نسخه چاپی
دليل ردصلاحيت شما براي حضور در انتخابات مجلس چه بود؟
بنده نيز هنوز در اين زمينه با ابهامات جدي مواجه هستم. بهنظر ميرسيد ارادهاي از پيش تعيين شده بهدنبال ردصلاحيت بنده و برخي ديگر از نمايندگاه مجلس بود و گوش شنوايي نيز براي شنيدن استدلال ما وجود نداشت. فضاي ردصلاحيتها به شکلي بود که احتمالا از قبل تصميم گرفته شده که عدهاي در مجلس نباشند اين برداشتي بود که بنده از شرايط ردصلاحيتها داشتم. دليلي که بنده را به خاطر آن ردصلاحيت کردند عدم التزام به جمهوري اسلامي و انقلاب بود. اين رويکرد نيز بيشتر بهانه گيري بود. پس از ردصلاحيت ما کساني تاييد صلاحيت شدند و در انتخابات حضور داشتند که داراي پروندههاي فساد اقتصادي و اخلاقي بودند و پروندههاي آنها در رسانههاي گروهي منتشر شده بود. با اين وجود بهرغم داشتن اين پروندهها، تاييد صلاحيت شدند. به همين دليل نيز بنده گمان ميکنم ردصلاحيت ما با نوعي بهانهگيري صورت گرفت. پس از مشخص شدن نتايج تاييد صلاحيتها نيز گوش شنوايي براي شنيدن دفاعيات ما وجود نداشت. از سوي ديگر مکانيسمي که براي نمايندگان در اين زمينه گذاشته بودند مکانيسم سختي بود. در مکانيسمي که در اين زمينه تعريف شده بود بايد هفت فقيه صلاحيت فرد ردصلاحيت شده را تاييد ميکردند تا دوباره تاييد صلاحيت شود که اين روند غيرممکن بود و در عمل چنين اتفاقي رخ نميداد.
چطور ممکن است فردي مانند شما که جانباز هفتاددرصد جنگ تحميلي است بهدليل عدم التزام به انقلاب ردصلاحيت شود؟
اين سوالي است که برخي از مردم هم از من ميپرسند اما من جوابي براي اين سوال ندارم و خودم هم نميدانم چرا چنين اتفاقي رخ داده است. احساس بنده اين است که اين تصميم گرفته شده بود که بنده و برخي ديگر از نمايندگان فعلي ديگر در مجلس نباشيم. به همين دليل نيز تلاش ما براي اقناع براي تاييد صلاحيت نتيجهاي به همراه نداشت. در حدود نود نفر از نمايندگان مجلس دهم رد صلاحيت شدهاند که قاطبه اصلي آنها افراد سالم، صالح و متعهدي بودند. بنده پشت سر آقايان علي مطهري، محمود صادقي و محمدرضا تابش نماز ميخوانم. خواهران بنده خانم سياوشي و زرآبادي خانمهاي لايق و شايستهاي بودند که رد صلاحيت شدند. اين در حالي است که درطول چهار سال گذشته تلاش زيادي انجام دادند که وظيفه نمايندگي خود را به خوبي انجام بدهند. بنده معتقدم نوعي سخت گيري و احتمالا يک اشتباه بزرگ در ماجراي ردصلاحيتها اتفاق افتاد. اگر خودم را استثنا کنم معتقدم مجلس آينده از يک ظرفيت بزرگ بيبهره شده است. بنده اميدوارم کساني که امروز با نام انقلابي و اصولگرا وارد مجلس شدهاند بتوانند در يک مسير عقلايي و منطقي مشکلات مردم را حل کنند.
ردصلاحيتها چه تاثيري بر فضاي انتخابات گذاشت؟
فضاي انتخابات مجلس در شرايطي منصفانه اتفاق نيفتاد و به جز يک جريان فکري و سياسي خاص بقيه جريانهاي سياسي در انتخابات حضور پررنگي نداشتند و يا اينکه بهصورت کمرنگ حضور داشتند. به همين دليل نيز رقابت اصلي در درون جبهه اصولگرايان رخ داد و به جاي اينکه اصولگرايان با اصلاح طلبان رقابت کنند با گروههاي مختلف اصولگرايي با يکديگر بر سر کرسيهاي مجلس رقابت داشتند. به همين دليل نيز اين رويکرد روي مشارکت مردم تاثير منفي گذاشت. بهعنوان مثال در شهر رشت تنها بيست و سهدرصد مردم در انتخابات شرکت کردند. اين وضعيت تا حدودي در تهران و برخي ديگر از شهرها نيز وجود داشت. مشارکت کلي انتخابات نيز در حدود چهل و دودرصد بود که نسبت به انتخابات گذشته آمار قابل قبولي نيست. به همين دليل نبايد برخي نزديک شدن به انتخابات فرانسه را براي خود افتخار بدانند. متاسفانه برخي عنوان ميکنند ميزان مشارکت در ايران به انتخابات فرانسه نزديک شده است. اين در حالي است که پس از انقلاب اسلامي برخي عنوان ميکردند مشارکت در انتخابات ايران به اندازه اي بالاست که بايد براي ديگر کشورها بهعنوان الگو شناخته شود. مشخص نيست چرا موضع اين افراد به يک باره تغيير کرده است.
