فاطمه معتمدآریا در فیلمی با عنوان «عامهپسند» به کارگردانی سهیل بیرقی نقش زنی را بازی میکند که از شوهرش قهر کرده و به انگیزه جبران عقبماندگیهای ناشی از خانهداری به شهرستانی دورافتاده سفر میکند تا در میان همشهریهایی که به زعم فیلمساز به دلیل تهرانی نبودن شباهتی به آدم ندارند!
سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین:
«عامهپسند» با مسّما!
فاطمه
معتمدآریا در فیلمی با عنوان «عامهپسند» به کارگردانی سهیل بیرقی نقش زنی
را بازی میکند که از شوهرش قهر کرده و به انگیزه جبران عقبماندگیهای
ناشی از خانهداری به شهرستانی دورافتاده سفر میکند تا در میان
همشهریهایی که به زعم فیلمساز به دلیل تهرانی نبودن شباهتی به آدم ندارند!
پیشرفت کند، اما فرهنگ به زعم فیلمساز عقبمانده مردم شهرستان مانع پیشرفت
زن میشود.
در میانه راه، زن مظلوم قصه ما تصمیم میگیرد یک کافه باز
کند و به شکلی کاملاً اتفاقی با پسری همجنسباز آشنا میشود و با کمک او
موانع بازکردن کافه را خیلی زود طی میکند تا اینکه فرهنگ بهزعم فیلمساز
عقبمانده شهرستانیها اجازه ادامه پیشرفت به زن تهرانی قهر کرده از شوهر
را نمیدهد.
این فیلم مشحون از دیالوگها و فضاسازیهای کلیشهواری
است که دهها بار مشابه آن را در فیلمهای موسوم به سفارتی دیدهایم و
دقیقاً میدانیم که فیلمساز قرار بوده به یک دکمه یک کت بدوزد! دکمه
فیلمساز همان جامعه مردسالاری است که مانع پیشرفت و شکوفایی استعداد زنان
میشود؛ همان گزاره خندهداری که باعث شد کیمیا علیزادهای که بیشترین
توجهات جامعه و حکومت را پس از مدال برنز المپیک جذب کرده بود، راهی کشوری
بیگانه، چون هلند شود.
برای باطلشدن سحر فیلمساز محترم فقط کافی است
بیننده منصف نگاهی به وضعیت اجتماعی زنان ایران در جامعه بیندازد و حضور
پرشور این قشر را در عرصههای مختلف، در ذهن مرور کند تا این تناقض جدی در
ذهنش ایجاد شود که سهیل بیرقی با چه انگیزهای اینگونه دست به وارونهنمایی
میزند؛ فیلم بیقوارهای که حتی برای فهم وجه تسمیه آن نیز باید کلی ذهن
را درگیر کرد و به نتیجهای هم نرسید.
اساساً یکی از نشانههای فیلم
خوب آن است که با شنیدن نام آن به راحتی وجه تسمیه آن در ذهن تداعی شود.
بیرقی البته در گمراه کردن مخاطب تنها به محتوا و نامگذاری بسنده نکرده و
با تدوینی بلاوجه و غیرمنطقی خواسته مثلاً فیلمی متفاوت به لحاظ فرم ارائه
دهد، اما نتیجه کار سردرگمکننده و بیربط از کار درآمده است.
استفاده بیمورد و غیراستاندارد از برخی صحنههای تکراری در لابهلای فیلم ظاهراً آخرین تیرهای ترکش فیلمساز کممایه ما بوده است.
«سه کام حبس»؛ یک پرت و پلای کامل
اما
فیلم «سه کام حبس» ساخته سامان سالور را میشد با راشهای دور ریخته یک
فیلم درجه ۲ هم ساخت و آدم واقعاً حیرت میکند که اثری تا این حد ضعیف چطور
از فیلتر هیئت انتخاب جشنواره عبور کرده است. «سه کام حبس» آنقدر اثری پرت
و پلاست که واقعاً وقت گذاشتن برای تماشای آن و نوشتن مطلب درباره آن تلف
کردن وقت است، اما اینکه هیئت انتخاب جشنواره و دبیر محترم چرا تن به این
فیلم ضعیف دادهاند قابل تأمل است.
و، اما «قصیده گاو سفید»!
«قصیده
گاو سفید» عنوان فیلم دیگری است که با موضوع مشترک ظلم به زنان در جامعه
ایران و قصاص ساخته شده است. داستان این فیلم درباره زنی است که شوهرش به
دلیل خطای قضاوت به اشتباه اعدام شده و قاضی مربوطه که تحت تاثیر حکم
اشتباهش قصد جبران دارد، در نهایت قربانی عمل خود میشود؛ فیلمی که مانند
فیلم عامهپسند نامی بیربط برای آن انتخاب شده که باید برای یافتن وجه
تسمیه این یکی هم کلی فسفر سوزاند، البته فیلمساز محترم در میانههای فیلم
به شکلی کاملاً بیربط و در تضاد با سبک رئالیستی فیلم نماهایی از یک گاو
سفید را در فضای باز یک زندان به شکلی سوررئالیستی اضافه کرده که با دیدن
این نماهای بیربط یاد اسم فیلم میافتیم و با خود میگوییم «قصیده گاو
سفید»!
اما وجه اصلی فیلم بهنام صناعیها مانند آثار سفارتی سابقهدار
این ۴۰ سال سینمای ایران زیرسؤال بردن قانون قصاص است. جالب است که
نویسنده محترم فیلم این بار برای داستانسرایی به ذهن خود فشار آورده و
شاهد و قاتل را یکی کرده است. در فیلم «قصیده گاو سفید» نیز شاهد
دیالوگهای کلیشهواری هستیم که مشابه آن را بارها در فیلمهای مشابه
شنیدهایم: «خواست خدا بوده که شوهرت اعدام بشه»
جالب است که این جمله را قاضی محترم فیلم و رئیس قلچماقش! بارها به زبان میآورند: «کاری است که شده»
البته
فیلم «قصیده گاو سفید» به لحاظ فرم نیز شباهتهای حیرتآوری با فیلم
«عامهپسند» دارد. آنجا که بسیاری از آدم بدهای قوه قضائیه را پشت
میزبازجویی اصلاً نمیبینیم؛ آدمهایی که در مشابه عامهپسند نیز مردانی
نفهم، بیسواد، خشن و غیرعادی ترسیم شدهاند.
سه فیلم اکران شده روز
نخست جشنواره فجر نشان میدهد که متولی امر سینما در کشور یعنی سازمان
سینمایی مانند قبل تهی از ایده برنامه و راهبرد برای هدایت سینمای ایران
است و مدیریت محتوایی سهم قابل توجهی از آثار از جایی دیگر اعمال میشود و
دوستان صرفاً مشغول مسائل مهمتری، چون شوآف شفافیت مالی هستند.