کد خبر: ۱۰۵۸۳
تاریخ انتشار: ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۲:۵۳
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
به طور متعارف، قبل از هر انتخاباتی چهار مسئله مشارکت، رقابت، سلامت و امنیت انتخابات در حوزه نخبگانی مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد و امسال هم که دو انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان را در پیش داریم چنین بحث‌هایی کم‌وبیش مطرح است.


به طور متعارف، قبل از هر انتخاباتی چهار مسئله مشارکت، رقابت، سلامت و امنیت انتخابات در حوزه نخبگانی مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد و امسال هم که دو انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان را در پیش داریم چنین بحث‌هایی کم‌وبیش مطرح است. در دور پیش رو چالشی‌ترین بحث‌ها در حوزه مشارکت است و هر یک از صاحب‌نظران دیدگاه خود را مطرح می‌کند. اما راهکار افزایش مشارکت عمومی در انتخابات چیست و چه باید کرد؟ طیفی از جریانات سیاسی دو گزاره را به‌عنوان پیش‌فرض پذیرفته‌اند و سعی می‌کنند بر همگان بقبولانند که «مشارکت نتیجه رقابتی شدن انتخابات است» و «رقابتی شدن انتخابات در صورت حذف نظارت استصوابی ممکن است.» این گزاره‌ها جدا از اینکه نفع سیاسی گویندگانشان را تا حدی آشکار می‌کند، در واقع در نتیجه «سیاسی دیدن پدیده انتخابات» است. حال‌آنکه انتخابات هرچند متصل به «امر سیاسی» است، اما مشارکت در آن پدیداری کاملاً «اجتماعی» است. درست است که بازیگران اصلی انتخابات سیاسیون و نظام سیاسی هستند، اما پیوستن عموم مردم به آن ناشی از درک و کنش اجتماعی‌شان است. بازیگران سیاسی معمولاً افراد پیرامون خود، اعضای احزاب ستاد‌های انتخاباتی و هواداران دوآتشه خود را می‌بینند و درک عمیقی از خیل عظیم مردمی که سیاست‌ورز حرفه‌ای نیستند، ندارند.  چپ‌گرایان سابق پس از آنکه کرسی قدرت را در دوم‌خرداد ۱۳۷۶ به دست آوردند و بعد نام اصلاح‌طلب بر خود نهادند و «توسعه سیاسی» را شعار خود قرار دادند، روزبه‌روز هرچه بیشتر در این دام (ادراک از لایه‌های پیرامون خود و نفهمیدن عامه مردم) افتادند. حتی سقوط سیاسی نیز آن‌ها را متوجه این خطای راهبردی نکرد و تنها واکنششان زدن برچسب «پوپولیست» به رقبای سیاسی‌شان بود. طیفی دیگر از جریانات سیاسی و عمدتاً از طیف موسوم به اعتدال‌گرایان نیز در تله‌ای مشابه افتادند و آن این‌همانی برقرارکردن میان خواسته‌ها و منافع سلبریتی‌های هنری و ورزشی و مطالبات عموم بود و آن‌ها نیز در فهم خواسته‌های عامه مردم عاجز ماندند.  بسیاری از سیاسیون ما، چون شبانه‌روز در حال برنامه‌ریزی سیاسی و حزبی برای کسب یا بازگشت به قدرت هستند، عموم مردم را نیز همچون خود می‌پندارند. تمثیل مولوی در این باب چه زیباست که «از قیاسش خنده آمد خلق را/ کو چو خود پنداشت صاحب دلق را» و در ادامه توصیه می‌کند که «کار پاکان را قیاس از خود مگیر/ گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر» مسئله اصلی مردم نه حضور یا عدم حضور فلان فرد یا جریان سیاسی در انتخابات و یا حتی سازوکار تعیین نامزد‌های نهایی انتخابات است، این‌ها دغدغه کسانی است که سودای پاستور و بهارستان را در سر دارند، برای مردم آنچه مهم‌تر از این‌هاست خروجی پاستور و بهارستان است. مسئله اصلی مردم کارآمدی نظام حکمرانی است.  هرچند رقابتی بودن انتخابات نکته مهمی است، اما مصادیق روشن و شواهد آشکاری وجود دارد که نشان می‌دهد شلوغ یا خلوت بودن ویترین رقابتی و فقدان نظارت استصوابی تأثیری بر مشارکت نداشته است. اصلاح‌طلبان انتخابات دومین دوره شورا‌های شهر و روستا در سال ۸۱ را که مجری و ناظر آن خودشان بودند، به یادآورند. در انتخاباتی که بدون نظارت شورای نگهبان و با حضور حتی احزاب غیرقانونی انجام گرفت، مشارکت به پایین‌ترین حد خود رسید. دوم‌خردادی‌ها اگر به حافظه‌شان فشار بیشتری آورند، دلیل این ریزش مشارکت را نیز به یاد خواهند آورد. عملکرد شورای اول که ترکیبی کاملاً دوم‌خردادی داشت، نتیجه چنبره زدن طیفی تندرو که از همه مسائل دنیا فقط سیاست (آن‌هم مطابق تلقی خودشان) را می‌فهمیدند بر نهادی اجتماعی (پارلمان شهر) رویگردانی عامه مردم اتفاقاً در همین تهران و کلانشهر‌هایی بود که آماج پروژه «توسعه سیاسی» بودند.  نباید با عینک سیاسی به مردم نگریست؛ آنچه مردم را به‌پای صندوق‌های انتخابات خواهد کشاند نه اسم و رسم این و آن، بلکه امید به آینده و امید به حل مشکلاتشان است که عمدتاً از جنس معیشتی و اقتصادی است. همان کسانی که در رسانه­ هایشان مرتباً در حال حمله به امید مردم هستند، مدعی هستند که می‌توانند امید را به مردم بازگردانند. کسانی که ویترین خود را سیاسی پر کرده‌اند و از تجربه گذشته هنوز درس نگرفته‌اند، نمی‌توانند پاسخگوی این جنس از مطالبات مردم باشند. کسانی که کارنامه همین یک دهه گذشته آنان هنوز پیش چشم مردم است نباید روی فراموشی مردم حساب باز کنند. اگر آلزایمری هم در کار باشد، ابتدا سراغ کسانی آمده که کابینه کهنسالانشان سال‌ها زبانزد محافل بود.
نام:
ایمیل:
* نظر: