در سياست خارجي کشورها نقاط عطف، بسيار است. منظور از نقاط عطف، نقطهاي است که يک تحول مهم حادث ميشود که اين تحول مهم شرايطي را بهوجود ميآورد که با قبل متفاوت خواهد بود. به نظر ميرسد .
در سياست خارجي کشورها
نقاط عطف، بسيار است. منظور از نقاط عطف، نقطهاي است که يک تحول مهم حادث
ميشود که اين تحول مهم شرايطي را بهوجود ميآورد که با قبل متفاوت خواهد
بود. به نظر ميرسد در کل، کشور ما در يک نقطه عطفي در روابط خارجياش قرار
دارد و اين تلاشهايي هم که الان دارد صورت ميگيرد، کشاکشي بين دو نيروست
که يک نيرو ميخواهد آن را جلو ببرد و يک نيرو ميخواهد آن را در شرايط
موجود حفظ کند و حتي آن را به عقب برگرداند. اين به عقب برگرداندن، الزاما
بار منفي ندارد. منظور اين است که مانع از وقوع يکسري تحولات جديد بشود.
به عبارت ديگر دو رويکرد الان در سياست خارجي ايران وجود دارد. يکي رويکرد
حفظ وضع موجود است و ديگري رويکرد تجديدنظرطلبانه. به نظر ميرسد چون
رويکرد تجديدنظرطلبانه که متعلق به دولت آقاي روحاني است، دارد با
بنبستهايي مواجه ميشود که خيلي خوشايند اروپاييها هم نيست، بنابراين هر
دو طرف؛ هم جانب ايراني و هم جانب اروپايي تمايل دارند اين ماشين را به
جلو حرکت دهند. منتها دو نيرو مانع از حرکت همکاري ايران و اروپا در حرکت
رو به جلوست. نخست، نيروهايي در ايران که مخالف تجديدنظرطلبي هستند و دوم،
ايالات متحده که تماميت خواه است، انحصارگراست، حاضر به انعطاف نيست و دارد
يک فشار حداکثري را به ايران وارد ميکند. بنابراين الان اينکه از قرار
داشتن در نقطه عطف سخن ميگويم، هر کدام از اين نيروها تلاششان بر اين است
که سياست خارجي ايران را در مسيري که ميخواهند هدايت کنند. شايد سفر
کميسر عالي اتحاديه اروپا به تهران يکي از آخرين اميدهايي باشد که بتواند
همکاري بين ايران و آمريکا و اروپا را تقويت کند و در پرتوي اين تقويت، هر
دو اميدوار باشند که در مواضع آمريکا هم انعطافهايي ايجاد شود و بعد هر
سه، يعني آمريکا، اروپا و دولت روحاني اميدوار باشند که بر نيروهاي طرفدار
وضع موجود غلبه کنند. البته فشار زمان هم بسيار بالاست. انتخابات رياست
جمهوري آمريکا در پيش است، انتخابات مجلس ايران و انتخابات رياست جمهوري
ايران هم متعاقب آن انجام ميشود و اينها ميتواند در تعيين نتيجه بازي
بسيار سرنوشت ساز باشد. واقعيت قضيه اين است که ترامپ به فشار حداکثري اش
عليه ايران ادامه خواهد داد و اين ناشي از ويژگيهاي شخصيتي اوست. ترامپ
بهعنوان يک شخصيت آلفا، اساسا تماميت خواه است. بنابراين جمهوري اسلامي
ايران هم نميتواند به تماميت خواهي ترامپ پاسخ بگويد. يعني نميتواند
انتظارات ترامپ را برآورده کند در نتيجه چارهاي جز مقاومت در برابر ترامپ
ندارد. از اين رو به نظر ميرسد تنش در روابط ايران و ايالات متحده کماکان و
با شدت بيشتر ادامه پيدا خواهد کرد. با اين حال در عالم سياست، دو ضربدر
دو هميشه چهار نميشود! يا به عبارت ديگر عالم سياست هميشه الزاما سياه يا
سفيد نيست. هر تحول ديگري هم ممکن است حادث شود. اين تحول ميتواند واقعا
به سمت يک گفتوگوي براي حل اختلافات و يا برعکس به سمت يک جنگ منتهي شود
که بستگي به ادراک سياستمداران از شرايط زمانه دارد. يعني همان زماني که
حوادث ميخواهد اتفاق افتد. شايد الان ملاحظاتي مانع از اين کار باشد از
جمله خود انتخابات رياست جمهوري آمريکا اما در شرايط بعدي ممکن است اين
بحثها هم پيش بيايد.