از آخرین خط فقر رسمی که در شهریورماه سال گذشته معادل 2 میلیون و 850 هزار تومان برای یک خانواده 4 نفره اعلام شد تا پیشبینیها از خط فقر واقعی که بر اساس لایحه بودجه در سال 98 زیر 4 میلیون و 592 هزار تومان محاسبه شد؛ اینها همه عدد است.
گروه جامعه: از آخرین خط
فقر رسمی که در شهریورماه سال گذشته معادل 2 میلیون و 850 هزار تومان برای
یک خانواده 4 نفره اعلام شد تا پیشبینیها از خط فقر واقعی که بر اساس
لایحه بودجه در سال 98 زیر 4 میلیون و 592 هزار تومان محاسبه شد؛ اینها
همه عدد است. با تورم 40 تا 50 درصدی، نرخ رشد منفی، نرخ بیکاری بدون تغییر
و البته حوادث و رویدادهایی که نمودشان در جامعه دیده میشود، نمیتوان
فقر را با عدد لمس و تفسیر کرد. در این میان، سوالی که وجود دارد، تاثیر
تلاش نهادهای گوناگون فقرزدایی و حمایت از قشر مستضعف و آسیبپذیر است که
موفقیتشان با تعداد فقرا و آسیبها و نتایج فقر سنجیده میشود.
چند
روزی است که ماجرای جانباختن دو کولبر نوجوان کردستانی در برف و سرما،
عواطف و احساسات غمآلودی را در بسیاری از ایرانیها را برانگیخته است.
این ماجرا، یک از هزاران ماجرایی است که فقر در ایران رقم میزند و به
اشکال گوناگون خود را نشان میدهد. فرقی نمیکند که فقر روی دوش کولبری در
کردستان سوار شود یا چنان که میگویند، با ورودش، دین و ایمان از در دیگر
خارج شوند و با چهره تنفروشی یا نقاب سرقت به خیابانها بیاید. فقر، فقر
است. دیو سیاه و زشتی که هر جا میرود، جز سیاهی و تلخی و مرگ چیزی پشت سر
خود باقی نمیگذارد.
در شرایطی که در ایران، نهادهای گوناگونی متولی
امور مربوط به حمایت از فقرا، آسیبدیدگان از فقر و توانمندسازی آنها در
مقابل این پدیده شوم هستند، این سوال مطرح است که در صورت عملکرد مناسب و
درست آنها، چرا باز هم چنین صحنههایی به کرات در ذهن و چشم ایرانیها نقش
میبندد؟ در ایرانی که هم بر اساس نگاه نوعدوستی و هم بر اساس نگرش دینی و
وجود سازوکارهایی مثل خمس و زکات، کمک به نیازمندان یک فریضه همیشگی محسوب
میشود و ظهور و بروزش در شرایط گوناگون اثبات شده است، انگشت اتهام به
سوی این نهادها میچرخد که چرا مردمانی در این کشور هنوز از فقر آسیب
میبینند؟
روز گذشته محمدرسول شیخیزاده، مدیرکل کمیته امداد استان
کردستان درباره حمایتهای این نهاد از خانواده آزاد و فرهاد خسروانی، دو
کولبر جانباخته مریوانی به ایسنا گفت: «این خانواده ساکن روستای «نی» از
توابع شهرستان مریوان هستند که به دلیل ضعف سلامت سرپرست خانواده و توانایی
نداشتن در تامین معیشت خانوار، از سال ۷۶ تحت حمایت کمیته امداد قرار
داشته و از خدمات این نهاد برخوردار بودهاند». وی ادامه داد: «در سال ۹۵ و
همزمان با رسیدن فرزندان خانواده به سنین جوانی و نوجوانی و با تشخیص
مسئولان کمیته امداد، طبق آییننامههای داخلی این نهاد، به منظور
توانمندسازی خانواده، تسهیلات قرضالحسنه اشتغال به سرپرست خانوار ارائه شد
که پس از به خودکفایی رسیدن، طبق قانون از چرخه حمایتی کمیته امداد خارج
شدند». مدیرکل کمیته امداد استان کردستان خاطرنشان کرد: «متاسفانه با گذشت
مدتی و بر اثر نوسانات اقتصادی و شرایط خاص حاکم بر کشور، درآمدزایی طرح
اشتغال این خانوار با مشکل مواجه شد و با اعلام نیاز دوباره، این خانواده
مجددا از اواخر سال ۹۷ تحت حمایت کمیته امداد قرار گرفتند». وی اضافه کرد:
«عثمان خسروی پدر این خانواده طی مدت مذکور از کلیه خدمات امداد از جمله
احداث مسکن روستایی، تسهیلات قرضالحسنه اشتغال، مستمری ماهانه، خدمات
درمان و... برخوردار بوده اما به دلیل ناتوانی جسمی و ضعف بینایی، به ناچار
۲ پسر خانواده به کار کولبری مبادرت ورزیدند که این حادثه تلخ و ناگوار
برای آنان پیش آمد».
چند نکته در این گفتهها قابل توجه و قابل تعمیم به
بسیاری از کمکهای حمایتی به نیازمندان است. نکته اول این که یک بیماری
بهویژه زمانی که منجر به ناتوانی از کار، تولید و اشتغال شود، هزینههای
دوچندانی بر دوش یک خانواده میگذارد که خود منجر به فقر میشود. چتر
بیمهای محدود و ضعیف، نمیتواند کمک کافی به این شرایط بکند و در عین حال،
فارغ از بیمه سلامت ایرانیان، بیمههای حاصل از اشتغال هم محدودیتهای
فراوان دارند. در نتیجه ناتوانی بیمهها از حمایت کافی از افراد درگیر
بیماری یا سوانح و خانوادههایشان میتواند خود منجر به فقر شود. از سوی
دیگر، هرچند تسهیلات خوداشتغالی به گروههای نیازمند حمایت جامعه پرداخت
شود، اما شرایط اقتصادی نامناسب بیش و پیش از هر فعال اقتصادی، دامن قشر
ضعیفتر را میگیرد و همین است که نهتنها «نوسانات اقتصادی و شرایط خاص
حاکم بر کشور»، درآمدزایی خانوادهای را از بین میبرد که با بیاثر کردن
طرحهای اشتغالزایی، هم هزینهها و سرمایهگذاری حاصل از آن را بر باد
میدهد و هم آمار اقتصادی وابسته به آن را منفیتر میکند. درنهایت، از این
نکته که علیرغم برقراری مجدد کمکها به این خانواده، میتوان دریافت که
میزان کمکها جوابگوی نیاز خانوار نیست و دو نوجوان که باید روزهای تحصیل
در مدرسه یا بازی با همسالانشان را بگذرانند، به شغل سخت و دشوار کولبری
روی میآورند تا امرار معاش کنند و درنهایت جانشان را پای نانشان از دست
میدهند.
طبق آمارهای اقتصادی، مابهالتفاوت درآمد ماهانه خانوارها نسبت
به هزینههایشان نشان میدهد که هزینهها از درآمدها پیشی گرفته است و در
سه دهک پایین درآمدی در نقاط شهری و پنج دهک پایین درآمدی در روستاها، این
عدد منفی است! مثلا در 3 دهک پایین درآمدی در شهرها، خانوارها به ترتیب با
249، 137 و 17.800 هزار تومان کسری در نسبت درآمد به هزینههای خود
مواجهاند. این در حالی است که 3 درصد کل جمعیت ایران نیز در فقر مطلق به
سر میبرند.
آمارهای مرتبط و موثر نیز در شرایط مطلوبی نیستند. نرخ
بیکاری چند سالی است که علیرغم وعدههای فراوان دولتها در بهبود آن، در
حدود 12 درصد نوسان میکند. در حال حاضر 3 میلیون و 261 هزار نفر از جمعیت
فعال کشور بیکارند و جمعیت غیرفعال کشور به 39 میلیون و 801 هزار نفر رسیده
است. در عین حال با افزایش تورم ماهانه و نقطه به نقطه در کشور و رسیدن
نرخ تورم سالانه به 40 درصد، اشتغال و افزایش درآمدها هم الزاما به افزایش
قدرت خرید مردم منجر نخواهد شد و تا زمانی که تعادلی بین این اعداد به وجود
نیاید، هر درآمدی از هزینهها عقب خواهد ماند.
