نسخه چاپی
ارسال به دوستان
اعتماد به بازار سرمایه کلید واژه‌ای است که این روزها بیشتر فعالان بورس از آن به عنوان در مسیر رشد قرار پایدار گرفتن شاخص از آن یاد می‌کنند. بازاری که طی سه سال گذشته با حاشیه‌های فراوانی همراه بود. بسیاری از مردم در دولت قبل به واسطه حمایت دولت سرمایه های خود را به این بازار سرازیر کردند و درنهایت با افت های پی در پی به نوعی سرمایه‌هایشان سوخت.
اما حالا دولت با ارائه بسته 10
بندی سعی کرده تا دوباره رونق را به بازار سرمایه برگرداند. هرچند رشد قیمت
دلار در سبزپوشی این روزهای بورس بی اثر نبود اما همچنان مسئولان اقتصادی
خبر از رشد مدوام بازار طی یک سال آینده می دهند. وعده ای که البته باید
دید مانند برخی دیگر از وعده ها که هنوز بلاتکلیف است، عملی می شود یا خیر.
اما نکته اساسی در این وضعیت همان کلیدواژه اعتماد است. اعتمادی که از پیش
بینی پذیر بودن ناشی می شود. به بیان دیگر سرمایه گذار برای هر فعالیت
اقتصادی نیازمند داشتن چشم انداز است. این چشم‌انداز مدت‌هاست که در سپهر
اقتصادی کشور کمرنگ شده و مردم همواره برای مصون سرمایه‌های خود ناچارند تا
به انواع بازارها مالی مراجعه کنند. فارغ از این که نقدینگی افسار گسیخته
در یک همپوشانی منفی با رشد اقتصادی در حال رشد است اما باید در نظر داشت
تا زمانی که اولویت تصمیم سازان اقتصاد نباشد نمی‌توان به این فضای مشوش
برای ایجاد اعتماد پایان داد. بازار سرمایه تنها یک نمونه از شکاف بین
اعتماد عمومی و دولت است که سال های پیش ایجاد شده و در واقع بینانه ترین
حالت نه تنها این شکاف پر نشده که در برخی مواقع عمیق‌تر هم شده است.
این عدم اعتماد را می‌توان در مواجهه افکار عمومی با رسانه‌های داخلی نیز مشاهده کرد که پیش از این دلایل آن در یادداشت‌های قبلی ذکر شد.
با این همه شاه کلید اعتمادسازی بین دولت مردم چه در عرصه‌های اقتصادی چه سیاسی و اجتماعی، رویکرد شفاف مسئولان با مردم است. آنجا که رسانه ها نیز در فضای محدود تنها می‌توانند برخی روایت ها را پوشش دهند، مرجعیت خود را از دست می‌دهند. اقتصاد هم دقیقاً به همین صورت است. یعنی به جای وعده دادن و موکول کردن همه ارکان اقتصادی به آینده پای را در زمین واقعیت گذاشت و همه اهداف به سمت شکوفایی اقتصاد حرکت کند. مسیر اقتصاد از منظر علمی اما مشخص و دارای فرمول‌های تجربه‌های شده ای است که برخی از این فرمول‌ها از مسیر سیاست ورزی منطقی پیش می رود بنابراین آنچه که می تواند اعتماد مردم را به سیاست ها بیشتر کند رویکرد عقلانی و شفاف در سپهر اقتصادی و سیاسی است. کلیدواژه اعتماد این روزها جواهری است که می تواند بسیاری از رخدادهای کنونی را دستخوش تغییر کند اگر مانند واژه‌های دیگر تهی از معنای واقعی خود نشود.
این عدم اعتماد را می‌توان در مواجهه افکار عمومی با رسانه‌های داخلی نیز مشاهده کرد که پیش از این دلایل آن در یادداشت‌های قبلی ذکر شد.
با این همه شاه کلید اعتمادسازی بین دولت مردم چه در عرصه‌های اقتصادی چه سیاسی و اجتماعی، رویکرد شفاف مسئولان با مردم است. آنجا که رسانه ها نیز در فضای محدود تنها می‌توانند برخی روایت ها را پوشش دهند، مرجعیت خود را از دست می‌دهند. اقتصاد هم دقیقاً به همین صورت است. یعنی به جای وعده دادن و موکول کردن همه ارکان اقتصادی به آینده پای را در زمین واقعیت گذاشت و همه اهداف به سمت شکوفایی اقتصاد حرکت کند. مسیر اقتصاد از منظر علمی اما مشخص و دارای فرمول‌های تجربه‌های شده ای است که برخی از این فرمول‌ها از مسیر سیاست ورزی منطقی پیش می رود بنابراین آنچه که می تواند اعتماد مردم را به سیاست ها بیشتر کند رویکرد عقلانی و شفاف در سپهر اقتصادی و سیاسی است. کلیدواژه اعتماد این روزها جواهری است که می تواند بسیاری از رخدادهای کنونی را دستخوش تغییر کند اگر مانند واژه‌های دیگر تهی از معنای واقعی خود نشود.
نظر شما
آخرین اخبار
