرد که «من بیهویت نیستم که از ترور سلیمانی خوشحال شوم». زاهدی نیز
باصراحت به میدان آمد و مقام بلند سردار سلیمانی را ستود و وطندوستی و
جانفشانیهای سرداران و مدافعان ایران، در کسوت ارتش ملّی جمهوری اسلامی
را، تکریم و تعظیم کرد. دفاعیات او البته محدود به اینگونه تکریمها نبود.
زاهدی از برخی از سیاستهای ایران در منطقه و جهان کاملاً دفاع کرد و حسابی
به دشمنان ایران تاخت. او سیاستهای ترامپ مقابل ایران را کاملاً به باد
انتقاد گرفت و با زبانی تحقیرآمیز پمپئو را نوازش داد. او همچنین از مواضع
دیپلماتهای جمهوری اسلامی در این شش سال تمجید غلیظی کرد و معتقد بود که
آنان جهادی بینظیر در بستن برجام کردند. خلاصه از منظر یک پیرمردی که
آفتاب عمرش به لب بام رسیده و همچنان ایران را دوست دارد، سیاستهای خارجی
جمهوری اسلامی و دشمنانش را بررسی کرد. جالب است که او صراحتاً در مصاحبه
با بیبیسی میگوید: «ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺗﺤﺮﯾﻢﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﺍﺯ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ
ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ». حتی پیش از آن در مصاحبههای دیگر، عکس محمدرضا پهلوی، شاه
مخلوع ایران، را در قاب عکسی پشت سر خود دارد. این بدان معنا است که او
همچنان به گذشته خودش افتخار میکند و همچنان به هر علتی پهلوی را دوست
دارد و مواضع سیاسی قبلی خودش را دارد، اما همه اینها باعث نشد چشمش را بر
روی ظلمی که به ایران میرود ببندد.
من معتقدم اردشیر زاهدی را نباید
به تنهایی تحلیل کرد. او در این مواضع، تنها نیست. بسیاری از منتقدان و
مخالفان جمهوری اسلامی، درک کردهاند که سیاستهای ترامپ نه تنها جمهوری
اسلامی، بلکه کلیت ایران را هدف قرار داده است. به همین سبب آن بخش از
اپوزیسیونِ ایراندوست، به مخالفت با آمریکا میپردازند. زاهدی نیز مانند
بسیاری دیگر که هنوز ایران را دوست دارند، بهرغم مخالفت با جمهوری اسلامی
در منازعات داخلی، اما در نزاع با دشمنان خارجی حاضر به خودفروشی و
وطنفروشی نشدند. آن وحدت و حماسهای که زیر تابوت سردار دلها پدید آمد،
اصلاً محصولِ الهیاتِ سیاسیِ انقلابیونِ تندروی داخلی نبود. در گفتمانِ
اصولگرایان، جایی برای اغیار نیست. اساساً در منظومه این گفتمان، خودیهای
منتقد (اصلاحطلبان)، نمیتوانند در منظومه جمهوری اسلامی جا بگیرند تا چه
رسد به آن جمعیتِ عظیمِ پلورالِ زیرِ تابوتِ سردار! درواقع، افق بلندِ
ایراندوستی و انساندوستیِ سردار، باعث شد او تبدیل به نماد ملّیِ واقعی
شود و همه ایراندوستان، عزادارِ او شوند.
اما عجیب آنکه در واکنش به
سخنان زاهدی و دفاعش از جمهوری اسلامی، قضاوت دوگانهای شکل گرفته است. از
یک سوی، برخی دوستان با بدبینی، خواهان بیاعتنایی به مواضع او هستند
درحالی که به لحاظ گفتمانی معتقدند انسان هرلحظه نو میشود و نگاه صفر و
صدی را در امر تحولات انسانی رد میکنند. این دوستان، امروز در مقابل
اعترافات و تعصبات وطنپرستانه پیرمرد در انتهای حیاتش، با سختگیری و
بدبینی مدعی اهداف سوءاستفادهگرایانه ایشان و امثال ایشان هستند. از سوی
دیگر، برخی مدعیان اصولگرا که در مقابل رقیب داخلی اهل مدارا و تسامح
نیستند و بهلحاظ گفتمانی مدعی عدم مدارا و گناه نخستین برای انسان
میباشند، خواهان پهن کردن فرش قرمز برای امثال زاهدی هستند. این البته
نشان از عدم صداقتِ این دو گروه است. هر انسانی میتواند دچار تحول ولو در
لحظه آخر عمر خود شود. بسیاری که عمرشان را با ادعای سوپرانقلابی طی
کردهاند درپیچ های مختلفی به اندک بهانهای به همه گذشته خویش پشت کرده و
مسیری متفاوت انتخاب کردهاند و بالعکس. لذا بیانصافی است که سخنان زاهدی
را غیرصادقانه تصور کنیم. از سوی دیگر، باید به اصولگرایان توصیه کرد یکجو
از این انصاف و مدارا نسبت به زاهدی را نسبت به مخالفان داخلی هم به خرج
دهند. از نظر زاهدی و همه وطندوستانِ مخالف نظام که ذرهای انصاف دارند،
هم شهید باعظمت، سلیمانی، سرداری ملّی بود و هم دکتر ظریف، دیپلماتی ملّی
است. البته کاری به نظر آنان نداریم؛ ما خود عقل داریم و میفهمیم که چه
کسی به ایران و نظام خدمت میکند. برخی اصولگرایان به جای فحاشی به
سرمایههای انسانی کشور به بهانه مواضع زاهدی، بیایند از زاهدی واقعاً یاد
بگیرند؛ یاد بگیرند که مدافعانِ منافع ملّی را تخریب نکنند و منابع ملّیِ
انسانی را نسوزانند. بیایند وحدتِ ملّی را به مسلخ نزاعهای جناحی نبرند.
مهمترین حرف و پیام مواضع پیرمرد شاید همین باشد؛ ایران باید اولویت همه
باشد!