فراموش نکنیم که تعداد
زیادی از نیازمندان به دلیل عدم احراز شرایطی مثل از کارافتادگی صددرصدی،
سن بالای 60 سال، بیسرپرست یا بدسرپرست بودن و... امکان قرار گرفتن در
لیست حمایتی نهادهایی مثل کمیته امداد و بهزیستی را هم ندارند و این در
حالی است که به گفته اقتصاددانان حتی جمع زیادی از اقشار شاغل مثل کارگران
هم در فقر به سر میبرند. یارانه 45 هزارتومانی و کمک حمایتی جدید دولت از
محل افزایش قیمت بنزین – آن هم با اجرایی پرانتقاد و حاشیه – هم کمک چندانی
به بهبود این شرایط نمیکند.
بر اساس پیشبینیهای آماری، خط فقر در
سال 99 با رشد 20 درصدی نسبت به خط فقر سال 98 روبهرو خواهد شد. بر این
اساس در سال 99 بالای 65 میلیون نفر زیر خط فقر قرار خواهند گرفت؛ آماری
برابر یک کشور جنگزده و از نظر درصدی نزدیک به مثلا منطقهای همچون غزه در
فلسطین اشغالی!
در لایحه بودجه 99، دستگاههای متولی حوزههای حمایت
اجتماعی، افزایش اعتبار داشتهاند. مثلا دولت برای سازمان بهزیستی کشور در
لایحه بودجه 99 حدود 9 هزار میلیارد تومان اعتبار پیشنهاد کرده که این رقم،
در مقایسه با بودجه 4 هزار میلیارد تومانی پیشنهادی دولت برای سال 98،
افزایش دو برابری دارد. کمیته امداد نیز به عنوان بزرگترین نهاد حمایتی
کشور با بیش از 2 میلیون خانوار تحت پوشش، در لایحه بودجه 99 با صرفهجویی
ناشی از حذف دهکهای پردرآمد از دریافت یارانه تغذیه خواهد شد. به عنوان
مثال پیشبینی شده است که منابع حاصل از حذف بیش از 25 میلیون نفر از
دریافت یارانه در لایحه بودجه 99 معادل 15 هزار میلیارد و 550 میلیون تومان
باشد که تماما به این نهاد خواهد رسید. با این حال با توجه به کسری اعتبار
106 هزار میلیارد تومانی دولت و پیشبینی تورم 40 درصدی و کاهش 66 درصدی
درآمدهای نفتی، رشد فزاینده جمعیت و سایر شرایط که نشان از نیازهای
روزافزون جمعیت 83 میلیون نفری ایران به حمایت دارد، این بودجه چگونه
میتواند به بهبود شرایط کمک کند؟ واقعیت این است که به فرض عملکرد دقیق و
جامع و با راندمان بالای نهادهای حمایتی، فارغ از سازوکارهای نیازمند
بازنگری، گستردگی چتر حمایتی و مسائلی از این دست، باز هم فقر در ایران از
فقرزدایی عقب مانده است.
نظرسنجی اخیر ایسپا درباره اعتراضهای آبان ماه
98 نشان میدهد که ۸۵ درصد کسانی که مورد سوال قرار گرفتهاند، از مسائل
کلان اقتصادی، بیکاری و ناامیدی از آینده به عنوان نگرانیهایشان نام
بردهاند. رضایت از شرایط کشور در شهر تهران حدود ۱۵درصد بوده است که هر
چند مشابه سال گذشته به حساب میآید، اما نسبت به سال 96 نصف شده است. ۵۲
درصد نمونه نظرسنجی گمان دارند که وضع بدتر خواهد شد و دیگران یا باور
دارند فرقی نخواهد کرد یا گفتهاند نمیدانیم. حدود ۷۵ درصد مردم، معترضان
اخیر را در اعتراض صاحب حق دانستهاند و 54 درصد هم معتقدند اعتراضها
ادامه خواهد یافت و تکرار خواهد شد.
هرچند شاید اعداد باعث لمس فقر نشوند، اما میتوانند نشان دهند که نتیجه عقب ماندن از فقر چه خواهد بود.