مدتها است که عباراتی نظیر سیاستزدگی، جامعه سیاسی، سیاسیکاری، سیاستبازی و... در محافل مختلف به کار میروند. دیرزمانی است که بسیاری از پدیدههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در محافل مختلف خواص یا عوام با تحلیلهای ـ گاه بیمایه ـ سیاسی تعبیر میشوند.
علیرضا صدقی
مدتها است که عباراتی
نظیر سیاستزدگی، جامعه سیاسی، سیاسیکاری، سیاستبازی و... در محافل مختلف
به کار میروند. دیرزمانی است که بسیاری از پدیدههای اجتماعی، اقتصادی و
فرهنگی در محافل مختلف خواص یا عوام با تحلیلهای ـ گاه بیمایه ـ سیاسی
تعبیر میشوند. تا پیش از این، رویکردهایی از این دست در بستر تحلیلی علم
سیاست، به محاق رفته بود و تمامی آنها نتیجه نوعی کمسوادی و بیدانشی
خوانده میشد.
امروز اما به نظر میرسد این مفهوم دچار یک دگرگونی
بنیادین شده است. به گونهای که نسبت پیشین با چرخشی کامل، شکل و توازن
تحلیلی گذشته را بر هم زده و جای هرکدام از این امور و نسبتشان با یکدیگر
به کلی تغییر کرده است.
روند تحولات و فرآیند تصمیمگیریها در سپهر
سیاست ایران به سمتی سوق داده شده که امروزه بسیاری از «امور روزمره» به
«امر سیاسی» تبدیل شدهاند. مسائلی نظیر معیشت، برخورداری، آزادیهای
اجتماعی، موقعیتهای طبقهای، برنامهها و تولیدهای فرهنگی، مسابقات ورزشی و
حتی نوع و «سبک زندگی» که به تنهایی میتوانند هیچ نسبتی با معادلهها و
مکانیزمهای سیاستورزی نداشته باشند، تبدیل به امور سیاسی شدهاند.
اگر
فرض شود که سیاست در یک تعریف کلی «علم تدبیر امور اجتماع» است، قرار نیست
ماهیت این امور به شکلی منتزع و منفک از یکدیگر به امری سیاسی بدل شوند.
بهطوریکه عنصر محوری و اساسی هویتبخش امر سیاسی، کنکاش و جستوجو در
چرایی و چگونگی هر یک از این امور نیست؛ بلکه امر سیاسی باید سعی در سامان
بخشیدن به نهادها، ساختارها و سازمانهای هر یک از این امور داشته باشد.
مادام که امر سیاسی بتواند این نقش را ایفا کند و «امور روزمره» از تعادل و
توازن لازم برخوردار باشند، این مفاهیم هیچگونه تداخلی با یکدیگر پیدا
نمیکنند.
مشکل اما جایی بروز میکند که «امر سیاسی» نتواند یا نخواهد
به این نقش اساسی بپردازد. در این موقعیت است که مفاهیم پیشگفته در
حوزههای گوناگون اجتماعی، اقتصادی یا فرهنگی به ناچار ماهیت اصلی «امر
سیاسی» را اخذ میکنند. با بروز این وضعیت، هر «روزمره»ای تبدیل به «امر
سیاسی» میشود. در نتیجه «یک تکه نان»، «اعتراض مسالمتآمیز»، «کولبری»
و... همهوهمه از منظر دنیای سیاست مورد بررسی و واکاوی قرار میگیرد.
در
این بزنگاه که مفاهیم نظری علم سیاست، عینیتی تام در عرصههای غیرنظری یا
در پیوست با علوم دیگر اجتماعی پیدا میکنند، موقعیتی خطرخیز فراروی
کنشگران عرصه سیاسی پدید میآید. موقعیتی که میتواند آنها را به طور
کامل از صحنه سیاست کشور خارج کند. این اتفاق را بیش از هرچیز میتوان به
تغییر زمین بازی از «علم سیاست» به دیگر علوم تعبیر کرد. در این موقعیت، نه
ایدههای خلاقانه سیاسی کارساز است و نه راه چاره را میتوان از لابهلای
کتابهای علوم سیاسی بیرون کشید. اینجا هنگامه عمل، اجرا و در یک کلمه
پراگماتیسم است. سیاسیون و ارباب و اصحاب قدرت باید با جامعه به «تجربههای
مشترک زیسته» برسند. باید با یکدیگر «درک متقابل»، «مواجهه همدلانه» و
«رویکرد همراهانه» داشته باشند.
تصویر سیاستورزی در ایران امروز، چنین
موقعیتی را بازتاب میدهد. اگر سیاستپیشگان میخواهند که بازیگران آینده
قدرت یا قدرت آینده در ایران باشند، مسیری جز درک عمیق از جامعه و کنش
عملگرایانه ندارند.