قریب به یک هفته است که بیشتر ساعاتِ روزِ من را مناظره و یا سخنرانی در دانشگاهها گرفته است. از شانزده آذر تا کنون شاید بیش از بیستمرتبه در دانشگاههای تهران مناظره کردهام. همه البته به دعوت بسیج دانشجویی و یا انجمن اسلامی مستقل بوده است.
محمدعلی وکیلی
قریب به یک هفته است که
بیشتر ساعاتِ روزِ من را مناظره و یا سخنرانی در دانشگاهها گرفته است. از
شانزده آذر تا کنون شاید بیش از بیستمرتبه در دانشگاههای تهران مناظره
کردهام. همه البته به دعوت بسیج دانشجویی و یا انجمن اسلامی مستقل بوده
است. در واقع، اصلاً خبری از برنامه سایر تشکلهای اصلاحطلب دانشگاهها
نیست. گویا در یک خواب، بیرمقی و بیانگیزگی فرو رفتهاند. شانزده آذر
اصولاً متعلق به تشکلهای اصلاحطلب و روشنفکر بود، ولی اکنون انگار
دانشجویان تحولخواه دل و دماغی برای بزرگداشت این روز ندارند. این امر
بسیار خطرناک است و عواقب بدی دارد. این روز به لحاظ نشانهشناسی مهمترین
نشانه جنبش دانشجوی است. سردی دانشجویان در این روز حکایت از وضع وخیم جنبش
دانشجویی میکند. بنیاداً جنبش دانشجویی، یک جنبش اصلاحطلب و تحولخواه
است. لذا وقتی در روز منتسب به این جنبش، شاهد رخوت دانشجویان و تشکلهای
تحولخواه هستیم، یعنی جنبش دانشجویی به کما رفته است. این روزها که شاهد
بحران کارکرد و بحران اعتماد نهادهای اجتماعی هستیم، این اتفاق نشانه بسیار
بدی است. در واقع، تو گویی در این میانه هجوم بحران، هرازگاهی یکی از
نهادهای اجتماعی ما فرو میریزد. اکنون انگار نوبت «نهاد دانشجویی» است.
بحران کارکرد و بحران اعتماد وقتی جمع شوند و ادامه یابند، هیچ معنایی جز
فروریختن نمیدهد! اکنون نیز نوبت نهاد اجتماعیِ جنبش دانشجویی است.
از
چند جهت این اتفاق یک زنگ خطر جدی است. اول اینکه رخوت دانشگاه، حکایت از
رخوت سیاسی جامعه میکند؛ هرچند که پیش از این هم نشانههای این رخوت پیدا
بود. دوم اینکه همیشه دانشگاه در سقف مقبولات یک جامعه قرار دارد. درجهان
مدرن، آخرین سنگرِ اعتماد، دانشگاه است. اگر نهاد دانشگاه و نهاد دانشجویی
از اقبال افتاد، معنایش این است که سایر نهادها در وضع فوقِ بحرانی هستند.
از این روی، باید افول و بحران جنبش دانشجویی را یک زنگ خطر جدی به حساب
آورد. اگر دانشجویان تحولخواه و اصلاحطلب، در صدر جنبشهای دانشجویی
نباشند یک جای کار میلنگد. ناگفته پیداست که این رخوت هم حاصل ناامیدی
اجتماعی است که بر کل جامعه حاکم است و هم محصول بحرانهای درونی نهاد
دانشگاه و جنبش دانشجویی است و هم سختیها و سختگیریهایی است که بر
دانشجو میرود در این امر موثر است!
این عوامل اکنون باعث شده که
بیتفاوتی سنگینی نسبت به سیاست، در دانشگاهها و میان دانشجویان حاکم
باشد. این بیتفاوتی، خزان سیاسی کنونی در جامعه را تعمیق میکند.