حاج اسدا... عسگراولادي عضو شوراي مرکزي حزب موتلفه اسلامي به رحمت ايزدي پيوست. او از جمعه هفته گذشته به دليل بروز عارضه مغزي در بخش مراقبتهاي ويژه بيمارستان بستري شده بود که ديروز درگذشت.
حاج اسدا... عسگراولادي
عضو شوراي مرکزي حزب موتلفه اسلامي به رحمت ايزدي پيوست. او از جمعه هفته
گذشته به دليل بروز عارضه مغزي در بخش مراقبتهاي ويژه بيمارستان بستري شده
بود که ديروز درگذشت. ظاهرا اين اواخر با بيماري دست و پنجه نرم ميکرد
چنان که گفته بود: «دکترهاي حاذقي در چين و ژاپن به من توصيه کردند سه چيز
را رعايت کنم. اول اينکه غذا که ميخورم سير نشده از سر سفره بلند شوم، دوم
اينکه حرص نخورم اصلا انگار دنيا وجود ندارد. ولي من ميگويم مگر ميشود؟
اما آنها اعتقاد دارند اگر ميخواهيد عمر طولاني داشته باشيد، بايد دنيا را
بيخيال شويد. سومين توصيه اين بود که حتما ميان روز نيم ساعت چرت بزنم.»
حبيب و اسدا... عسگراولادي هر دو نقش مهمي در پيروزي انقلاب اسلامي ايران
داشتند، اما شايد کمتر کسي بداند که اسدا... عسگراولادي يعني برادر کوچکتر
و تاجر شناخته شده، حامل فرمان تنظيم اعتصابات بود و آن فرمان را از
امام(ره) در پاريس گرفت و به دست باهنر رساند. اسدا... عسگراولادي متولد 15
اسفند 1312 در چهار راه سيروس شهر تهران است. او عضو اتاق بازرگاني و
صنايع و معادن ايران پس از انقلاب اسلامي و رئيس اتاق بازرگاني صنايع ايران
و چين بود. اسدا... در خانواده بازاري با اصالت دماوندي متولد شد که در
ابتدا ثروت زيادي نداشتند. خودش گفته بود: «17 سال داشتم، اما نميتوانستم
تاکسي سوار شوم. بليت اتوبوس دوزاري را به زحمت ميخريدم به همين دليل
دوچرخه خريدم. ما تا 17سالگي در خانه برق نداشتيم گران بود نميتوانستيم
از آن استفاده کنيم. شبها کتابهايم را برميداشتم و با دوچرخه به سمت
بلوار کشاورز فعلي که در آن زمان نام بلوار اليزابت داشت ميرفتم و از
چراغهاي فلورسنت آنجا براي درس خواندن استفاده ميکردم و چراغمان در خانه
فيتيلهاي بود. شرايط درس خواندن من و دانشگاه رفتنم با مشقات زيادي همراه
بود.» يکي از ويژگيهاي اسدا... عسگراولادي تلاش براي آرامش بازار و رضايت
کارگران بود چنانکه گفته بود: «فضاي کارگري ما قبل از پيروزي انقلاب
نميتوانست نفس بکشد، مواردي که جوانان را قبل از انقلاب سرگرم ميکرد،
تنها سينماها، تماشاخانهها، تئاترها و... بود. جوانان نسل امروز چون
شرايط قبل از انقلاب را نديدند، نميدانند که چه خبر بود. فساد در قبل از
پيروزي انقلاب، وضعيت بهشدت بدي داشت که سردمدار اين فسادها برادران و
خواهران شاه بودند؛ جوانان نسل امروز که اين شرايط را نديدند». عسگراولادي
از اقتصاد بازار، توسعه صادرات و حمايت از بخش خصوصي حمايت ميکرد. او از
منتقدان سياستهاي اقتصادي دولت احمدينژاد بود اما بهرغم اعتراضهاي تند و
بيپرده از دولت احمدينژاد در انتخابات رياستجمهوري دهم به وي رأي داد.
برخي سعي کردند تا به نحوي او را تضعيف کنند و شايعات زيادي درباره ثروتش
منتشر ميکردند که او چنين توضيح داده بود: «من سرمايهدار نيستم. ولي
سرمايهگذار هستم. پول دارم ولي نه به آن اندازه که ميگويند. غني هستم،
ثروتمند نيستم. ولي محتاج به کسي هم نيستم. در تمام تهران يک انبار دارم،
يک دفتر کار دارم و يک خانه. البته قيمتشان بالاست. خانهام خيابان فرشته
است. انبارم بزرگترين انبار تهران است. اينها را دارم اما نميتوانم بگويم
اين افسانهسازيها (درباره ثروتم) درست است. هيچوقت هم جلوي قاضي
نايستادهام. نه محاکمه شدهام نه کسي را پاي ميز محاکمه کشاندهام. اگر
طلبکار بودم يا گرفتهام يا بخشيدهام. به هر حال من تکاثر ثروت ندارم.»
مراسم تشييع و ختم متعاقبا اعلام خواهد شد.