خبر رسيد که مديران و معاونان يک مدرسه دخترانه در تهران، دانشآموزان را براي پيدا کردن موبايل، تفتيش بدني کردهاند. اوليايي که (ظاهرا) در يکي از جلسههاي پياپي اوليا و مربيان اين روزهاي مدارس ايران حضور داشتهاند از سر و صداي بچهها شوکه شده و در حياط مدرسه جمع ميشوند و به ناگاه فضاي مدرسه از نيروهاي انتظامي پر ميشود.
آرمان ملي- آساره کياني: خبر
رسيد که مديران و معاونان يک مدرسه دخترانه در تهران، دانشآموزان را براي
پيدا کردن موبايل، تفتيش بدني کردهاند. اوليايي که (ظاهرا) در يکي از
جلسههاي پياپي اوليا و مربيان اين روزهاي مدارس ايران حضور داشتهاند از
سر و صداي بچهها شوکه شده و در حياط مدرسه جمع ميشوند و به ناگاه فضاي
مدرسه از نيروهاي انتظامي پر ميشود. دانشآموز آسيب ديده هنرستان دخترانه
صدر به بيمارستان منتقل ميشود و پس از آن، درگيريها به بيرون فضاي
هنرستان در منطقه 10 تهران کشيده شده و تا پاسي از شب فضاي خيابانهاي
کميل، قصرالدشت و کارون و اطراف آن ملتهب ميماند. از تاريخ 25 شهريور ماه
سالجاري تاکنون شهرهاي ايران، دانشگا هها و مدارس محلي شدهاند براي
اعتراض. تصاوير اين اعتراضات و تجمعات توسط گوشيهاي موبايل شهروندان ثبت و
ضبط ميشود. در مدارس هم اين اتفاق ميافتد و ظاهرا مسئولين هنرستان
دخترانه صدر نسبت به اين موضوع بسيار حساس شدهاند که براي پيدا کردن گوشي
تلفن بچهها تفتيش بدني کردهاند. اما آيا مسئولين مدرسه حق چنين کاري را
داشتهاند؟ بحث گشتن کيف مدارس و دخالت در نوع پوشش از رنگ جوراب گرفته تا
شکل موي سر و غيره از دههها قبل در مدارس ايران وجود داشته و هيچ چيزي هم
نميتوانسته مانع مسئولين مدرسه براي انجام اين کارها شود اما تفتيش بدني
چطور؟ يک کارشناس آموزشي به ما ميگويد: «گوشي، کيف مدرسه، جيبهاي بچه همه
در واقع حوزه فردي افراد است. و اين بايد روزي اجرا شود که کسي حق ندارد
سر بکشد در اين حوزههاي فردي و اگر موبايل بردن در يک مدرسه ممنوع است،
اين را پيشتر به والدين گفتهايد و آنها هم پذيرفتهاند که با چنين
محدوديتهايي فرزندانشان به آن مدرسه بروند گرچه من اين محدوديتها را هم
قبول ندارم چون خانوادهها از روي رضايت امضا نميکنند؛ يک موقع ميبينيد
که مدرسهاي نزديکتر يا مدرسهاي با کيفيت در آن محدوده نيست و خانوادهها
مجبور ميشوند فرزندشان را آنجا ثبت نام کنند و اين باز آزادي افراد را
محدود ميکند.»محمدرضا نيک نژاد، آموزگار، فعال صنفي و پژوهشگر عرصه آموزش
به بحث تفتيش وسايل دانشآموزان اشاره ميکند و ميگويد: هر کسي که
تحصيلکرده ساختار سيستم و آموزش و پرورش کشور از پس از انقلاب باشد
ميداند. فشارهايي که دهههاي 60 و 70 بر دانشآموزان وارد ميشد به اين
شکل بود که پوشيدن شلوار جين و يا حتي کتان اکيدا ممنوع بود. روي رنگ جوراب
حساسيت وجود داشت. آستين کوتاه براي پسران ممنوع بود و حساسيتهاي بسياري
بر فرم لباس دختران و موي سر پسران وجود داشت؛ مو نبايد از حد مشخصي بلندتر
ميبود. به گفته آقاي نيکنژاد اين روند در آن دوره در مورد دانشآموزان
اعمال ميشد و البته فشار بر دختران بيشتر از دانشآموزان پسر بود. گرچه به
عقيده اين کارشناس آموزشي امروزه سختگيريهاي دهههاي قبل کمتر شده اما
باز هم وجود دارند و با توجه به تغييرات نسلي که اتفاق افتاده، اين هم براي
دانشآموزان زياد است. او ميگويد اين روند و اين اختياري که مديرها و
ناظمها داشتند از دوران گذشته آرام آرام به دست آورده و آن را تبديل به
نوعي حق براي خود کردهاند که دخالت کنند در نوع پوشش دانشآموزان و حتي
