مرداد ماه ۱۳۶۹ بود. آن روز ناصر بهرامیراد یکی از دوستانی که تازه به سرویس اندیشههای روزنامه آمده بود، مطلب خوبی درباره مادام کوری فیزیکدان و شیمیدان بزرگ لهستانی نوشته بود. مطلب خوبی بود و گفتم آن را به خانم قدوسی تایپیست گروه بدهد تا برای چاپ در صفحه آماده کنیم.
مرداد ماه ۱۳۶۹
بود. آن روز ناصر بهرامیراد یکی از دوستانی که تازه به سرویس اندیشههای
روزنامه آمده بود، مطلب خوبی درباره مادام کوری فیزیکدان و شیمیدان بزرگ
لهستانی نوشته بود. مطلب خوبی بود و گفتم آن را به خانم قدوسی تایپیست گروه
بدهد تا برای چاپ در صفحه آماده کنیم. مطلب را به دوست خوب و هنرمندم علی
رضایی هم که آنموقع طراح جوان و صاحب سبک و امروز مجسمهساز خوبی است دادم
که برای آن طرح بکشد. فردای آنروز وقتی کار تمام شد و صفحه را برای امضا
پیش آقای مهدی نصیری مدیرمسئول وقت روزنامه کیهان بردم، خوب به صفحه نگاه
کرد و گفت: «مطلب خوبی است، اما طرح را عوض کن». فکر کردم در جزئیات طرح
مشکلی وجود دارد یا تصویر ماری کوری خوب از آب درنیامده است، اما وقتی گفت
«چرا مادام کوری را بدون حجاب کشیده است»، هم خندهام گرفت و هم تعجب کردم!
آخر مادام کوری مسیحی لهستانی که یکصدوخردهای سال پیش زندگی میکرده چرا
باید سرش روسری میکردیم؟! آنهم در طرح و نه در تصویر؟! آنهم در شرایطی
که شبکههای مختلف تلویزیونی در فیلم و سریال و مستند، زنان خارجی را با
همان حالت بدون حجاب نشان میدهند! گفتم آقای نصیری! مادام کوری را با
حجاب کنیم، مردم میخندند. راستش را بخواهید خجالت هم میکشیدم که او را
آنهم در قالب طرح باحجاب کنیم. اما آقای نصیری کوتاهبیا نبود. به سرویس
برگشتم و ماجرا را به دوست طراحمان گفتم. رضایی که اتفاقاً دامغانی هم بود و
فکر کنم به همین دلیل آشنایی با آقای نصیریِ دامغانی به کیهان راه یافته
بود، بیشتر از من تعجب کرد و البته ناراحت شد. هر چه به او گفتم که مادام
کوری را با حجاب بکشد، قبول نکرد و گفت این کار توهین به من و به خوانندگان
روزنامه است. گفتم: صفحه گیر طرح توست. گفت: یک کاریاش میکنم؛ و شروع
کرد طرحی دمدستی از وسایل آزمایشگاهی شیمی کشید و داد و کلاً خانم مادام
کوری را از طرح حذف کرد. طرح را به آقای نصیری نشان دادم. فهمید که اینجور
طرح کشیدن نوعی اعتراض است، اما چیزی نگفت و صفحه را امضا کرد.
اینروزها خیلی کسان از مواضع اخیر مدیرمسئول سابق کیهان تعجب میکنند،
اما تعجب من با توجه به نمونه هایی، چون ماجرای ذکرشده، خیلی بیشتر از
آنهاست. آقای نصیری حق استادی بر گردن من دارد و اگر درخواست او نبود
قطعاً سرنوشت من به روزنامهنگاری پیوند نمیخورد، اما واقعاً فاصله امروز
او با آنچه در کیهان اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ اعمال میکرد، کم و قابل
چشمپوشی نیست. در این نوشته هم قصد من نقد و ارزیابی همه جوانب و اطراف و
موضوعات متضاد سیاسی و فرهنگی در نصیریِ سال ۷۰ و نصیری سال صفر به بعد
نیست، اما مواضع باورنکردنی، پرحاشیه و مصرانه او در همنوایی کامل با کسانی
که در داخل و خارج کشور در سرنای حذف قانون شرعی حجاب در ایران اسلامی
میدمند، مرا به حیرت فروبرده است. دعا کنیم که هیچکدام ما مصداق آن حکمت
پرمغز امیرالمؤمنین علیهالسلام نباشیم و نشویم که فرمود: - لَا تَرَى
الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً. جاهل را همواره در این دو
حالت میبینی: یا افراط یا تفریط.