برخی آسیبهای اجتماعی تنها بعضی از گروهها و دهکهای جامعه را نشانه میرود. اما گروهی از آسیبهای اجتماعی هستند که خرد و کلان نمیشناسند و تمام جامعه را متاثر میسازند. این روزها ایران درگیر یکی از همین آسیبهاست.
علیرضا صدقی
برخی آسیبهای اجتماعی
تنها بعضی از گروهها و دهکهای جامعه را نشانه میرود. اما گروهی از
آسیبهای اجتماعی هستند که خرد و کلان نمیشناسند و تمام جامعه را متاثر
میسازند. این روزها ایران درگیر یکی از همین آسیبهاست. چند روزی است که
در هر گوشهای و در هر جمعی، بحثها پیرامون ویروس کرونا و شیوع آن در
ایران میگردد. بیماریای که پیش از فراگیری آن، حاشیههایش دهان به دهان
میگردد و بیمهایش بیش از اندازه افزایش میدهد.
از گران شدن الکل تا
نایاب شدن ماسک و کشنده بودن کرونا تا مصونیت کودکان، همه و همه شایعههایی
است که حول و حوش ویروس کرونا میچرخند و اندک تلاشهای صورت گرفته برای
مهار آن هم کارایی لازم را ندارند.
توصیههای وزیر و مسئولان وزارت
بهداشت، درمان و آموزش پزشکی از یک سو و راهنماییهای پزشکان حاضر در صدا و
سیما از سوی دیگر، هیچ کدام نمیتواند اعتماد لازم را کسب کرده و بخشی از
دغدغههای عمومی را سامان دهد. این همه اما چرا ایجاد شده و چاره کار چیست؟
به نظر میرسد در این فقره هم بحران «اعتماد اجتماعی» و «ناکارآمدی
مدیریت بحران» از خود بحران پیشی گرفته و میرود تا زمینه را برای یک بحران
فراگیر مهیا کند. حجم وسیع تخریبها و تخطئهها طی سالیان گذشته ، اپیدمی
«بگم بگم»های بیپایه و اساس، افشاگریهای حزبی و جناحی، صدور جواز تهمت
زدن به دیگران، تقسیمبندی جامعه به خودی و غیرخودی و بیشمار خطای دیگر،
همه و همه موجب شده تا به پیکره اعتماد اجتماعی آسیبهایی جدی وارد شود.
آسیبهایی که بخشی از آنها غیرقابل جبران مینماید. با این همه در همین
مورد کرونا هم ابهامها و پرسشهای متعددی وجود دارد. یک روز رئیس سازمان
هواپیمایی کشور اعلام میکند که هیچ مورد مشکوک به کرونایی در ایران مشاهده
نشده در نتیجه پرواز به چین را قطع نمیکنیم و روز بعد مشخص میشود که
حداقل از یک ماه پیش بیماران مبتلا به کرونا در کشور وجود داشتهاند. یا
رئیس دانشگاه علوم پزشکی قم اعلام میکند وزارت بهداشت اجازه انتشار آمار
بیماران مبتلا به کرونا در شهر قم را نمیدهد و وزیر بهداشت هم بدون هیچ
توضیحی از کنار آن عبور میکند.
با این اوصاف چطور میتوان انتظار داشت
اعتماد عمومی در جامعه بازیابی شده و مردم به رسانههای رسمی و مسئولان
اطمینان کنند؟ جالب آنکه در این میان مشخص نیست سازمان پدافند غیرعامل و
ستاد بحران کشور دقیقا مشغول چه کاری هستند؟ مگر وظیفه این دو نهاد در چنین
مواقعی ظهور و بروز پیدا نمیکند؟ مگر آنها نباید چنین بحرانهایی را
دستکم در حوزه اطلاعرسانی مدیریت کنند؟ درحقیقت حلقه مفقوده در این بین
کارکرد این سازمانها در زمان بحران است. چه اینکه وظیفه این دو نهاد
حاکمیتی یافتن تدابیری جدی، علمی و کارشناسی برای بازگشت اعتماد و کاهش
نگرانیهای افزون بر اصل بحران در چنین موقعیتهایی است.
گرچه نباید
فراموش کرد که هر تهدیدی، فرصتی در درون دارد. به دیگر بیان، تهدید بزرگ
کروناویروس نیز میتواند به فرصت کمنظیر برای کشور و مجموعه حاکمیت تبدیل
شود. طبقه حکمران میتواند با تکیه بر تمام ظرفیتهای داخلی کشور و
پتانسیلهای موجود در آحاد جامعه و محرم دانستن مردم، اطلاعرسانی دقیق،
صحیح و سریع را در دستور کار قرار دهد و زمینه را برای یک عزم ملی با هدف
خروج از بحران کرونا و دیگر بحرانهای کشور فراهم آورد.