آش غربزدگی برخی عناصر غربگرا آنقدر شور شد که صدای روزنامه «شرق» را هم درآورد. شرق در یادداشتی که استثنای بر قاعده غربگرایی در این روزنامه است، نوشت: از پیش از انقلاب مشروطه و با اولین سفرهای شاهان قاجار به اروپا، یک حس دلبستگی در بین نخبگان کشورمان نسبت به اروپا و غرب شکل گرفت
آش غربزدگی برخی عناصر غربگرا آنقدر شور شد که صدای روزنامه «شرق»
را هم درآورد. شرق در یادداشتی که استثنای بر قاعده غربگرایی در این
روزنامه است، نوشت: از پیش از انقلاب مشروطه و با اولین سفرهای شاهان قاجار
به اروپا، یک حس دلبستگی در بین نخبگان کشورمان نسبت به اروپا و غرب شکل
گرفت؛ حسی که به مرور وسعت یافت تا آنجا که تقریبا اکثر مهاجرتهای جامعه
ما به سمت غرب است. اگر دلیل این دلبستگی را بپرسیم، شاید بیشترین پاسخ
این باشد که در غرب، رعایت حقوق فردی انسانها و دموکراسی، بیشتر از هر جای
دیگر است و انصافا هم چنین است. اما این رعایت حقوق فردی یا همان حقوق بشر
و دموکراسی در درون مرزهای کشورهای غربی یک چیز است و وقتی سخن از اولویت
روابط بین کشورها باشـد، چیز دیگر. اینکه مهاجران وقتی به آن کشورها
میرسند، از آن رعایت حقوق و دموکراسی بهره میبرند، الزاما به این معنا
نیست که رابطه کشورهایی مثل کشور ما با آن کشورها هم به بسـط دموکراسی و
حقوق بشر در سرزمینمان منجر شود. برای نمونه در خاورمیانه رابطه بین
کشورهای منطقه و غرب که در صد سال اخیر هر روز گستردهتر شده، کی و کجا به
حقوق بشر و دموکراسی منجر شده؟ در مصر یا عربستان؟ یا مثلا ۵۳ سال رابطه
عمیق و استراتژیک حکومت سابق کشورمان با غرب یا همین ۲۰ سال حضور تمام عیار
غرب در افغانستان، کی به حقوق بشر و دموکراسی انجامید؟ همان طورکه گفتم،
قطعا در کشورهای غربی، رعایت حقوق بشر و دموکراسی نسبت به کشورهای دیگر در
حد بالاتری است، ولی آیا از ارتباط کشورهای خاورمیانه با غرب، دموکراسی
برای مردم عاید شده؟ اما غیر از این؛ در ۳۰ سال اخیر و بعد از فروپاشی بلوک
شـرق و بیرقیب شدن غرب در همیـن خاورمیانه. در این ۳۰ سال از ۱۹۹۱ تا
۲۰۲۱، غرب هر کاری در خاورمیانه خواسته انجام داده. کشور تکه تکـه کرده،
حکومت تغییر داده، جنگ راهانداخته و هر کار دیگـر. اما حاصل این دخالت
مستقیم مثلا در عراق و لیبی برای مردم چه بوده؟ دموکراسی؟ حقوق بشر؟ یا حتی
رونق اقتصادی؟ کدامیک؟ بسیاری پرگرایش به شرق ایران خرده میگیرند و آن را
به وابسته شـدن و زیر سلطه رفتن تعبیر میکنند و میگویند این رابطه ایران
را تبدیل به عروسکی در دست روسیه و چین خواهد کرد یا حتی آمریکا که جدیدا
میگوید ایران باید بین برجام و وابستگی به روسیه یکی را انتخاب کند. دقت
کنید، از سال ۲۰۰۳ تا امروز هر روز تحریمهای بیشتری علیه ایران وضع شده و
نامش را گذاشتهاند تحریمهای فلجکننده و همه شریانهای اقتصادی را به روی
ایران بستهاند و حتی با وجود توافق برجـام، ایران را از همه چیز محروم
کردهاند، تا آنجا که به ریزتریـن موضوعات مثل صادرنشدن ویزا برای
ورزشکاران ایرانی هم رسیدهاند و بعد میگویند یا برجام یا رابطه با روسیه.