مواد غذايي که ميخواهند بخورند! البته به گفته نيکنژاد اين سختگيريها
مدرسه به مدرسه فرق ميکند. موبايل دانشآموزان از ساسي مانکن تا تجمعات
اخيربه بحث موبايل ميرسيم. بحثي دراز دامن در آموزش و پرورش ما در 10 سال
گذشته. نيکنژاد ميگويد: دليل اين سختگيريها اين بوده که زماني که گوشي
همراه به کلاسهاي درس ميرود، حواس دانشآموزان پرت ميشود و بحثهايي هم
بود که معلمي يا دانشآموزي خشونت ميکرد و گاه با فيلمبرداري بچهها همراه
بود و اين خود به دردسري براي ساختار آموزشي در مدرسه مورد نظر ميشد يا
زماني که آهنگ ساسي مانکن مدتي بحراني براي آموزش و پرورش درست کرد با گوشي
و به هر حال در همه اين دوراني که گوشي به دست بچهها رسيده بود، اين
اتفاقها گهگداري خود را نشان ميداد و در نوع برخورد مديران و معلمان و
خود بچهها با يکديگر تا به شکلهاي فرهنگي برسد که حاکميت روي آن حساسيت
داشت و گاهي سعي ميکرد مشکل را حل کند. اين روال ادامه پيدا کرد تا اينکه
سخت گيري در آوردن گوشي همراه گاه در دستورالعمل انضباطي برخي مدرسهها هم
آورده شد. البته به گفته نيک نژاد خانوادهها هم بههمراه داشتن گوشي
فرزندانشان اصرار داشتهاند چرا که مسير مدرسه تا خانه مسيري نيست که
مسئوليت آن را مدرسه بپذيرد به همين دليل داشتن گوشي همراه در ان مسير براي
بسياري از خانوادهها الزامي است که از فرزندانشان خبر داشته باشند چه
موقعي که به مدرسه ميروند و چه زماني که از مدرسه برمي گردند. محدوديتهاي
مدارس در همراه داشتن موبايل ادامه پيدا ميکند تا به دوران کرونا
ميرسيم، نيکنژاد ميگويد: دوران کرونا تا حدي اين تابو را شکست و خود
تبلت و موبايلي که تابو بود و داشتنش در مدرسه جرم حساب ميشد و به دنبال
آن ممکن بود برخوردهاي انضباطي وجود داشته باشد، خودش به ابزار آموزشي بدل
شده بود که بدون آن آموزش پيش نميرفت و اين فراگيري استفاده از اين وسيله
را در آموزش و پرورش بيشتر کرد. حالا اين گوشيهاي همراه به دلايل خانوادگي
و فردي همراه بچهها بود و حساسيت روي گوشي همراه از مهر امسال تا حدي
نسبت به گذشته کمتر شده بود و مدارس خيلي حساسيت نداشتند تا به تجمعات اخير
دانشآموزان رسيد و فيلمبرداريهايي که در محل مدارس و کلاسهاي درس از
اين تجمعات مخابره ميشد. نيکنژاد ميگويد: اين اتفاقات باعث شد که فشار
از سوي نهادهاي بالادستي آموزش و پرورش و نهادهاي خارج از آموزش و پرورش بر
مدير و معاون مدرسه زياد بشود. خب برخي مديران و معاونان همراستا هستند با
اين نوع برخورد و خودشان با دانشآموزان برخوردهايي ميکنند. اين فعال
صنفي به اين نکته هم اشاره ميکند که البته بسياري از مسئولين مدارس تحت
فشار هستند. به ويژه در مدارسي که تصاويري از تجمعات دانشآموزان در آن
اماکن يا اطرافشان منتشر شده. تا اين زمان مدير و معاون به سبکي ديگر
برخورد ميکردند و حالا به اين دليل که به گفته نيکنژاد آموزشهاي لازم را
نديدهاند، نوع برخوردشان نوع برخوردي نيست که متناسب با وضعيت دانشآموز
باشد و يا خارج از محدوده وظيفهاي که دارند عمل کردهاند.مي پرسيد آيا
مسئولين مدرسه ميتوانند به دانشآموزان بگويند که گوشي تلفن به مدرسه
نياورند و آيا اين در هر مدرسهاي سليقهاي است و قانون و قاعده خاصي وجود
ندارد؟ آقاي نيکنژاد توضيح ميدهد که بستگي به دستورالعمل انضباطي مدرسه
دارد و البته بحث بردن موبايل به مدارس، بحثي جهاني است؛ يک عده موافق بردن
گوشي همراه به مدارس و استفاده از آن در راستاي آموزش هستند و در مواردي
معلمان اينترنت محور کار ميکنند و اين يک سبک آموزش در چند سال گذشته است.
