56 سال پیش در چنین روزی یعنی 11 آبان 1342، طیب حاجرضایی به جوخه اعدام رژیم پهلوی سپرده شد. او که روزگاری از بزن بهادرهای تهران بود به خاطر حمایت از امام خمینی(ره)، شب هنگام در معرض تیرسربازان قرار میگیرد و به شهادت می رسد.
56 سال پیش در چنین روزی یعنی 11 آبان 1342، طیب
حاجرضایی به جوخه اعدام رژیم پهلوی سپرده شد. او که روزگاری از بزن
بهادرهای تهران بود به خاطر حمایت از امام خمینی(ره)، شب هنگام در معرض
تیرسربازان قرار میگیرد و به شهادت می رسد. اما چه میشود که چنین شخصیتی
به گفته خودش، ندیده، خریدار امام(ره) می شود؟ در ادامه با «امیرحاج رضایی»
کارشناس باسابقه فوتبال کشورمان هم کلام میشویم تا درباره عمویش طیب حاج
رضایی به ما بگوید.
خودش را با اولاد حضرتزهرا(س) درنینداخت
حاجرضایی قبل از شروع صحبت دوست دارد که یک جمله ماندگار عمویش را به
ما یادآوری کند. او میگوید: «قبل از هرچیز میخواهم بگویم زمانی که دادگاه
حاج طیب تشکیل شد، جمله ماندگاری گفت که هیچوقت از ذهن من پاک نمیشود.
جمله معروفی است و احتمالا شنیدهاید. حاج طیب گفت: «من خودم را با اولاد
حضرت زهرا(س) در نمیاندازم.» این جمله نباید فراموش شود. در ضمن و در زمان
ما، بین افرادی شبیه عمویم آدمهایی بودند که ناجوانمرد بودند و آدمهایی
هم بودند که جوانمرد بودند و از مال و ناموس مردم هم امانتداری میکردند.
همه اینها را به یک چوب راندن، کار اشتباهی است. طیب در زمان جوانی که من
به دنیا نیامده بودم یا سن خیلی کمی داشتم، آدم شری بود و زیاد دعوا میکرد
اما در بخش دوم که بخش نمونه زندگیاش بود، مسیر درست را پیدا کرد. البته
من شاهد یک سری رفتارهای عمویم بودم ولی مواردی را فقط شنیدهام و در این
انتقال مطالب، کمی بالا و پایین شده است.
به هر حال، حقایقی در
زندگی ایشان وجود داشته که به هیچ وجه قابل کتمان نیست. با بعضی مسائلی که
درباره ایشان اغراق شده است، موافق نیستم.»
دگرگونیاش را مدیون ارادتش به اهل بیت(ع) است
او در پاسخ به این سوال که چطور حاج طیب، متحول شد هم می گوید: «قبل از
تغییر سبک زندگیشان با پدرم به ایشان سر میزدیم. او آدم محکمی بود و در
کنار همه آن رفتارهایی که از او تعریف میکنند، یک سری اصول برای خودش داشت
و به هیچ وجه از آنها کوتاه نمی آمد. البته اشتباهاتی هم داشت اما به
هرحال دگرگونی برای حاج طیب اتفاق افتاد که دلیلش ارادت بسیار او به خاندان
اهل بیت(ع) بود. همه میدانند او در دسته های ایام محرم و صفر شرکت میکرد
و علاقه قلبی به این کار داشت و به نظرم همین علاقه خالصانه برایش پایان
خوشی را رقم زد. تمام دهه اول محرم را تکیه داشت و شبهای تاسوعا و عاشورا
هم خرج میداد و به این کارها اعتقاد داشت.
خب او شهرت زیادی هم پیدا
کرد. این شهرت حاصل این بود که خیلی سخاوتمند بود، خانوادههای زیادی را
تحت پوشش خودش قرار داده بود و در جامعه خودش که حالا یا میگویند جاهلان
یا لوطیها یا عیارها(هرکسی هر اسمی میخواهد رویش بگذارد) با معیارهای
آنها، به طیب نمره بالا میدادند و همه اینها در دگرگون شدنش موثر بود.»
صلابتش در روز قبل از اعدام باعث تعجبم شد
حاج رضایی درباره روز تیرباران عمویش با این مقدمه که در مراسم روز
اعدام از خانوادهاش کسی نبوده، میگوید: «ما روز قبل از اعدام به دیدن عمو
رفته بودیم و به ما خبر داده بودند که فردا اعدام خواهد شد. فقط به ما گفت
من را در کنار مادرم در نزدیکی حرم عبدالعظیم(ع) دفن کنید. در چهرهاش
اصلا خبری از پشیمانی از تصمیم و ... هم نبود و همانطور که گفتم واقعا آدم
محکمی بود. اینقدر با صلابت بود که باعث تعجب همه ما شده بود. در ضمن و
همان طور که گفتم ما در مراسم اعدام نبودیم اما وقتی آنها جسدش را تحویل
دادند و من آن را دیدم، متوجه نشدم چطور من را بلند کردند. چیزی حدود 17،
18 گلوله خورده بود.»
مردم با احترام از عمویم یاد میکنند
حاجرضایی درباره وضعیت فعلی خانواده «طیب» و نگاه مردم به عمویش می
گوید: «ایشان متاهل بود. اکنون هم دو فرزندش خارج از کشور هستند و دو
فرزندشان هم در میدان بارفروشان تهران، شغل پدر را ادامه میدهند. آنها هم
همیشه به من میگویند که مردم با احترام از پدرشان یاد میکنند و بعد از
این همه سال، احترام زیادی برای طیب و طرز تفکرش قائل هستند.»