بعد از آنکه رضاخان با وساطت انگلیس به نخستوزیری رسید، ساز جمهوریت آغاز کرد و با کمک رجال خودفروخته و وابسته به انگلیس اعلام کرد که خواستار تغییر نظام شاهنشاهی ایران به نظام جمهوری است! این اقدام رضاخان با توجه به دو ویژگی بیسوادی و خوی دیکتاتوری او، تعجب همگان را برانگیخته بود.
بعد از آنکه
رضاخان با وساطت انگلیس به نخستوزیری رسید، ساز جمهوریت آغاز کرد و با کمک
رجال خودفروخته و وابسته به انگلیس اعلام کرد که خواستار تغییر نظام
شاهنشاهی ایران به نظام جمهوری است! این اقدام رضاخان با توجه به دو ویژگی
بیسوادی و خوی دیکتاتوری او، تعجب همگان را برانگیخته بود. برخی از
مورخان بر این عقیدهاند که جمهوریخواهی رضاخان برای کنار زدن پادشاهی
قاجار و قبضه کردن قدرت بوده است. این نظریه اگرچه طرفدارانی دارد ولی این
پرسش را بیپاسخ میگذارد که برای قبضه قدرت چه نیازی به تغییر نظام از
پادشاهی به جمهوری بود؟ کما اینکه رضا خان در نهایت نیز با کمک دولت
انگلیس، احمدشاه قاجار را از پادشاهی خلع کرده و خود به پادشاهی رسید!
نکته
درخور توجه دیگر آنکه جمهوری رضاخانی از پشتیبانی آشکار دولت انگلیس
برخوردار بود و حال آنکه خود انگلیس با نظام مشروطه سلطنتی اداره میشد!
واقعیت آن است که ساز جمهوریت که دولت انگلیس از دهان رضاخان در آن
میدمید برای تغییر اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه بود که در آن آمده
بود؛ در هر عصری باید ۵ تن از فقها و مجتهدین آگاه به مقتضیات زمان بر
مصوبات مجلس شورای ملی نظارت داشته باشند و از تصویب قوانین مخالف با شرع
مقدس اسلام جلوگیری کنند. این اصل قانون اساسی با مجاهدت و مخصوصاً شهادت
شیخ فضلالله نوری به تصویب رسیده بود و از همان هنگام با مخالفت شدید دولت انگلیس و روشنفکرنمایان وابسته روبهرو شده بود.
و
اما، تنها راه تغییر قانون اساسی، تغییر نظام حکومتی بود و جمهوری مورد
نظر رضاخان، تحقق این آرزوی برزمین مانده انگلیس را دنبال میکرد و نه،
نظام جمهوری را که به هر حال مترقیتر از رژیم سلطنتی بود. طبل پر سرو صدا و
عوامفریبانه رضاخان با هوشیاری و مخالفت شهید مدرس که از نیت انگلیس
باخبر بود روبهرو شد و از صدا افتاد. هنوز هم روشنفکرنمایان غربگرا
بیآنکه از حقیقت آن ماجرا با خبر باشند و یا عقلشان به درک آن قد بدهد،
شهید مدرس را مخالف جمهوریت و رضاخان را طرفدار آن قلمداد میکنند!
این
روزها یک جریان مشکوک که سابقهای آلوده به وطنفروشی در کارنامه خود دارد
و طی ۶ سال گذشته در حمایت از دولت یقه چاک میکرد و کورکورانه از تمامی
اقدامات دولت دفاع میکرد، با چرخش یکصد و هشتاد درجهای، ساز استیضاح و
استعفای رئیسجمهور را کوک کرده و همصدا و همآهنگ با آمریکا و متحدانش در
این ساز میدمد! چرا این حرکت مشکوک بوده و در حد و اندازه وطنفروشی است؟
بخوانید!
الف- در فرمول آشوبهای اخیر که در لبنان و عراق هنوز ادامه
دارد و در ایران اسلامی با درایت مثالزدنی و همیشگی رهبر معظم انقلاب و
هوشیاری مردم با شکست روبهرو شده است، کنار رفتن رئیس قوه مجریه کشور
هدف یکی از فاکتورها و نقطههای نشان شده آن است. این نقطه از نگاه طراحان
آشوب یک گام بلند به سوی اهداف آنان است زیرا ضمن آنکه پیادهنظام خود را
به ادامه آشوب و آتشافروزی ترغیب کرده و امیدوار میسازند، کشور هدف را
نیز با بحران ناشی از بیسر بودن قوه اجرایی روبهرو میکنند! در این
فرمول آنچه اهمیتی ندارد و به حساب نمیآید، کارآمدی و یا ناکارآمدی دولت
کشور هدف است. مدعیان اصلاحات که از نتانیاهو مدال «بزرگترین سرمایه
اسرائیل در ایران»! را دریافت کردهاند، این بار هم دقیقاً و بیکم و کاست
همان فرمول دیکته شده مدیران بیرونی آشوبهای اخیر را دنبال میکنند.
ب-
جریان یاد شده، از وعدههای بر زمین مانده و ناکارآمدی دولت به عنوان پوشش
و بهانه برای پیشنهاد استعفا و استیضاح رئیسجمهور استفاده میکنند! و حال
آنکه خود آنان اصلیترین نقش را در پیدایش شرایط موجود داشتهاند و با
صراحت اعلام میکردند که دولت آقای روحانی «رحم اجارهای» اصلاحطلبان است و
در مقابل هر انتقادی هرچند معمولی و عادی، تمامقد به دفاع از دولت بر
میخاستند، بنابراین چگونه از آنها پذیرفته است که پیشنهاد استعفا و
استیضاح رئیسجمهور را به علت ناکارآمدی دولت ایشان پیش کشیده باشند؟! و
همراهی با دشمنان بیرونی ایران که بارها در کارنامه سیاه آنان دیده شده
است، ماموریت کنونی آنها نباشد؟!
ج- فرار از پاسخگویی در برابر
سوءاستفادهها، بیتدبیریها، تحمیل سختی معیشت به مردم، شکست فاجعهآمیز
در سیاست خارجی و... نیز میتواند یکی از اهداف جریان یاد شده در پیشنهاد
استعفا و استیضاح رئیسجمهور باشد تا از این طریق - مخصوصاً در آستانه
انتخابات- دامن آلوده خود را پاک جلوه دهند و به جای نشستن در جایگاه
متهمان، بر کرسی دادستان تکیه کنند! این گزاره اگرچه میتواند یکی از اهداف
جریان یاد شده باشد و هست اما سابقه وطنفروشی برخی از افراد این جریان
سیاسی که فتنه آمریکایی-اسرائیلی ۸۸ نمونه بارز آن است نشان میدهد که هدف
اصلی آنان زمینهسازی برای تداوم آشوب ناکام مانده اخیر است. کما اینکه ۷۷
تن از افراد همین جریان آلوده بعد از ناکامی آشوبهای اخیر با صدور
بیانیهای از اراذل و اوباش اجارهای حمایت کردند و...
د- شواهد یاد شده
که فقط اندکی از بسیارهاست به وضوح نشان میدهد آمریکا و متحدانش همان
نسخه فریبکارانه جمهوریخواهی را که انگلیس به دست رضاخان داده بود، از
لابلای اوراق تاریخ بیرون کشیده و این بار به دست پادوهای رضاخان دادهاند!
حسین شریعتمداری