نسخه چاپی
به
گزارش بیبنا، اینکه این افزایش استقراض چه تاثیری روی حوزههای مختلف اقتصاد دارد و
دلایل ایجاد این افزایش چه بوده، موضوعی است که «فرهیختگان» در گفتوگو با «دکتر بهاءالدین
حسینی هاشمی»، کارشناس مسائل بانکی و مدیرعامل پیشین بانکهای صادرات و سرمایه به بررسی
آن پرداخته است. هاشمی در این گفتوگو با بیان اینکه استقراض دولت از بانک مرکزی بر
پایه پولی تاثیرگذار است، میگوید: « مسلما رشد پایه پولی موجب افزایش تورم شده و
افزایش تورم میتواند موجب رونق اقتصادی شود. منتها چون درآمد به همان میزان افزایش
پیدا نمیکند، ریاضت اقتصادی را به زندگی عده زیادی از طبقات خاص جامعه تحمیل میکند.»متن کامل
این گفتوگو را پیش رو دارید.
استقراض دولت در 6 ماهه ابتدایی سال 96 به نسبت پایان
سال 95 افزایشی 35درصدی داشته است؛ تحلیل جنابعالی از دلایل این افزایش چیست؟
پایه پولی کشور از چند جزء تشکیل شده است که
افزایش استقراض دولت یا شرکتهای دولتی از بانک مرکزی جزئی از آن است. جزء دیگرش بدهی
بانکها به بانک مرکزی است و جزء بعدی هم که جزء مثبت و خوب این موضوع است، داراییهای
خارجی و ارزی بانک مرکزی است. این داراییها در اصطلاح پایه پولی کشور را تشکیل میدهند.
در هر صورت هر کدام از دو جزء بدهی دولت به بانک مرکزی یا بدهی سیستم بانکی کشور به
بانک مرکزی که افزایش پیدا کند، موجب افزایش نقدینگی خواهد شد که تورم را در پی داشته
و موجب بالا رفتن نرخ آن میشود.از طرفی اگر بخش داراییهای خارجی و ارزی بانک مرکزی
افزایش پیدا کند، این موضوع مثبت بوده و چون امکان افزایش عرضه و پول قدرتمند را با
خود دارد، باعث رشد و رونق اقتصادی کشور میشود. معمولا دولتها به علت کسری بودجهای
که دارند، مجبور به استقراض میشوند؛ یعنی ریشه بدهی دولت به بانک مرکزی در کسری بودجه
است و اساسا این بدهیها به کسری بودجه دولت برمیگردد. با این حال، اگر کسری بودجه
عمرانی باشد، اثر بهتری دارد، ولی اگر کسری بودجه جاری باشد، اثر بدتری روی اقتصاد
خواهد گذاشت.دولتها
هم مانند همه مردم وقتی کسری بودجه دارند، باید وام بگیرند و استقراض کنند. این در
اصل و اساسش چیز بدی نیست. حتی دولتها استقراض میکنند تا درصدی از کلGNP (تولید ناخالص ملی) کشور
را شکل دهد، منتها نه از بانک مرکزی که منجر به انتشار اسکناس و صدور پول بدون پشتوانه
شود. معمولا هر سیستم بانکی یا از بانکهای خارجی یا داخلی استقراض میکند. استقراض
هم مجاز است، چون به هر حال دولت برنامه و طرحی دارد و میخواهد اجرایش کند و برای
اجرای آن با کسری منابع مواجه است، اما این استقراض باید مشروط بر این باشد که آن پروژهها
سودده باشد؛ یعنی بتواند از محل درآمدهای آن پروژهها یا درآمدهای آتی خود این تعهدات
و بدهیها را بپردازد.کسری بودجه دولت مربوط به دو قضیه است؛ ما دو بخش برای
تامین بودجه دولت داریم که یک بخش آن وصول مالیاتها و عوارض دولتی است که به نوعی
درآمدهای ریالی کشور محسوب میشوند و بخش دیگر آن به فروش حاملهای انرژی، نفت و گاز
و پتروشیمی برمیگردد که باز در آنجا هم درآمدهای ما به قیمتهای جهانی بستگی دارد
که چنانچه قیمت این حاملها و نفت و گاز کاهش پیدا کند و مطابق پیشبینیها پیش نرود،
مسلما دولت با کسری مواجه میشود، ولی عمده منابع دولت که منابع موثر و خوبی است و
اثر ضدتورمی دارد، حصول مالیاتها است که دولت توفیقات خوبی هم در چند سال اخیر در
این مورد داشته است.ولی وقتی کسری بودجه داریم و بدهی دولت هم به سیستم
بانکی و بانک مرکزی افزایش مییابد، نشاندهنده این است که دولت کسری بودجه و منابع
داشته و مجبور به استقراض شده است. این کسری هم حاکی از آن است که درآمدهای دولت تحقق
پیدا نکرده است. به هر حال دولت برنامه و بودجهای دارد که مصوب مجلس است و درآمدهایی
برای اداره امور پیشبینی شده که اگر این درآمدها تحقق پیدا نکند، دولت برای اجرای
برنامههایش با کسری بودجه مواجه میشود.این استقراض همیشه وجود داشته و مختص الان نیست و در
همه سالهای قبل هم دولتها همیشه کسری بودجه داشتهاند و این کسری را از طریق استقراض
از سیستم بانکی یا بانک مرکزی جبران میکردند.
