کد خبر: ۱۱۱۲۴
تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۵۸
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
اعلام نتایج کنکور در هر سال ملازم با چند واکنش است که یکی از آن‌ها انتشار نظر برخی رتبه‌های برتر در میل به مهاجرت است. امسال نیز ویدئویی در گفتگو با رتبه‌های برتر که در دانشگاه تهران حضور داشتند، مسئله مهاجرت را پیش کشید. «میل به تحصیل در دانشگاه‌های برتر جهان» و «میل به مهاجرت» که دو مقوله هستند، دلایل متعدد و متکثر دارد.

ابتدا به‌نظر می‌رسد که «میل به درس‌خواندن در دانشگاه‌های خارج» طبیعی است. دانشگاه‌های برتر و مرز‌های علم در غرب تجمیع شده‌اند. دولت‌ها نیز قبل و بعد از انقلاب جمعی از دانشجویان برتر را بورسیه همین دانشگاه‌ها کرده‌اند. تا وقتی که ما به آن سطح نرسیم، این میل در همین جهت است. اما بورسیه‌شدن و میل به تحصیل در خارج با مهاجرت‌کردن فرق دارد. هرچند قطعاً برخی که قصد تکمیل تحصیلات خود و بازگشت به کشور را دارند، وقتی به پرسش «آیا به مهاجرت فکر می‌کنید»، روبه‌رو می‌شوند آن را از تحصیل و بازگشت تفکیک نمی‌کنند و همان واژه مهاجرت را به معنای «قصد تحصیل در خارج» تأیید می‌کنند. اما درهرحال نمی‌توان و نباید با انگیزه برتربودن و برترشدن نخبگان در حوزه‌های علمی که آغاز آن در برخی رشته‌ها و نه همه آن‌ها رفتن به دانشگاه‌های خارج است، ناسازگاری و ممانعت کرد. کار اصلی باید ترغیب آنان به بازگشت و فراهم‌کردن زمینه آن باشد. ایران کشور ثروتمندی است و ایجاد چنین زمینه‌ای دشوار نیست. اگر نخبگان ببینند امکان تدریس و داشتن شغل آبرومند و پردرآمد-از همان‌هایی که برخی ناروا اشغال کرده‌اند- فراهم است، چرا بازنگردند؟ از طرفی همین حالا در سال ۲۰۲۳، آلمان، انگلیس و فرانسه نیز با پدیده مهاجرت نخبگان روبه‌رو هستند؛ نه فقط به امریکا، به هرجایی که پذیرای آن‌ها باشد. این مهاجرت از اواخر قرن ۱۹ وجود داشت. در زمان دو جنگ جهانی بسیار تشدید شد و هنوز هم ادامه دارد. پس این طبیعی‌بودن فقط به معنای این نیست که برای «رفتن از ایران» طبیعی است. دنیا قدری کوچک شده است و مهاجرت هم معنای گذشته خود را از دست داده است. باید بتوان برای نخبه ایرانی، جایی در همین ایران بهتر از اروپا و امریکای شمالی و استرالیا فراهم کرد یا اگر به دلایلی در خارج می‌ماند، آثار و فواید نخبگی و توانایی‌هایش به ایران هم برسد. این شدنی است، چون دنیا تغییرات تکنولوژیک و ارتباطاتی فراوانی پیدا کرده و ما با پدیده ظهور نخبگانی روبه‌رو هستیم که فایده‌رسانی‌شان ربطی به محل زندگی‌شان ندارد.
اگر این طبیعی‌بودن را بپذیریم، ظاهراً بحث دیگری باقی نمی‌ماند. ولی این همه ماجرا نیست. فرض که میل به تحصیل و سپس مهاجرت، به معنای بازنگشتن به کشور در رتبه‌های بالا قوی باشد. آیا فقط تفاوت‌ها این میل را ایجاد کرده است؟ اگر حتی فقط یک کشور در جهان پیدا کنیم که سطح دانشگاهی آن مانند ما یا کمتر و سطح زندگی آنجا نیز مانند ما یا کمتر باشد و نخبگان علمی آنجا درعین تقاضای بالا از طرف دانشگاه‌های برتر جهان و داشتن اختیارکامل برای انتخاب، میل کمتری به مهاجرت داشته باشند، این یعنی ما در تقویت هویت‌ملی ضعیف بوده‌ایم و اینجا انگشت اتهام به سمت نظام تعلیم و تربیت ماست. اگر هویت ملی تقویت شود، «میل به مهاجرت»، تبدیل می‌شود به «میل برترشدن در علم و بازگشت به میهن». شکی نیست و هرکس با مدارس و دانشگاه‌ها به‌نحوی مرتبط باشد می‌داند که در مدارس برخی معلمان، و بعداً در دانشگاه‌ها برخی استادان، هرچند محدود، دانش‌آموزان و دانشجویان را برای رفتن از کشور ترغیب می‌کنند. اما این ترغیب‌ها و تشویق‌ها به‌سرعت در میان جامعه دانش آموزی و دانشجویی ما شیوع پیدا می‌کند. این یعنی معلمی که با رتبه پایین کنکور در یکی از رشته‌ها لیسانس گرفته و از شغل خود به هردلیل ناراضی است، بدون توجه به آثار مخرب بیزارکردن نوجوانان از هویت ایرانی خود، بذر مهاجرت را در ذهن آنان می‌پاشد. این بیزارکردن داخلی موتور محرکه‌ای است که بی‌هزینه و دردسر ماشین تبلیغات کشور‌های غربی برای جذب نیروی انسانی جوان و توانای جهان را روشن می‌کند.