همه راهها را بر ایران بستهاند و فقط یک راه به روی ایران باز مانده،
بعد میگویند همـان یک راه را هم خودت ببند و جالب اینجاست که بسیاری از
منتقدان حاکمیت نیز همین را میگویند. اینکه آرزو داریم در کشورمان
دموکراسی باشد، حقوق بشر باشد چه ربطی به این دارد که با غرب رابطه داشته
باشیم یا شرق؟ راهحل آن مشکل در جای دیگری است. اینکه بعد از ۳۰ سال
دوباره شاهد تشکیل بلوک جدیدی در مقابل بلوک غرب هستیم که هرچه باشد، دیگر
مثل این سه دهه آنقدرها هم شخم زدن خاورمیانه را برای غرب آسان نمیگذارد،
برای کشور ما که از 1356 و از کنفرانسی در اسرائیل، طرح، تجزیه ایران به 6
یا 7 کشور قومیتی برای حفظ اسرائیل ضروری دانسته شد، موضوعی حیاتی است.
یادمان باشد، اول باید ایرانی وجود داشته باشد که بعد دموکراسی و حقوق بشر
داشته باشد، و الا غرب که 30 سال است مشغول شخمزدن خاورمیانه است و حالا
که همه مسیرها را به روی ما بسته، اصرار نخبگان کشورمان که باید همین یک
مسیر باقی مانده را هم خودمان ببندیم، از عجایب ادعای میهندوستی است؟
وحدت دولتهای غربی در مقابل روسیه در حال فروپاشی است یک روزنامه آلمانی
هشدار داد؛ غرب پس از نمایش اتحاد در مقابل روسیه، مستاصل شده و آن وحدت
نمایشی در حال فرو پاشیدن است. فرانکفورتر آلگماینه در تحلیل خود نوشت: جو
بایدن، رئیسجمهور آمریکا پیش از دیدار با صدراعظم آلمان در حاشیه اجلاس
7-G، وعده اتحاد در غرب را داد و گفت: «ما باید با هم متحد باشیم.» کاخ
سفید پس از این دیدار اعلام کرد رئیسجمهوری آمریکا از «تعهد تاریخی» آلمان
برای افزایش قابل توجه هزینههای دفاعی در مذاکرات دوجانبه استقبال کرده
است. موضوع دیگر گفت وگو این بود که چگونه میتوان تأثیرات جنگ در اوکراین
بر امنیت جهانی غذا و انرژی را کاهش داد. به گفته دولت آلمان، جنگ روسیه
علیه اوکراین بخش بزرگی از بحثها را شکل خواهد داد. بوریس جانسون،
نخستوزیر انگلیس طی نشست دوجانبه با ماکرون رئیسجمهوری فرانسه، هشدار
داد که به دنبال راهحلی برای این جنگ از طریق امتیازات بیش از حد به روسیه
نباشد. در بیانیه انگلیس آمده است: «هرگونه تلاش برای حل و فصل مناقشه
اکنون بیثباتی پایدار ایجاد کرده و پوتین را قادر میسازد تا به طور دائم
دولتهای مستقل و بازارهای بینالمللی را دستکاری کند». ماکرون بارها از
امکان راهحل مذاکره حمایت کرده و تاکید کرده است که روسیه نباید در توافق
صلح تحقیر شود. اندکی پیش از آغاز اجلاس سران 7-G، بریتانیا، آمریکا، ژاپن
و کانادا اعلام کردند تحریمهای خود را علیه روسیه گسترش خواهند داد.
روند اقدامات بعدی علیه روسیه، شامل بحث در مورد سقف واردات احتمالی نفت
است. کشورهای صنعتی تحت فشار هستند تا به افزایش شدید قیمت انرژی رسیدگی
کنند. هدف فقط این نیست که شهروندان و شرکتها را از هزینههای بالای بنزین
و نفت و گاز خلاص کرد، بلکه باید دید چگونه میتوان روسیه را از نظر
اقتصادی تضعیف و ادامه تأمین مالی جنگ را برای پوتین دشوارتر کرد.
دولتهای غربی بر سر دوراهی قرار دارند. چشمانداز اقتصادی اروپا و آمریکا،
اکنون مبهم است. تعرفههای واردات انرژی از روسیه، ایدهای برای کند کردن
افزایش قیمتها در غرب بود. اکنون آمریکاییها برای تعیین سقف قیمتی برای
نفت روسیه فشار آوردهاند. مشکل این است که برای اثربخشی آن، همه مشتریان
باید مشارکت کنند. اما هند و چین اخیرا واردات خود از روسیه را به میزان
قابل توجهی افزایش دادهاند. علاوهبر این، نفوذ 7-G محدود است، حتی اگر
این هفت کشور موضع مشترکی اتخاذ کنند، تنها کمتر از نیمی از تولید اقتصاد
جهانی را تشکیل میدهند. اما وحدت کشورهای غربی اکنون در حال فروپاشی است.
با آمریکا توافق کردید و تحریمها دو برابر شد یک روزنامه زنجیرهای
مدعی شد چون صهیونیستها به دولت آمریکا میگویند در مذاکره با ایران وقت
تلف میکنید و باید اقدام نظامی انجام دهید، بنابراین دولت رئیسی باید هرچه
سریعتر، تا کار به درگیری نینجامیده، با آمریکا توافق کند(!) روزنامه
آرمان به قلم صادق زیباکلام نوشته است: «سفر بايدن به خاورميانه را بايد
بهعنوان آخرين تير ترکش نه در جهت آغاز درگيري بلکه در جهت جلوگيري از
درگيري دانست. اگر خواسته باشيم در يک جمله کوتاه سفر بايدن به خاورميانه و
منطقه خليجفارس را خلاصه کنيم، بايد گفت که بايدن رسماً و علناً به ايران
دارد پيام ميدهد که ما با شما خواهان رويارويي نيستيم. عربستان نيز
دقيقاً همين پيام را دارد به ايران ميدهد که ما به هيچوجه خواهان
رويارويي با شما نيستيم. عراق هم دارد نهايت تلاشش را به کار ميبندد که
حالت تخاصم و دشمني ميان آمريکا و در وهله دوم ميان ايران و عربستان را
تبديل به حالت آتشبس بنمايد. در عينحال کم نيستند رژيمهايي که معتقدند
بايدن در حقيقت دارد وقتش را تلف ميکند و ايران به هيچوجه سوداي کنار
آمدن يا کوتاه آمدن را ندارد. در رأس آنها، اسرائيل است. اسرائيليها هم به
سعوديها و هم به بايدن عملا ميگويند که وقتتان را داريد تلف ميکنيد و
ايران به هيچوجه سوداي کوتاه آمدن از خواستههاي خود ندارد. بنابراين
اسرائيليها درحقيقت به بايدن دارند ميگويند ما که ميدانيم جناب
رئيسجمهور آمريکا! شما وقتتان را داريد تلف ميکنيد اما بسيار خوب، با
اينکه ميدانيم حاصلي ندارد اما به هر حال اين گوي و اين ميدان. بايدن
نميگويد که من صددرصد موفق خواهم شد بلکه کلام ديگري را دارد ميگويد.
