مبادله زندانيان را يک علامت و نشانهاي از اين ميبينم که ايران و آمريکا به سمت تنشزدايي حرکت ميکنند. يعني برخلاف روند کلي که نردبان بحران در روابط ايران و آمريکا سير صعودي داشت، اين اتفاقات اصطلاحا علائم ضعيف خوانده ميشود و از اين علائم ضعيف ميشود نتيجه گرفت که ما ممکن است به سمت کاهش بحران حرکت کنيم.
مبادله زندانيان را يک
علامت و نشانهاي از اين ميبينم که ايران و آمريکا به سمت تنشزدايي حرکت
ميکنند. يعني برخلاف روند کلي که نردبان بحران در روابط ايران و آمريکا
سير صعودي داشت، اين اتفاقات اصطلاحا علائم ضعيف خوانده ميشود و از اين
علائم ضعيف ميشود نتيجه گرفت که ما ممکن است به سمت کاهش بحران حرکت کنيم.
به عبارت ديگر مبادله زندانيان شايد جرقهاي براي کاهش تنش باشد. اين رويه
با منطق تئوريک هم سازگار است. منطق تئوري يا نظري ميگويد وقتي دو کشور
در حوزه سياسي- امنيتي دچار مشکل هستند، براي حل اختلافات بايد از حوزههاي
کوچک شروع کنند. بنابراين شايد مسابقات ورزشي، مبادلات زندانيان، ديد و
بازديد تجار و بازرگانان و... بتواند زمينهساز کاهش تنش در روابط ايران و
آمريکا باشد. بهخصوص اينکه هر دو کشور به شدت تحت فشارند. يعني هم ايران
تحت فشار آمريکا قرار داشته و اين کشور فشار حداکثري را به ايران وارد
ميکند و هم دولت ترامپ به اندازه کافي تحت فشار سياسي قرار گرفته و نياز
به يک موفقيت در عرصه سياست خارجي دارد. منتها همه ما ميدانيم که اين
برنامهها يک برنامه کوتاهمدت خواهد بود. يعني آثار اين کارها بيشتر تا
برگزاري انتخابات رياست جمهوري آمريکا مورد توجه است و در ايران هم ممکن
است تا زمان برگزاري انتخابات پارلماني و يا اينکه به طور نيمبند تاثير
رواني بر فشارهاي اقتصادي باشد که کشور با آن دست به گريبان است. در هر حال
در حوزه نظري، اگر کشورها در يک موضوع مورد اختلاف، موفقيتي حاصل کنند آن
موفقيت ميتواند به ساير حوزههاي اختلاف تسري يابد. يعني اگر ايران و
آمريکا مثلا در حوزه برجام ميتوانستند موفقيتهايي را بهدست آورند، آن
موفقيت ميتوانست به مذاکره درباره ساير موضوعات تسري پيدا کند. اين
موضوعات الزاما موضوعات موشکي يا نفوذ ايران در منطقه نيست. هر موضوع ديگري
که ميتوانست به کاهش تنش بين ايران و آمريکا منجر شود. بنابراين به نظر
ميرسد موفقيت در عرصه مبادله زندانيان ميتواند در دو کشور انگيزهها را
براي همکاري در ساير حوزهها برانگيزد و زمينههاي کاهش تنشها در روابط
ايران و آمريکا را فراهم بياورد. آقاي روحاني در جمع دانشجويان دانشگاه
فرهنگيان گفت: «اگر مذاکره منجر به شکستن توطئه و نقشه دشمن شود، لازم و
ضروري و يک کار انقلابي است». اين سخنان را نشانهاي از تمايل به تنشزدايي
در روابط آمريکا و ايران ميدانم. البته پيش از اين هم آقاي روحاني خيلي
صريح تمايل خود را به اين تنشزدايي اعلام کرده بود ولي اينکه ايشان
ميگويد براي دفع يک توطئه ميتوان مذاکره کرد، دقيقا بايد روشن شود که
منظور از توطئه يا فتنه چيست که براي رفع آن مذاکره ضرورت پيدا کرده است؟
آقاي روحاني در حقيقت دنبال توجيهي براي تنشزدايي در اين رابطه است و اين
بيشتر با نظريه سادهانگاري، سازگار است. نظريه سادهانگاري ميگويد
دوستيها، دشمنيها و رقابتها، براساس برداشت رهبران نسبت به هم شکل
ميگيرد. حالا آقاي روحاني براي اينکه هم بتواند ديدگاه خودش را پيش ببرد و
هم بتواند در چارچوب ساختار سياسي نظام جمهوري اسلامي ايران برنامههاي
خودش را اجرا کند، به اين ادبيات توسل ميجويد. به هر حال اگر فتنهاي در
کار هست، مدتها پيش بايد جلوي آن فتنه گرفته ميشد. زماني که انتخابات
پارلماني پيش روست و زماني که انتخابات رياست جمهوري پيش روست و زماني که
فشارهاي سياسي و افکار عمومي بر آقاي روحاني سنگيني ميکند، اين اظهارنظرها
فرار به جلو تعبير خواهد شد. آقاي روحاني به اندازه کافي وقت داشت که
بتواند ديدگاهها و برنامههاي خودش را عملياتي کند. ولي به هر حال تشخيص
داد اينگونه که ميبينيم مديريت کند و نتيجه آن منجر به شرايطي مثل افزايش
قيمت بنزين و حوادثي شد که متعاقب آن بهوجود آمد.