به حوادث اخير و واکنشهاي اجتماعي نسبت به آن در مدارس برمي گرديم و
اينکه اين حساسيتها منجر به مکلف کردن دانشآموزان بههمراه نداشتن گوشي
تلفن و در نهايت تفتيش بدني آنها براي پيدا کردن اين گوشيها شده. اين
آموزگار ميگويد که اين موضوع را در مدرسه ديده که سر کلاس کيف بچهها را
يکي يکي گشتهاند حالا به دلايل مختلف و يکي از آنها پيدا کردن گوشيهاي
همراه بوده. به هر حال ظاهرا خبرها از اين حکايت دارند که مسئولين هنرستان
دخترانه صدر فراتر از اين داستان رفتهاند نيکنژاد ميگويد که ما
نميدانيم چه اتفاقي افتاده. ظاهرا دانشآموز بيماري در ميان بچهها بوده
که استرس او در اين شرايط بيشتر شده. و برداشت من اين است که شايد اين بچه
صرع داشته به اين دليل که هنگام انتقال او به بيمارستان کف از دهان او
بيرون آمده. اين اتفاقي که براي اين دانشآموز رخ داده و درگيريهاي لفظي
که قبل از آن بچهها با مدير و معاون داشتهاند، فضاي استرسي را زياد کرده و
اين بچه که حالش به هم خورده، کلا فضا متشنج شده.
به جرم داشتن چاقوي آشپزخانه که نميتوانند مرا دستگير کنند!
اما در يک ماه اخير مدارس خيلي بيشتر اولياي دانشآموزان را ميخواهند و
به آنها توصيههايي ميکنند که اگر اتفاقي براي فرزندانشان افتاد مقصر
خودشان هستند. به گفته نيکنژاد ظاهرا در اين مدرسه در آن زمان جلسه اوليا و
مربياني هم بوده وقتي سر و صداي بچهها بالا ميرود و توجه خانوادهها جلب
ميشود و شنيدهها اين است که زماني که آن درگيري ايجاد شده و آن
دانشآموز بيهوش شده، زد و خوردي هم اتفاق افتاده و البته همه اينها
شنيدهها هستند اما بحث نيکنژاد اين است که مسئولان مدرسه به هيچ وجه حق
تفتيش دانشآموزان را ندارند حتي براي پيدا کردن گوشي همراه. او ميگويد که
من الان در آشپزخانهام چاقوي آشپزخانه دارم اين چاقو ميتواند جرم خيز
باشد اما که نميتوانند بيايند به جرم داشتن اين چاقو در خانه من را
بازداشت کنند! او ميگويد ما بايد ياد بگيريم که به بچه احترام بگذاريم و
چارچوبهاي فردي و حوزه فردي دانشآموزان با هر سن و سالي را محترم بشماريم
و اين خود يک آموزش است. يک پرورش است. اگر شما به بچه احترام نگذاريد، او
فردا روز نه به تو احترام ميگذارد نه به آدمهاي ديگر. اين آموزش را بايد
در درون دانشآموزان نهادينه کرد تا فردا روز چارچوبهاي عرفي جامعه را
نشکنند. به گفته نيکنژاد، ما قوانين و دستورالعملها و بخشنامههايي داريم
در نهادهاي مختلف داريم اما قانون اساسي فراتر از همه اين بخشنامهها و
قوانيني و چارچوبهاي عرفي است که در جامعه وجود دارد. شما قوانين خردتان
نبايد تناقضي با قوانين اصلي و اساسي داشته باشد و شايد اين حق براي پدر و
مادر بيشتر تعريف شده باشد که جيب بچهاش را بگردد چون او قيم فرزندش است
اما اين قانون براي معاون و مدير و اينها که نيست و حفظ حريم شخصي افراد در
جامعه بنا بر قوانين اساسي است و شما به هيچ عنوان نميتوانيد اينها را
زير پا بگذاريد و به نظر من دستورالعملهاي اجرايي و انضباطي مدارس نيازمند
بازبيني اساسي و تطبيق با قوانين بالادستي هستند. اين فعال صنفي ميگويد:
در بدترين حالت ممکن است بگويند يک بچه مواد مخدر با خود به مدسه ميآورد
يا در مدرسه استعمال دارد. اين افراد شکل خاص و ويژهاي هستند که بايد
برايشان فکر خاصي کرد. براي نمونه خارج از محيط مدرسه يا استفاده از حراست
که نيروي داخلي خود آموزش و پرورش است، استفاده کرد اما نيروهاي امنيتي بنا
بر قانون حق ورود به مراکز آموزشي را ندارند. از مدرسه بگيريد تا دانشگاه.
نيروهاي حراستي فرق دارند و البته نزديکيها و شباهتهايي به نيروهاي
اطلاعات دارند. اما براي گوشي موبايل با اين گستردگي و با اينکه يک وسيله
آموزشي شده شما حق نداريد کيف بچه را بگرديد. او ميگويد البته در موارد
خاص نيروهاي انتظامي ميتوانند وارد مدرسه شوند مثلا بچهها درگيريهاي
گروهي خشن با هم انجام دادهاند و يک معاون يا چند معلم از پس آنها
برنميآمدهاند و زنگ زدهاند کلانتري محل آمده اينها را از هم جدا کرده.
درموارد خاص با اجازه مدير و با هماهنگي با او ميتوانند وارد شوند اما در
اين موارد نميتوانند وارد شوند.