آيا موضع اصلاحطلبان نسبت به انتخابات و عدم ارائه ليست از سوي شوراي سياستگذاري جريان اصلاحات را اقدامي درست قلمداد ميکنيد؟
چهرههاي اصلي و مطرح اصلاحطلب به عناوين مختلف در انتخابات ردصلاحيت شده بودند. به همين دليل در چنين شرايطي بهنظر ميرسد اصلاحطلبان تصميم درستي گرفتهاند که در انتخابات ليست ارائه نکردند. هنگامي که هيچ فرد شاخصي وجود ندارد چگونه ميتوان ليست انتخاباتي ارائه کرد؟ بنده اطلاع دارم که اگر علي مطهري تاييد صلاحيت ميشد، قرار بود بهعنوان سرليست انتخاباتي اصلاحطلبان معرفي شود و اصلاحطلبان نيز ليست انتخاباتي ارائه کنند. با اين وجود پس از اينکه علي مطهري ردصلاحيت شد اصلاحطلبان تصميم گرفتند ليست انتخاباتي ارائه نکنند.
آيا احمدينژاد از غيبت اصلاحطلبان و تشتت اصولگرايان استفاده کرد و نزديکان خود را به حوزههاي انتخابيه کوچک فرستاد تا وارد مجلس شوند؟احمدينژاد چه آينده سياسي براي خود متصور است؟
واقعيت اين است که اين طيف فکري هشت سال به دولت و جريان اعتدالي حمله کردند. اين حمله با بيانصافي شامل مجلس هم ميشد. بنده منکر برخي ضعفهاي مجلس نيستم و معتقدم مجلس دهم در برخي زمينهها داراي ضعف بود. با اين وجود مجلسي که در آينده شکل خواهد گرفت آيا در عمل ميتواند مشکلات کشور را حل کند؟ از نوع انتخابات و افرادي که وارد مجلس شدهاند چنين برمي آيد که در طول چهار سال آينده نيز اتفاق مهمي در فضاي سياسي کشور رخ نميدهد و مشکلات اصلي همچنان پا برجا خواهد بود. اغلب کساني که وارد مجلس يازدهم شدهاند با شعارهاي اقتصادي و مقابله با تورم و گراني موفق شدهاند وارد مجلس شوند. اين در حالي است که حل شدن اين مشکلات نيازمند يک پروسه زماني و همچنين تخصص و کاربلدي دارد. اين در حالي است که اغلب افرادي که وارد مجلس شدهاند براي اولين بار وارد مجلس شدهاند و زمان خواهد برد تا با رويکرد قانونگذاري در مجلس آشنايي پيدا کنند. به همين دليل نيز اولين کاري که مجلس آينده انجام خواهد داد حمله به دولت است. اين در حالي است که فلج کردن دولت به منزله فلج کردن خودشان خواهد بود. کساني که گمان ميکنند اگر دولت را تحت فشار قرار بدهند ميتوانند به اهدلف خود دست پيدا کنند اشتباه ميکنند. مجلس آينده بايد به دولت کمک کند تا کشور به پيش برود و مشکلاتي که پيش روي کشور وجود دارد مرتفع شود. به همين دليل بنده معتقدم خيلي زود مشخص خواهد شد که شعارهايي که در ايام انتخابات مطرح کردهاند با انگيزه سياسي مطرح شده است. بنده مدعي نيستم که دولت و مجلس نقطه ضعف نداشت و بلکه در برخي زمينهها ضعفها مشهود بود. با اين وجود به شکلي اين افراد بهدنبال حمله کردن به دولت هستند نقاط ضعف وجود نداشت.
چرا اولين اقدام مجلس آينده حمله به دولت خواهد بود؟
راهي به جز اين براي اصولگرايان وجود ندارد. در ايام انتخابات نيز بيشتر انتقاداتي که مطرح ميکردند به دولت مرتبط بود. اغلب اصولگرايان در رقابتهاي انتخاباتي دولت را خسته و از کارافتاده معرفي ميکردند. به همين دليل در شرايط کنوني که وارد مجلس شدهاند چارهاي به جز حمله به دولت ندارند. اين شرايط براي آنها فراهم نيست که مواضع خود را يک شبه تغيير بدهند. نکته ديگر اينکه مجلس آينده به يک مجلس يکدست تبديل شده است. مجلسي که در آن تضارب آرا وجود نداشته باشد و تفکرهاي مختلف در آن حضور نداشته باشد مجلس خوبي نيست و از کارآيي کافي برخوردار نخواهد بود.