واقع مطلب آن است که درست است که از نظر نظامي ايران ظرف دو دهه گذشته
پيشرفتهاي چشمگيري کرده است اما از نظر اقتصادي، اقتصادش درگير مشکلاتي
است. ديگر نميتوان تقصير را گردن روحاني و همکارانش انداخت و گفت
سياستهاي روحاني بوده که باعث اين وضعيت اقتصادي شده است. روحاني به منابع
داخلي توجه نکرده و همهاش ميخواسته که مذاکره کند و با غرب کنار بيايد.
نزديک يکسالي است که دولت جديد بر سر کار آمده و در اين مدت تورم و گراني
کالاهاي اساسي رکورد زده است. بنابراين تصميمگيري مهمي فراروي مسئولان است
که آيا ميخواهند به پيامهاي جديد چه پاسخي بدهند؟». آقای زیباکلام در
حالی به گزینه نظامی آمریکا و احتمال درگیری ضریب میدهد که دو دهه پس از
اشغال عراق و افغانستان، زیر بار هزینههای اقدام نظامی ماند و در عراق
«اخراج» شد و در افغانستان هم ناچار به تخلیه این کشور شد؛ و این در حالی
است که قدرت نظامی ایران قابل مقایسه با هیچ کشور دیگری در منطقه نیست و
آمریکاییها نیز بارها تصریح کردهاند قادر به درگیری نظامی موثر با ایران
نیستند. در واقع گزینه نظامی به واسطه قدرتمند شدن ایران و متحدانش، عملاً
از گزینههای روی میز آمریکا حذف شده است. دوم این که رژیم صهیونیستی،
شأن مستقلی از آمریکا ندارد و صرفاً سگ زنجیری آمریکا به شمار میرود و
پارس کردنهای آن نیز در خدمت اهداف دولت آمریکا ارزیابی میشود. از اینها
گذشته، آمریکا چهار سال است که از برجام خارج شده و در تمام این مدت هر چند
هفته یکبار- چه در دولت ترامپ و چه بایدن- مدعی شده که این آخرین فرصت
برای ایران است. آنها اگر قادر به رویارویی نظامی با ایران بودند، هرگز
معطل نمیکردند. ثالثاً مقامات متعددی در رژیم صهیونیستی اعتراف کردهاند
برجام بهترین گزینه برای مهار برنامه هستهای ایران بوده و خروج آمریکا از
آن (به اصرار نتانیاهو) اشتباهی راهبردی و حماقت محض بوده است. در مقابل،
عبرتهای ایران در روند اجرای یکطرفه برجام در کنار تغییر ریل سیاست داخلی و
خارجی، همگی دلالت بر این معنا میکند که آن تجربه پرخسارت گذشته تکرار
نخواهد شد و آمریکا باید تضمینهای معتبری به ایران درباره لغو مؤثر
تحریمها ارائه کند. ضمناً ایران در دوره جدید، معطل برجام و خدعههای
آمریکا نمانده و در حال گسترش دیپلماسی اقتصادی بدون برجام است. در این
میان عجیب است که امثال آقای زیباکلام، به کارچاقکنهای دونپایه طرف
مستأصل آمریکا تبدیل شدهاند و از یک سو حربه کند آمریکا را صیقل میدهند و
از طرف دیگر، خسارات انباشته مدیریت برجامی را به دولت رئیسی نسبت میدهند
و این در حالی است که تحریمها در دولت برجام دو برابر شده و سوء مدیریت
آن دولت بود که میراثهای تورم و رکود را به یادگار گذاشته است. امثال آقای
زیباکلام همچنان که در آن 8 سال دائماً درباره رونق اقتصادی پشت هماندازی
میکردند،حالا هم که نتایج آن بیتدبیریها آشکار شده، مأموریت دهند تا
به تحریف ماوقع پرداخته و عدم تمکین از آمریکا را علت مشکلات جا بیاندازد؛ و
حال آن که اعتماد و نرمش طیف متبوع آنها موجب شد هم بخش اعظم برنامه
هستهای تعطیل شود و هم تحریمها از 800 مورد به 1700 مورد برسد!