بله، اما نکته اینجاست که عنوان میشود افزایش استقراض
دولت از بانک مرکزی ناشی از افزایش هزینههای جاری دولت بوده؛ این افزایش هزینههای
جاری چقدر روی این استقراض تاثیرگذار بوده است؟
متاسفانه بنده آمارهای دقیق را ندارم و نمیدانم
این افزایش بدهیهای بانکی دولت ناشی از افزایش هزینههای عمومی و جاری دولت بوده یا
اینکه بودجه عمرانی دولت افزایش پیدا کرده یا حوادث غیرمترقبه دولت را مجبور به استقراض
کرده است؟ ولی با این حال معمولا کسری بودجهها به بودجههای جاری و به اصطلاح حقوق
پرسنل دولت مربوط میشود، در چنین مواردی توصیه میشود دولت بهخصوصیسازی توجه بیشتری
کند و تصدیگری را رها کرده و سیاستگذاری اقتصادی داشته باشد. دولت باید خودش را کوچک
کند و داراییهای مازادش را به فروش برساند و از محل منابع آنها برنامههای خود را
اجرا کرده و به سمت استقراض نرود. البته چون دقیق نمیدانم چه جزئی از هزینههای دولت
افزایش یافته که کسری بودجه را رقم زده و موجب استقراض شده، نمیتوانم نظر دقیقتری
بدهم.
آقای روحانی در ابتدای دولت یازدهم مدعی بودند که استقراض
از بانک مرکزی میوه ممنوعه دولت وی خواهد بود؛ با این حال خودشان از این میوه ممنوعه
استفاده کردند؛ این سخن آقای روحانی را چطور ارزیابی میکنید؟
دولت آقای روحانی اساسش بر این بود که استقراض
را به حداقل برساند و در دولت یازدهم هم در این کار تا حدودی موفق بوده است. همین ثبات
قیمتها، ثبات نرخ ارز و کاهش تورم یکی از عوامل و دلایلش همین نظم مالی در دولت یازدهم
و استفاده نکردن از منابع مالی سیستم بانکی یا بانک مرکزی برای جبران کسری بودجه بوده
است. حالا اینکه در دولت دوازدهم که کمتر از یک سال از آغازش میگذرد، چه اتفاقی افتاده
که منجر به استقراض شده است؟ باید بررسی کرد، ولی عملا در دولت یازدهم دولت موفق شد
آن نابسامانی مالی را که قبلا وجود داشت، به یک ثبات برساند و بتواند قیمتها را کنترل
و تورم را پایین بیاورد و نرخ ارز را در آن دوره کنترل کند.
به نظرتان افزایش استقراض دولت از بانک مرکزی چقدر
میتواند بر اقتصاد ایران بهخصوص روی پایه پولی و رشد نقدینگی و تورم اثرگذار باشد؟
ببینید، هر واحدی که پایه پولی افزایش پیدا
میکند، هفت برابر آن نقدینگی افزایش مییابد. ما یک ضریب فزاینده پولی یا همان قدرت
پولسازی بانکها داریم که در حال حاضر چیزی بین هفت تا هشت است؛ یعنی هفت تا هشت برابر
پایه پولی نقدینگی ایجاد میشود، البته نه اینکه نقدینگی بد باشد، اما اگر این نقدینگی
از محل استقراض و رشد بدهیهای دولت به بانک مرکزی یا بدهی سیستم بانکی به بانک مرکزی
باشد، آثار تورمی داشته و ممکن است هر سه درصد رشد پایه پولی یک درصد تورم ایجاد کند.مسلما رشد پایه پولی
هم روی تورم تاثیر دارد. البته ما نباید از تورم بترسیم، چراکه تورم حرارتی است که
یخ رکود را آب میکند و موجب رونق اقتصادی میشود و در نهایت تحرک در اقتصاد را به
دنبال دارد، منتها چون درآمد هم به همان میزان افزایش پیدا نمیکند، ریاضت اقتصادی
را به زندگی عده زیادی از طبقات خاص جامعه تحمیل میکند. اما اگر درآمد متناسب با هزینهها
افزایش پیدا کند، تورم موجب میشود از رکود بگذریم و به رونق برسیم. حالا کسری بودجه
دولت و به دنبال آن استقراض دولت از بانک مرکزی طبیعتا باعث رشد پایه پولی میشود و
افزایش پایه پولی هم موجب رشد نقدینگی. اگر عرضه هم به همان میزان نقدینگی افزایش پیدا
نکند یا درآمد افزایش پیدا نکند، منجر به تورم بیشتر و درنهایت رکورد تورمی میشود.
بهعنوان سوال آخر میخواستم نظرتان را درباره تاثیر
افزایش استقراض دولت از بانک مرکزی روی تولید و اشتغال بدانم. به نظرتان این موضوع
میتواند روی اشتغال اثر مثبت داشته باشد؟
ببینید، بهطور کلی باید گفت که تورم اشتغالزا
است. تورم یعنی یک سود و منافعی در بخشی از اقتصاد وجود دارد که براساس آن قیمتها
و کالاها گران میشود. اگر واردات باشد، عدهای تجارت خارجی راه میاندازند و کالا
وارد میکنند و سود میبرند و اگر تولید داخل امکانپذیر باشد، از طریق تولید سود میکنند.
به عبارتی تورم محرک تولید و رشد اقتصادی و به تبع آن اشتغال است. از آن طرف هم باید
دید آیا خریداران ما درآمدهایشان افزایش داشته است یا خیر؟ آیا تا همین سطح قیمت قدرت
خرید دارند یا نه؟ خب اگر قدرت خرید نباشد، قطعا برای قیمتهای بیشتر هم نخواهد بود
و در این شرایط اقتصاد وارد رکود میشود. به عبارتی این موضوع یک معادله چند وجهی است
و نمیتوان گفت خوب یا بد است.