مشکل دیگری هم در مسئله مهاجرت سربرمی‌آورد. آنجا که رتبه‌های برتر عموماً از قشر متوسط یا مرفه هستند که فرزندان این قشر کمتر با سختی‌ها و رنج‌هایی که برای حفظ و صیانت از میهن کشیده می‌شود، آشنا هستند. وقتی چنین باشد، ماندن در وطن هم معنای خود را ندارد. میهن برای کسی که با رنج بزرگ شده است، مفهوم کامل‌تری دارد تا کسی که در رفاه بزرگ شده است. میهن یک چیز انتزاعی و خیالی نیست، فقط خاک و مرز هم نیست. میهن یعنی چگونه زیستن و حیات. از این‌رو میهن کسی که با مرارت زیست می‌کند با میهن کسی که در رفاه بیشتری به سن جوانی رسیده است، یکی نیست و دلسوزی برای آن هم یکسان نیست.
نخبگان طالب مهاجرت نیز همگی یک‌جور و دنبال یک هدف نیستند. باید این دستگاه عریض‌وطویل تعلیمی ما از مدارس تا انواع دانشگاه‌ها یک بخشی داشته باشد که تک‌تک کسانی را که قصد مهاجرت دارند، راهنمایی و مشاوره بدهد، هم برای کار در ایران و هم با فرض بازگشت او به میهن. این یک تجربه قدیمی در دانشگاه‌های انگلیس است که به دانشجو در هنگام ورود به دانشگاه در جلسات مبسوطی نشان می‌دهند که به‌شرط فارغ‌التحصیلی او در هر مقطع، در چه سازمان‌ها و نهاد‌ها و بخش‌هایی از کشور می‌تواند کار پیدا کند و اصولاً رشته و آموزش او در آینده‌اش چه اثری دارد.
به دلیل آشنایی و تجربه، قاطعانه می‌گویم که بخش قابل‌توجهی از کسانی که یک رشته دانشگاهی را انتخاب و شروع به تحصیل می‌کنند، هیچ چیز از محتوای آن رشته و روش آن و آینده شغلی آن نمی‌دانند! این یک فاجعه است که در میان دانش‌آموزان و دنشجویان ما تصورات غیرواقعی نسبت به رشته‌های دانشگاهی وجود دارد.
در حال‌حاضر مطابق آمار سالنامه مهاجرتی ایران ۱۴۰۱ وضع بازگشت نخبگان و نیز میزان میل به بازگشت خوب نیست. در سال‌های گذشته، هم بازگشت و هم میل به آن نوساناتی داشته است که نشان می‌دهد امید به داشتن یک شغل مناسب و امنیت و رفاه در آن مؤثر بوده است. حتی مقایسه با کشور‌های دیگر نیز کمابیش همین را نشان می‌دهد. سالنامه مهاجرتی معتقد است «نمی‌تـوان آمار متقـن و جامعـی دربـاره میـزان بازگشـت مهاجـران ایرانـی ارائـه کـرد، چرا کـه رصد مهاجـران پس از یـک دوره مهاجرت کار بسـیار دشـواری اسـت و تنها آمار موجـود مربوط بـه نرخ بازگشـت داوطلبانه حمایت شـده ایرانیـان اسـت کـه در مجموع از سـال ۲۰۰۳ تـا ۲۰۲۱ بالغ بـر ۱۴ هـزار مهاجـر ایرانـی را شـامل می‌شود.»
این سالنامه در بخش دیگری تأکید می‌کند «تحلیل یافته‌های گالوپ حاکی از آن است که تلاش دولتمردان برخی از کشور‌ها از جمله ایران برای طراحی و پیاده‌سازی سیاست‌های بازگرداندن مهاجران، دشوار خواهد بود.»
اکنون باید واقعیت مهاجرت نخبگان را با مسئله مهم‌تری پیوند داد: چگونه مهاجران را ترغیب به بازگشت کنیم.
امام علی در حکمت ۴۴۲ می‌فرماید: «لیس بلد باحق بک من بلد. خیرالبلاد ما حملک/هیچ شهری برای تو از شهر دیگر بهتر نیست. بهترین شهر‌ها آن است که پذیرای تو باشد.»‌اگر چنین آموزه‌ای داریم، چگونه ایران را پذیرای ایرانیان مهاجر به‌ویژه نخبگان علمی کنیم؟ این از آن مسائلی است که، چون یک متولی مشخص و مسئولیت‌دار و مسئولیت‌پذیر به‌معنای واقعی ندارد، بیم آن می‌رود که به فراموشی سپرده شود و هیچ‌گاه کسی پاسخگوی این معضل نباشد.
مسئله فقط اقتصاد و امنیت نیست. از یک «خانواده قدرتمند» و «تربیت نسلی» شروع می‌شود. فرزند یک خانواده قدرتمند از فرزندی که در وادی تفرد و تنهایی به‌سر می‌برد، هرجا برود، روی بازگشت او می‌توان حساب کرد. در مرتبه پسین به وظیفه نظام تعلیمی و تربیتی ما که باید به جوان ایرانی، هویت ملی را تزریق کند، می‌رسد. سوم، یک وظیفه اصلی است که بر دوش دولت‌هاست. از این دولت تا آیندگان اگر فقط جای برخی نورچشمی‌ها را خالی و شایسته‌سالاری را برگزینند، بدنه اصلی مشکل را حل می‌کنند. دولت‌ها در ایران، سازمانی بزرگ و ثروتمند هستند که می‌توانند سرمایه‌گذاری مادی خوبی روی حل مسئله مهاجرت‌ها داشته باشند؛ و دست‌آخر آن وظیفه‌ای است که بر دوش همه ماست. «حفظ ایران برای همه ایرانیان وطن‌پرست و با همه ایرانیان وطن‌پرست» باید بخشی از راهبرد ما برای آینده باشد. سردبیر
نام:
ایمیل:
* نظر: