سادیو مانه ستاره فوتبال تیم ملی سنگال است.او سالانه حدود میلیونها پوند درآمد دارد.بعد از انتشار عکسی از او و آیفون شکستهاش در فضای مجازی او به سوژه خنده تبدیل شد و در مدت زمان کمی فضای اینترنت را درنوردید.
آفتاب یزد _ یگانه شوق
الشعراء: سادیو مانه ستاره فوتبال تیم ملی سنگال است.او سالانه حدود
میلیونها پوند درآمد دارد.بعد از انتشار عکسی از او و آیفون شکستهاش در
فضای مجازی او به سوژه خنده تبدیل شد و در مدت زمان کمی فضای اینترنت را
درنوردید. او خود با این ژانر همراه شد و شوخیها را با خنده قبول میکرد.
به یکی از شوخیها که با لحن ناپسند و زشتی بیان شده بود اینگونه پاسخ
داد:چرا من 10 فراری، بیست ساعت الماس و دو هواپیمای جت میخواهم؟ این برای
دنیا چه کار میکند و به چه درد میخورد؟ گرسنگی کشیدم، در مزرعه کار
کردم، پابرهنه بازی کردم و به مدرسه نرفتم. حالا میتوانم به مردم کمک کنم.
من ترجیح میدهم مدرسه بسازم و به افراد فقیر غذا یا لباس بدهم. من مدارس و
ورزشگاههایی ساختهام و لباس، کفش و غذا برای افرادی که در فقر شدید
هستند، تهیه میکنم. ماهیانه 70یورو به همه مردم از یک منطقه بسیار بسیار
پایین میدهم. یک منطقه فقیر در سنگال، برای کمک به اقتصاد خانواده آنها.
من نیازی به نمایش اتومبیلهای لوکس، خانههای مجلل، سفرها و حتی هواپیماها
ندارم. ترجیح میدهم مردمم اندکی از آن چه زندگی به من داده است، دریافت
کنند."این در حالی است که ثروتمندان و سلبریتیهای زیادی در کشورهای مختلف
از جمله کشور ایران بیشتر به نمایش گذاشتن ثروت خود مشغول هستند تا اینکه
دغدغه کمک به نیازمندان را داشته باشند. در کشور ما آن بخشی از سلبریتیهای
ثروتمندی که به دیگران نیز کمک میکنند بعید است حاضر باشند گوشی شکستهای
را استفاده کنند زیرا دغدغه شوآف کردن دغدغه مهمی در بین این گروه از
جامعه ما است. شاید بتوان در این راستا، به بهاره رهنما بازیگر ایرانی
اشارهای داشت زیرا او معتقد است هرکس که فقیر باشد و نتوانسته باشد بعد از
سالها کار کردن زندگی آبرومندانهای برای خود بسازد بیعرضه است. شاید
سادیو مانه درک روشنتری از پدیده فقر دارد و آن را امری شخصی نمیداند اما
اوضاع در کشور ما به گونهای دیگر است.
