سفر رئيس جمهور به ژاپن سومين ديدار روساي کشور ژاپن با مسئولان ايراني محسوب ميشود که در سال جاري انجام شده است. لذا اينکه اين سفر در ارتباط با گسترش روابط بين ايران و ژاپن قلمداد شود تا حدود زيادي دور از ذهن بهنظر ميرسد.
سفر رئيس جمهور به ژاپن
سومين ديدار روساي کشور ژاپن با مسئولان ايراني محسوب ميشود که در سال
جاري انجام شده است. لذا اينکه اين سفر در ارتباط با گسترش روابط بين ايران
و ژاپن قلمداد شود تا حدود زيادي دور از ذهن بهنظر ميرسد. چرا که
ميبينيم سفرهاي پي درپي همراه با سفرهاي ديگر نمايندگان کشورهايي که ظن
ميانجيگري آنها ميان ايران و ايالات متحده آمريکا به گوش ميرسد تا حدود
زيادي اين سفر را در افکار عمومي و در دو سطح نخبگان وتودهها با پرسشهاي
جدي روبهرو ميسازد. نخستين پرسش اين است که از منظر آرايش شکلي در سطح
موضوعي مساله اصلي اين سفر بدين ترتيب نميتواند گسترش روابط دوجانبه بين
ايران و ژاپن يا حتي علايق منطقهاي باشد. چرا که ژاپن در پي پيوستن به
نظام حقوقي ناشي از ايالات متحده آمريکا براي شکل دادن به اجماع کشورهاي
خواهان امنيت انتقال انرژي از تنگه هرمز است و بدين ترتيب ميتوان گفت
ژاپنيها اکنون بيش از گذشته در مدار اراده آمريکا قرار گرفتند. فلذا اکنون
اين سفر از نظر بافت موضوعي بيشتر ازآنکه متوجه مسائل ملي بين ايران و
ژاپن باشد يا حتي مسائل منطقهاي را از اين جهت دربرگيرد بيشتر متوجه نقش
ژاپن در پرونده مربوط به ايران و آمريکا و منازعه ميان تهران و واشنگتن
خواهد بود. در چارچوب سفر اخير آبه به تهران رهبري نظام جمهوري اسلامي به
عنوان تعيين کننده اصول حاکم بر سياست خارجي کشور بيان کردند مذاکره در هيچ
سطحي با آمريکا صورت نميپذيرد، ميانجي پذيرش نميشود و در همان حال حتي
رد و بدلي ميان ايران و آمريکا نبايد صورت پذيرد. لذا در اين چارچوب اين
پرسش مطرح ميشود که آيا در خواست ايران براي ملاقات روساي جمهور ايران و
ژاپن با يکديگر در توکيو با چنين ساختي از گزارههاي اعلامي و اعمالي در
سياست خارجي ايران چه جايگاهي پيدا ميکند؟ از طرف ديگر بايد بر اين نکته
پاي فشرد که از نظر آرايش محتوايي آيا هماهنگيهاي لازم در سطوح بالاي نظام
صورت پذيرفته است؟ اگر جواب اين امر مثبت باشد آنچه در گزاره نخست بيان شد
بيشتر قابل قبول خواهد بود، اما اگر رئيسجمهور در اين زمينه هماهنگيهاي
لازم را انجام داده آيا اين مجوز را دارد که به نام نظام جمهوري اسلامي
ايران دراين زمينه سخن بگويد و اگر حتي به اين نام سخن بگويد طرف مقابل
تنها با سخن او در ارتباط با مساله احتمالي ايران و آمريکا به سخن
رئيسجمهور اکتفا خواهد کرد يا آنکه غربيها به ويژه آمريکا بر اساس تجارب
گذشته تلاش خواهند که دريافتهاي خود را در اين زمينه براساس تجارب گذشته
شکل دهند؟ تجربه عملکرد آمريکاييها در دهه گذشته نشان ميدهد که در زمان
رئيسجمهور سابق عملا ايالات متحده آمريکا ديگر مستقيما با رئيسجمهور
ايران سخن نميگويد بلکه نامه نگاريها توسط رئيسجمهور سابق آمريکا به
رهبري ايران نوشته ميشد در دوران ترامپ شاهد اين هستيم که شخص وي و وزير
امور خارجهاش مايک پمپئو و برايان هوک، شخص رئيسجمهور و حتي وزير امور
خارجه ايران را تصميمگيرنده نميدانند و بدين ترتيب محافظهکارانه با
مواضع رئيسجمهور و وزير امور خارجه ايران برخورد ميکنند. آيا اين بار اگر
حتي رئيسجمهور مجوز اين معنا را داشته باشد، داراي تضمين معناداري خواهد
بود؟ مساله بعدي پس از اين گامها با شرايط ايران است. شرط ايران همواره
اين بوده که مذاکره با آمريکا در قالب 1+5 صورت پذيرد و مهمتر از آن بعد
از آنکه تحريمهاي کمرشکن آمريکا بر عليه ايران برداشته شد، اين مذاکرات
شکل بگيرد. دوباره در اينجا برداشتن اولين گام از سوي آمريکا يا ايران مطرح
خواهد شد و بهنظر ميرسد که آمريکاييها حاضر نباشند اولين گام را
بردارند. چرا که با برداشتن اولين گام اين آمريکاييها هستند که بايد
اطمينان کامل داشته باشند که ايران به تمام آنچه که آمريکاييها به عنوان
درخواست مطرح کردهاند عمل ميکند. 12 درخواستي که از سوي آمريکاييها مطرح
شده هماکنون روي ميز است نه آنکه به عنوان پيش شرط مذاکره بلکه
درخواستهاي آمريکا است که به محيط و ميز مذاکره جهت ميدهد. آيا ايران
ميپذيرد که با اين دستور کار در جلسه مذاکره احتمالي شرکت کند؟ همه اينها
نشان ميدهد که پيامدها و آثار اين سفر بسيار مبهم و در هالهاي از ترديد
قرار دارد و ميتواند زمينه ايجاد يک شگفتي را نيز فراهم سازد.