سخنگوی دولت از تصویب “خانه ملّی گفتوگوی آزاد” خبر داد. خانهای که به تعبیر او در آن “فضایی آزاد برای مردم خصوصاً جوانان بدون هرگونه محذوریت علمی و گفت وگویی فراهم میشود”.
۱- دولتها هرکاری میکنند تا خیابان را پس ندهند. به این
جملات دقت کنید. در معنایی ویتگنشتاینی، "گزارههای لولایی” آن را استخراج
کنید؛ "خانهای برای گفتوگوی بدون محذوریت”. چرا خانه؟ مگر "خیابان” چه
ایرادی دارد؟ البته بگویم "خیابان” در سخن من مجاز است؛ اشاره به جایی
بیرون از کالبد خانه می کند. در یک یادداشت نوشتم که خیابان را نمیشود از
زیست انسان مدرن جدا کرد. اگر قرار است انسانِ جدید زندگی آزادانه داشته
باشد، "آزادی در خیابان” هم جزو لوازم آن است. انسانِ جدید خیابان را زیست
بوم خود میداند. نمی توان بدون دخالت او خیابان را اداره کرد. نمی توان
بدون دخالت او برای خیابان طرح و برنامه ریخت. وضع کنونی حاصل اداره خیابان
بدون شهروند است. حکومتها
خیابان را جزو اموال خود میدانند (هرچند به
تعارف میگویند اموال عمومی). تصور پیشینی حکومت ما این است که خودش باید
تعیین کند در این خیابان چه باید بگذرد. هرگاه شهروندان مطالبه امری در
خیابان کنند در ابتدا سرکوب می شود و اگر از حد فراتر رود و قابل سرکوب
نباشد مکانی خارج از خیابان برای آن تعیین می شود. خیابان باید از هر تصرفی
غیر از حکومت مصون بماند. این پیش فرض برخی
حاکمیت
ها
است. این بحث را البته میتوان در مجال و مقال دیگری پی گرفت. اکنون
میخواهم منابع این انگاره و پیش فرض در ایدئولوژی قدرت ایران را دنبال
کنم. به گمانم این انگاره و گزاره چند منبع دارد:
۲- منبع اول فقه است.
چندین بار گفته ام که فقه تا کنون ظرفیتی برای فهم مقولات نوینی مانند
خیابان، آزادی و زندگی (در معنای جدید التاسیس) نشان نداده است. این همه
مقاومت در برابر آرای اجتماعی فقه حکایت از این می کند که این آرا دست کم
تاکنون ظرفیت پاسخگویی به نیازهای اکنون را از دست داده است. برای فقه در
"خیابان” هیچ اولویتی بر اجرای احکام اجتماعی اسلام وجود ندارد.
۳-
منبع دیگر این انگاره ایدئولوژی قدرت است. این ایدئولوژی چیزی بیش از فقه
است. در این ایدئولوژی، قدرت سه مرحله از تکامل را بر خود تکلیف کرده است.
تاسیس نظام اسلامی، تاسیس جامعه اسلامی، تاسیس تمدن اسلامی. به گفته مقام
رهبری، تاسیس نظام اسلامی کم و بیش محقق شده است. آنچه پیش رو است تاسیس
جامعه اسلامی است. برای حکومت این تکلیف جزو بدیهیات وظایف حکومتداری اش
است. لذا تنظیم جامعه در هیئت و هیبت اسلامی برنامه اصلی آن است. بنابراین
حکومت می گوید هرچه میگویید بگویید اما به شرط آنکه به شکل و مسیر جامعه
دست نزنید. در خانه خود آزاد باشید، اما نظم و شکل اسلامی جامعه را خراب
نکنید. حتی "خانه آزاد” برایتان راه میاندازیم که هرچه میخواهید آنجا
بگویید اما تئوری غیر اسلامی وارد خیابان نکنید. خیابان محل تحقق جامعه
آرمانی ایدئولوژی قدرت است. در دهه هفتاد در مقابل "مسئله سروش” نیز همین
موضع برقرار بود. نظام معتقد بود سروش نباید این سخنان را در محضر عموم
بیان کند. به اعتقاد ایشان سروش جامعه را آشفته می کند. به سروش هم گفتند
چرا در مجامع تخصصی علمی حرفت را نمیزنی؟ نباید در خیابان تشویش ایجاد
کنی. گمان نکنم اتهامی بیش از "تشویش اذهان عمومی” در جمهوری اسلامی تکرار
شده باشد. ازدیاد این اتهام نشان میدهد که شکل خیابان چقدر برای نظام مهم
است.
۴- اکنون میگویند "خانه ملی گفتوگوی آزاد”؛ پیشتر نیز در واکنش
به وقایع هشتادوهشت به ما وعده "کرسی آزاد اندیشی” دادند. قبل تر نیز در
مقابل مسائل کلامی-سیاسی نخبگان میگفتند "بحث آزاد در مجامع تخصصی و
علمی”. آدرس همه جا را به جامعه میدهند جز "خیابان”. هزار کوچه علی چپ ما
را میبرند تا خیابان را فراموش کنیم. قدرت برای خیابان برنامه دارد؛ لذا
آن را به جامعه نمیدهد. باز میگویم این شورش برای بازپس گرفتن خیابان
است. قدرت تا برای خود وظیفه ساختن جامعه آرمانی قائل است از خیابان دست
برنمیدارد.
در نوشتههای بعد خواهم گفت که بروکراسی در ائتلاف با قدرت چه بر سرِ خیابان آورده است و شهر را چگونه ساخته است؟
۵-
اکنون صحنه اینگونه شده که دولت و ملت هرکدام یک طرف ایستاده و برای
حاکمیت بر خیابان پنجه بر هم می کشند. قطعاً ادامه این نزاع به وضع آنارشیک
می انجامد. ما -به معنای دولت و ملت- اگر به نقطه توازن بخش در حاکمیت بر
خیابان دست نیابیم و همچنان دو طرف، دو گوشه خیابان را برای خود بکشند
درنهایت چیزی جز زمین سوخته برجا نمی مانَد. حکومت چون تسخیرکننده امروز
خیابان است باید امکانِ تفاهم را فراهم کند. ارجاع این بحث به هرجا جز
خیابان آدرس اشتباهی است!