رعنا رحیمپور، مجری و گزارشگر بیبیسی فارسی با تقدیم هفت هشت دروغ که گردانندگان این شبکه برایش نوشته بودند، از بیبیسی جدا شد. نخستین دروغ اینکه گفت تصمیم خداحافظیاش از بیبیسی چند سال پیش گرفته شده بود. این دروغ را گفت تا آن را روال عادی نشان دهد و همه اتفاقات اخیر و آن فایل صوتی را نادیده انگارد.
رعنا رحیمپور،
مجری و گزارشگر بیبیسی فارسی با تقدیم هفت هشت دروغ که گردانندگان این
شبکه برایش نوشته بودند، از بیبیسی جدا شد. نخستین دروغ اینکه گفت تصمیم
خداحافظیاش از بیبیسی چند سال پیش گرفته شده بود. این دروغ را گفت تا آن
را روال عادی نشان دهد و همه اتفاقات اخیر و آن فایل صوتی را نادیده
انگارد. دومین دروغ او این بود که گفت بیبیسی خانه و خانواده او بوده
است. صرفنظر از ننگ چنین خانه خرابی، آدم از خانه و خانواده که جدا
نمیشود، مگر آنکه اهالی خانه اخراجش کنند یا مقصد بعدی مشخص باشد. مقصد
رعنا نمیتواند مثل بسیاری از همکاران سابقش، اینترنشنال باشد. آنجا خودش
خراب شد و اینکه رعنا در فایل صوتی، اینترنشنال را طالب ویرانی و
تکهتکهکردن ایران و گوشبهفرمان صاحبان سعودی خود نامیده بود و حالا
آنجا نمیتواند خانه دوم او باشد.
دروغ بعدی رعنا- که البته دروغ
بیبیسی و گردانندگان آن است که برای رعنا نوشتهبودند و از رو میخواند-
این بود که گفت «بیبی سی برای او فرصت روایتکردن وطن بود». این دروغ از
همه دروغها بزرگتر بود. بی بیسی فارسی روایت خودش را از ایران داشت. قصه
اشخاص است نه روایت ملت. حشرهای است که روی زخمها مینشیند و آن را
چرکینتر میکند. روایت وطن کجا بود؟! همین حالا به اخبار این شبکه بدون
لوگوی آن نگاه کنید، تصور میکنید یک سایت زرد است که به دست چند جوان
اجقوجق اداره میشود، نه یک خبرگزاری و شبکه بزرگ رسانهای. دروغ چندمینش
که نیازی به شرح ندارد آنکه گفت «همکارانم در بیبیسی از شریفترین آدمها
هستند»! این واقعاً شرحی ندارد، اما همین شریفها پیشکسوت خود مسعود بهنود
را بهخاطر اینکه فقط یکبار از واژه «ترور» برای شهادت حاجقاسم استفاده
کرد، از آنتن بیرون انداختند؛ و شرافت عینی دیگر همین کاری است که با خود
رعنا کردند!
رعنا همکاران خود را هم «حرفهایترینهای رسانه» نامید.
اما بیبیسی دیگر یک رسانه نیست، یک «نارسانه حقیقتها» و یک «حشره
چرکخوار» است. اگر همکارانش در این امور حرفهای هستند، این را میشود از
او پذیرفت! در تأیید اینکه متن خداحافظی را برای او نوشته بودند، میتوان
به تأکید زیاد رعنا روی خوبیهای همکاران و مسئولان بیبیسی اشاره کرد. او
میگوید «همکارانم در سختترین روزها من را تنها نگذاشتند»! چه روزی
سختتر از این روز که بعد از ۱۵ سال خدمت به بیبیسی، بهخاطر یک فایل
صوتی که حقیقتی را در آن برای مادرت افشا کردی، تنهایت گذاشتند و البته بعد
از انتشار آن فایل صوتی هم مجبور شدی در مصاحبه با یک کارشناس، صددرصد
خلاف اظهارت آن فایل صوتی را کلمه به کلمه به زبان بیاوری؟! البته حرف رعنا
از وجهی دیگر درست است، زیرا بیبیسی در سختترین روز که اتفاقاً همین
روز خداحافظی بود، او را تنها نگذاشت تا یک خداحافظی دلخواه و حقیقی بکند و
یک متن سراسر تمکین و تحسین این شبکه را در مونیتور دوربین مقابل چشمانش
قرار دادند!
بیبیسی به بهنود و رعنا از پشت خنجر زد و حالا رعنا را
مجبور میکند با لبخند خلاف واقعیت را در خداحافظی با آنتن به زبان بیاورد.
این درد اصلی است. به قول نادر ابراهیمی که این روزها سالگرد درگذشت
اوست: «انگلیسیها، هیچ مسیر مستقیمی را دوست ندارند یاد بگیرند و هیچ راه
راست و همواری را مایل نیستند بپیمایند؛ هرگز از روبهرو نمیجنگند و هرگز
دشنام نمیدهند که شما احساس کنید مخاطب مستقیم دهنده آن دشنامها هستید.
انگلیسیها، همیشه، یک خنجر تیزاب خورده در آستین دارند. بههنگام، با
نهایت ظرافت، از پشت میزنند و بعد از روبهرو، خالصانه و ملایم لبخند
میزنند؛ و چه لبخندی خدایمن! آرام، شیرین، برادرانه و دوستانه.»
برای
یک ایرانی هیچکجا خاکوطن نمیشود. اینجا عفوها گسترده و چشمپوشیها
فراوان است. جای دیگر نروید که به عذری و بهانهای خانه را بر سرتان خراب
میکنند!