82 سال از تولد لوریس چکناواریان میگذرد. شاید نسب او به ارمنستان برسد و لهجهای میانه داشته باشد اما لوریس یک ایرانی تمامعیار است و همیشه برای ایران نواخته. اغلب آثار او یک نشانی بزرگ دارد و آن رنگ و بویی از ایران است.
گروه ادب و هنر- 82 سال از تولد لوریس چکناواریان
میگذرد. شاید نسب او به ارمنستان برسد و لهجهای میانه داشته باشد اما
لوریس یک ایرانی تمامعیار است و همیشه برای ایران نواخته. اغلب آثار او یک
نشانی بزرگ دارد و آن رنگ و بویی از ایران است. یک مرور کوتاه نشان میدهد
او هیچ وقت از ظرفیت ادبیات فارسی و اشعار شاعران بزرگ این سرزمین، غافل
نشده و بارها برای اپراهای خود به این اصل رجوع کرده است. اپرای رستم و
سهراب، رستم و اسفندیار، ضحاک، سیاوش و شمس و مولانا، گوشهای از اهتمام
این موسیقیدان و رهبر ارکستر کشورمان به این قضیه است. با او درباره
ادبیات فارسی و این که چرا اغلب فعالیتهای موسیقاییاش به قند شیرین پارسی
گره خورده است، هم صحبت شدیم که در ادامه آن را خواهید خواند.
تاثیرپذیری از داستان رستم و سهراب
25 سال، زمان زیادی است و زیادتر میشود اگر در جایی دور از وطن باشید.
لوریس چکناواریان این زمان را صرف نوشتن هشت نسخه اپرای رستم و سهراب در
اتریش کرده است. هرچند کلمههایش فارسی آمیخته به لهجه ارمنی است اما به
شدت به آثار کلاسیک فارسی علاقهمند است و در این باره میگوید:«زبان
فارسی، زبان شعر است مثل زبان ایتالیایی که خیلی مناسب آوازخوانهاست، زبان
فارسی برای شعر بسیار زیباست و به همین دلیل، شاعران بزرگی داریم. من
واقعا از این زبان الهام گرفتم و زبان فارسی کمک کرده است شاعران بزرگی
مانند فردوسی، مولانا، حافظ و سعدی داشته باشیم.» او در ادامه درباره جو
خانه پدری و پیوند آن با زبان فارسی اضافه میکند: «من از کودکی در این
فرهنگ بزرگ شدم و تحت تاثیر داستان رستم و سهراب و ضحاک، موسیقی زورخانه و
مراسم مذهبی قرار گرفتم. شاهنامه برای ایرانیها ،یک کتاب مورد احترام است
و همه به آن احترام میگذارند، برای من هم همینطور است. به عنوان یک آهنگ
ساز ایرانی، دوست دارم آثاری برای مملکتم بنویسم و به همین دلیل سه، چهار
اپرا برای فردوسی، مولانا و همینطور در زمینه دفاع مقدس، غلامرضا تختی و
هر چیزی که به ایران مربوط شود، ساختهام، وظیفه ام است.» چکناواریان
معتقد است نسل جوان باید به دنبال استعدادهای خود برود و اگر استعدادی در
موسیقی دارد، در ابتدا تئوری موسیقی را آموزش ببیند و به طور جدی فعالیتش
را درآن حوزه دنبال کند. با این که گرد سپید بر موهای او نشسته اما این
آهنگ ساز بزرگ هنوز از پای ننشسته است و آرزوهای بزرگی برای موسیقی ایران
در سر دارد. او در پایان آرزوی بزرگ خود را اینطور بیان میکند و
گفتوگو را به پایان میرساند:«سوئیت کوروش را نوشتهام و آرزو میکنم
روزی اپرای آن را روی صحنه ببرم.»