در خبرها آمده بود که شیخ علیاکبر ناطق نوری پس از یک دهه در تازهترین نشست جامعه روحانیت مبارز تهران شرکت کرده است. آنگونه که سخنگوی این حزب محافظهکار اعلام کرده، ناطق به دعوت رئیس جامعه روحانیت به این جلسه رفته است.
علیرضا صدقی
در خبرها آمده بود که شیخ
علیاکبر ناطق نوری پس از یک دهه در تازهترین نشست جامعه روحانیت مبارز
تهران شرکت کرده است. آنگونه که سخنگوی این حزب محافظهکار اعلام کرده،
ناطق به دعوت رئیس جامعه روحانیت به این جلسه رفته است. اما فارغ از کیفیت و
چگونگی حضور او در این جلسه، نفس این اقدام بسیار مهم و قابل بررسی است.
به این منظور باید مروری کوتاه بر تجربههای سیاسی وی داشت.
زندگی سیاسی
شیخ علیاکبر ناطقنوری دوگانهای غریب را تجربه کرده است. کمتر
سیاستمدار و کنشگر سیاسی است که در موقعیتی مانند او قرار بگیرد و بر
همان مسیری برود که او رفت.
همه سابقه چند دههای زندگی سیاسی شیخ از
پیش از انقلاب تا دوم خرداد 76 را میتوان در یک طرف نهاد و مشی و مشرب او
پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 را در طرف دیگر گذاشت.
علیاکبر
ناطق نوری از صبح فردای انتخابات دوم خرداد، با رویکردی انقلابی تغییری
شگرف را در سازوکار اندیشه و سیاستورزی خود آغاز کرد. او که پیش از
انتخابات تجربه ریاست بر مجلس شورای اسلامی را طی دو دوره در کارنامه داشت و
همواره در اردوگاه محافظهکاران ـ البته سنتی ـ نظام تعریف میشد، در قامت
نماینده قدرت بلامنازع وارد صحنه انتخابات شد. به نظر میرسید بخش قابل
توجهی از ارکان قدرت تمایل داشتند که ناطق نوری به عنوان رئیس جمهوری ایران
انتخاب شود. کثیری از کنشگران اجتماعی نگران از میان رفتن وجه جمهوریت
نظام بودند و نیروهای پیرو خط امام هم هیچ چهره شاخص و توانمندی را که توان
همآوردی با شیخ را داشته باشد، در لیست کاندیداهای خود نداشتند.
تصور
عمومی این بود که ناطق نوری در یک انتخابات آرام و با مشارکتی عادی پیروز
انتخابات ریاست جمهوری هفتم خواهد بود. همه انتظار داشتند که او رئیس جمهور
شود و پس از انتخاب، به مخالفت با بسیاری از نهادهای نوپای جامعه مدنی
جوان ایران بپردازد. تحلیل بسیاری از کارشناسان علوم سیاسی و فعالان
اجتماعی ایران چنین وضعیتی را هشدار میداد. در این میان، حضور سیدمحمد
خاتمی به عنوان کاندیدای نیروهای پیرو خط امام ـ مجمع روحانیون مبارز
تهران، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب کارگزاران سازندگی ایران ـ و
اقبال عمومی نسبت به او، همه معادلات را به هم ریخت. موج محبوبیت خاتمی
روزبه روز بیشتر میشد و موقعیت ناطق دم به دم ضعیفتر. مرحوم آیتالله
هاشمی هم در خطبههای نماز جمعه پیش از انتخابات، نسبت به سلامت آن تضمین
داده و مردم به صحنه آمدند. به هر روی، خاتمی موفق شد با اختلاف بسیار بالا
ناطق نوری را شکست داده و به عنوان هفتمین رئیس جمهوری ایران انتخاب شود.
این در حالی بود که گمانهزنیها حکایت از انتخاب دیگری داشت.
نقطه
عزیمت شیخ علیاکبر ناطق نوری و تبدیل او به یک چهره ملی و فراجناحی از
همین زمان آغاز شد. نخستین اقدام او پس از روز برگزاری انتخابات، تبریک
زودهنگام ـ ساعت 7 صبح روز سوم خرداد ـ به رقیب بود. بعد از آن هم ناطق
نوری هرگز در قامت شخصیتی جناحی ظاهر نشد. او ضمن حفظ بسیاری از اصول و
مبانی خود به عنوان یک روحانی و سیاستمدار محافظهکار، در مخاطرات بعد از
سال 76 همواره در کنار مردم ایستاد.
شکست در انتخابات ریاست جمهوری،
نهتنها ناطق نوری را از کار نینداخت، بلکه او را تبدیل به چهرهای ملی
کرد. بدون تردید محبوبیت ناطق نوری در سال 98 و بعد از گذشت 22 سال از
انتخاباتی که او بازنده آن بود، به مراتب بالاتر رفته است. این محبوبیت هم
در میان آحاد جامعه گسترش یافته است و هم جریانهای سیاسی اعتماد بیشتری به
او دارند. خط مشی ناطق نوری تنها تندروها را ناراحت و نگران میکند و هم
آنها هستند که بیشک به مخالفت با او مینشینند.
با تمام این اوصاف،
ناطق نوری در حال حاضر و به ویژه بعد از رحلت آیتالله هاشمی نقشی کمنظیر
در صحنه سیاست ایران خواهد داشت. او میتواند بخشی از خلاء موازنه قدرت در
ساختار داخلی جمهوری اسلامی را پر کرده و به عنوان شخصیتی جامعالاطراف
ظاهر شود.
حالا با حضور او در نشست جامعه روحانیت مبارز میتوان نسبت به
بازگشت او به عرصه سیاسی کشور امیدوار بود. بازگشتی که میتواند بخشی از
خلاء موجود در دوران پساهاشمی را جبران کند. چرا که سپهر سیاست ایران این
روزها بیش از هر چیز به چهرههای متعادل، مرضیالطرفین، ملی و فراجناحی
نیاز دارد. شاید تنها کسی که میتواند این نقش را ایفا کند، شیخ علیاکبر
ناطق نوری باشد.