آيا عدم حضور آقاي لاريجاني و حضور آقاي قاليباف در مجلس يک استراتژي از پيش تعيين شده براي تغيير رياست مجلس بود؟
آقاي قاليباف به راحتي نميتواند رياست مجلس آينده را به دست بگيرد. در شرايط کنوني افرادي مانند آقايان ميرسليم و حسيني در مجلس حضور دارند که رقباي جدي براي آقاي قاليباف به شمار ميروند. از سوي ديگر اگر آقاي نادران نتواند رياست کميسيون برنامه و بودجه را به دست بياورد نيم نگاهي به رياست مجلس خواهد داشت. به همين دليل اين افراد اجازه نميدهند آقاي قاليباف به راحتي رياست مجلس را به دست بگيرد. با اين وجود اين امر به راحتي محقق نخواهد شد. نکته ديگر اينکه هنوز ابهامات اقتصادي در دوران مديريت آقاي قاليباف در شهرداري تهران وجود دارد. البته بهنظر ميرسد اين مساله داراي اهميت نبوده است. چون برخي ديگر از افراد که داراي پروندههاي اقتصادي بودند نيز تاييد صلاحيت شدهاند و در مجلس آينده حضور دارند. از سوي ديگر آقاي قاليباف يک چهره اجرائي است. اين در حالي است که رويکرد مجلس متفاوت است. به همين دليل اين احتمال وجود دارد که آقاي قاليباف بهدليل قولهايي که به مردم داده و توانايي عملي کردن همه آنها وجود ندارد دچار مشکل در مجلس شود. مجلس آينده بايد بتواند براي مسائل اقتصادي و اجتماعي ريل گذاري کند. اين در حالي است که بهنظر ميرسد اين قابليت در مجلس آينده وجود ندارد. به همين دليل مشکلات اقتصادي و اجتماعي همچنان باقي ميماند و اين افراد نميتوانند پاسخگوي وعدههايي باشند که در دوران انتخابات به مردم دادهاند.
کناره گرفتن احمدينژاديها، جبهه پايداري و نزديکان قاليباف در مجلس آينده به چه ميزان آبستنواگرايي و اختلاف در بين اصولگرايان است؟
اجماع اصولگرايان در مجلس آينده سخت بهنظر ميرسد. هرسه گروه داراي غرور کاذبي هستند که اين غرور اجازه نميدهد بين آنها اجماع صورت بگيرد.تجربه نشان داده که جبهه پايداري در ميان اصولگرايان همواره خود را تافته جدا بافته ميدانند و به راحتي با اصولگرايان کنار نميآيند. از سوي ديگر احمدينژاديها احساس ميکنند حق آنها در بين اصولگرايان تضييع شده است. اين در حالي است که آقايقاليباف و نزديکان ايشان نيز با شعارهاي خاص وارد فضاي انتخابات شدهاند . وعدههايي به مردم دادهاند. به همين دليل زياد نميتوان به اجماع اصولگرايان در مجلس آينده خوشبين بود. نکته ديگر اينکه قاطبه اصلي کساني که وارد مجلس شدهاند نظامي هستند و سابقه اجرائي ندارند. اين افراد به رويکرد قانون گذاري و آيين نامههاي مجلس و سياستهاي ابلاغي اشرافيت دقيقي ندارند.اگر به شعارهاي مطرح شده از طرف اين افراد توجه کنيم مشخص است که اين افراد از سياستهاي ابلاغي در زمينههاي اقتصادي،اجتماعي و فرهنگي بياطلاع هستند.
به چه ميزان به موفقيت مجلس آينده اميد داريد؟
تکليف مجلس آينده مشخص است. يک مجلس خوب ميتواند مشکلات کشور را حل کند. وظيفه مجلس ريل گذاري خوب است که دولت بتواند آن را اجرا کند. از سوي ديگر قوه قضائيه نيز بايد براساس قانون به اجرا قوانين نظارت داشته باشد. همه ارکان بايد در کنار يکديگر باشد. بدون شک اگر يکي از چرخهاي يک ماشين پنچر شود ماشين متوقف خواهد شد.کسي که مدعي است من مجلس خوبي خواهم ساخت و دولت را مجبور به کار خواهد کرد ديدگاه صحيحي درباره مجلس و دولت ندارد. به همين دليل کساني که چنين مسائلي را مطرح ميکنند بيشتر شکل شعاري دارد و با واقعيات همخواني ندارد.
چرا انتخابات اخير با ناهنجاريها و رفتارهاي نامتعارف بيشتري نسبت به گذشته همراه بود؟
مهمترين دليل اين اتفاق فقدان نظارت کافي روي رفتارهاي انتخاباتي بود. به همين دليل نيز هر کسي هر کاري که دوست داشت بدون هيچمحدوديتي انجام ميداد. برخي افراد تالار گرفته بودند و هر شب به مردم براي رأي دادن غذا ميدادند. فضاي رقابتها به شکلي بود که گويا قرار بود برخي افراد خاص وارد مجلس شوند. به همين دليل کسي نيز محدوديتي براي آنها قائل نشده بودند. مردم نيز از چنين فضايي استقبال نکردند و بهدليل ردصلاحيتها مانند گذشته در انتخابات حضور پرنگي نداشتند. بهرغم همه دل چرکينيهايي که وجود دارد بنده اميدوارم مجلس آينده موفق باشد و همه بايد کمک کنند که مجلس آينده عملکرد قابل قبولي از خود برجاي بگذارد.