دنياي سياست، دنياي سادگيهاي بسيار پيچيده و پيچيدگيهاي بسيار ساده است. ميگويم جهان سياست ساده است زيرا، هر فردي که با هر عقيده و باور و ميزان ادراکي که به آن داخل ميشود، به دنبال قدرت است و هدفگذاري قدرت در سياست با هرگونه ادبياتي جريان قوي دارد.
دنياي سياست، دنياي سادگيهاي بسيار پيچيده و پيچيدگيهاي بسيار ساده است.
ميگويم جهان سياست ساده است زيرا، هر فردي که با هر عقيده و باور و ميزان
ادراکي که به آن داخل ميشود، به دنبال قدرت است و هدفگذاري قدرت در
سياست با هرگونه ادبياتي جريان قوي دارد. شايد بعضي بگويند که ما وارد
سياست ميشويم به اين دليل که سياست را در خدمت معيارهاي ديني و مذهبي
ميدانيم. با اين وجود هم نياز به قدرت در سياست وجود دارد. هيچ خدمتگزاري
نميتواند بدون داشتن قدرت، خدمت کند. بسيار ساده است! آدمي با ميزان ادراک
متمايز، گرايشهاي گوناگون، تربيت متفاوت، نظام ادراک مختلف باورها و
نظام انديشگي متمايز به مسائل و عناصر و موضوعات سياسي مينگرد و بهواسطه
اينکه موجود بسيار پيچيدهاي است، راهکارهاي بسيار پيچيده و ابهام برانگيز
را به نمايش ميگذارد. آنچه که بايد درباره چهرههاي سياسي ديد، ميزان
نگرش آنها به صحنه سياست، ناشي از ادراک آنها از صحنه، عناصر آن و چگونگي
ارتباط اين عناصر با يکديگر است که در بستر ادراک و منافع آنها شکل
ميگيرد. به همين دليل است که در دولتهاي مختلف، رويکرد هر دو جريان بر
اساس ديدگاهشان به قوه مجريه تعريف ميشود. به همين دليل است که ميبينيم
که در دو دهه مواضع متفاوت و متنوعي در خصوص مجموعهاي از اتفاقات مشابه از
سوي اين فعالان و بازيگران عرصه سياست، اتخاذ ميشود. نمونه اين مسئله را
با مقايسه رويکرد و نظرات وزير اقتصاد فعلي در زمان حال و در دوره رياست
جمهوري آقاي روحاني ميتوان مشاهده کرد. يا مثلا مواضع امام جمعه مشهد در
رابطه با دلار را طي فعاليت دولتهاي يازدهم و دوازدهم، با دولت فعلي
مقايسه کنيد. در دولت آقاي روحاني مواضع ايشان بسيار سخت بود، اما حالا
صحبت از بي تاثيري يا کم تاثيري نقش قيمت ارز در بازار را مطرح ميکنند.
بنابراين همه آقايان در هر دو جريان سياسي همين رويکرد را دارند. درباره
اصلاحطلبان هم اين چنين است. آنها هم در دوران رياست جمهوري آقايان خاتمي
و روحاني شکل و فرم اظهاراتشان نسبت به دوران رياست جمهوري آقاي احمدي
نژاد و حالا آقاي رئيسي، کاملا متفاوت است. آنها هم در آن دورهها بسياري
از کمبودها را ناديده گرفتند و بسياري از لرزشهاي سياسي و اقتصادي و
فرهنگي را به واسطه مطلوبيت قوه مجريه ناديده گرفتند. در کل بايد اين نکته
را در نظر داشت که بر اساس اين چارچوب، آنچه که موجب ميشود برخي مقامات ،
روايتهاي متفاوتي از واقعيتهاي موجود جامعه داشته باشند، ناشي از نوع
ادراک آنها نسبت به صحنه سياسي و ارتباط آنها با عناصر موجود بر اساس
منافع معنوي و مادي است. علاوه بر اين نبايد اين نکته را فراموش کرد که
برخي از اين افراد به صورت تجربي وارد عرصه سياست شدهاند و از ويژگيهاي
خاص تجربه زيسته شده خود بهره ميبرند. به عبارت سادهتر اين افراد درک و
شناخت کافي از علم سياست، مباني سياست، انديشههاي سياسي، جامعهشناسي
سياسي، تئوريهاي انقلاب، روابط قدرت در چارچوب موازين حاکم بر روابط بين
الملل ندارند. اما در عوض درک خوبي از روابط قدرت در صحنه عملي سياسي دارند
و به همين دليل مواضع گوناگون آنها ناشي از ادراک آنهاست. به همين دليل
ميبينيم که برخي در دورههاي مختلف مواضع متفاوتي در خصوص مسائل مشابه
دارند؛ بنابراين اگر ميبينيد فردي امروز درباره مشکلات اقتصادي مردم، مثال
شعب ابيطالب ميآورد و ميگويد صبوري و قناعت کنيد و...، اما در دوران
رياست جمهوري آقاي روحاني همه مسائل را برگردن دولت ميانداخت ، ناشي از
همين عوامل است. البته باز هم تاکيد ميکنم که در اين موضوع هيچ تفاوتي
ميان اصلاحطلب و اصولگرا وجود ندارد و هر دو بر اساس منافع خود اظهار نظر
ميکنند.