>بخشی از واکنش کاربران
در
ابتدا به بخشی از واکنش کاربران در این باره اشاره میکنیم.کاربری نوشت:
«اگه همه مثل مانه فکر کنن در هیچ کشوری فقیر پیدا نخواهد شد.» کاربر دیگری
نوشت: «این کار این بازیکن فوتبال میتونه درس بزرگی برای همه آدمها باشه
و این کارش الگویی برای بازیکنهای فوتبالمون.» کاربری هم نوشت: «برای
کمک به دیگران لازم نیست حتما پولدار باشی میتونی با هنرت هم به دیگران
کمک کنی.» کاربر دیگری در این باره اینجوری مینویسد:« کدام یک از
ثروتمندان کشور ما حاضر هستند که با گوشی شکسته در میان مردم حاضر شوند؟»
>هرم سلسله مراتب نیازهای مازلو
علیرضا
شریفی یزدی روانشناس اجتماعی در این باره به آفتاب یزد گفت:« ما در کشور
خودمان هم افراد سلبریتی، بازیکن و بازیگری داریم که به نیازمندان کمک
میکنند. اما اگر بخواهیم درباره این موضوع صحبت کنیم که چه میشود گروهی
از افراد ترجیح میدهند که به دیگران کمک کنند تا به اینکه اموال خود را به
رخ دیگر بکشند باید بگویم یک هرمی وجود دارد تحت عنوان هرم سلسله مراتب
نیازهای مازلو،آدمهایی ممکن است درآمد زیادی داشته باشند اما در لایه یک و
دو هرم گیر کرده باشند.یعنی در نیازهای اولیه خوراک،خواب، ارتباط جنسی،
مسکن،پوشاک و امثالهم باقی مانده باشند. مرحله بالاتر بحث احساس امنیت است
یعنی افراد با ماشین آخرین مدل یا خانه در فلان جغرافیا به یک امنیت فکری
دست پیدا میکنند که عمدتا در
6 سال اول کودکی از آنها گرفته شد. این موضوع ربطی به بازیکن و
غیر بازیکن هم ندارد یعنی خیلی از افرادی که این امنیت را در دوران اولیه
زندگی
شان نداشتند یا نیازهای اولیه شان به شکل درستی پاسخ داده نشده در دوران
بزرگسالی هرچقدر هم پولدار شوند آن احساس نیاز همچنان باقی است و به همان
نسبت هم از این ابزارها استفاده میکنند برای اینکه به لحاظ درونی به یک
امنیتی برسند در نتیجه خیلی اهل کمک کردن به دیگران نیستند.»
>شخصیتی نمایشی
وی
ادامه داد:« یک گروه دیگری وجود دارد که ما تحت عنوان تیپ شخصیتی نمایشی
یاد میکنیم. این گروه نوعا کسانی هستند که از هر وسیله و ابزاری برای
نمایش دادن استفاده میکنند.زیرا ساختار شخصیتهای اینگونه است.کسانی که به
شکل خاصی لباس میپوشند یا آرایش میکنند و یا وقتی در مهمانیها قرار
میگیرند سعی میکنند خودشان را از دیگران متمایز نشان دهند. طبیعتا در
میان سلبریتیها هم این موضوع وجود دارد. اینها بخشی از تحلیلهای
روانشناسی این موضوع است. »
>احساس عدم امنیت در جامعه ما
شریفی
یزدی ادامه داد:« اما این موضوع یک تحلیل جامعه شناسی مهم دارد و آن این
است که در جامعه ما افراد احساس میکنند حق و حقوقشان توسط دیگران پایمال
میشود و طبیعتا کسی که احساس میکند حق و حقوقش توسط دیگران خورده میشود
آرام آرام آن ذهنیت پیش میآید که من هرچه دارم برای خودم است و اگر بیشتر
هم به دست بیاورم باز هم کم است. این حرص زدن تنها در این موضوع وجود ندارد
و نمونه بارز آن در زمان گرانیها است که افراد به جای اینکه تحریم کنند
مستقیما خرید بیشتری میکنند برای کسب احساس امنیت. در نتیجه ما به دلیل
اینکه این آموزشها را نداریم و شرایط ثابتی برای جامعه ما ایجاد نشده است
افراد احساس عدم امنیت دارند و فردی که این احساس را دارد هرگز به فکر کمک
به دیگران نمیافتد.زیرا فقط زمانی کمک به دیگران ممکن است که از لحاظ
روانی یک احساس امنیت اولیه وجود داشته باشد.از سوی دیگر ابزارهای مشوق در
جامعه ما کم است. برای مثال در بسیاری از کشورهای دیگر کمک به نیازمندان
جزو مالیات محسوب میشود و از افراد مالیات نمیگیرند. دلیل دیگر این موضوع
مسئله یادگیری فرزندان از والدین است بسیاری از والدین ما به راحتی از
کنار کودکان کار و آدمهای فقیر رد میشوند و طبیعتا فرزند نیز نخواهد
آموخت که باید به دیگران کمک کند.»
>رویه و استثناء
در این خصوص
سعید معدنی جامعه شناس و استاد دانشگاه به آفتاب یزد گفت:«بحث این جاست که
ما باید بدانیم که این مسئله یک استثناء است یا به یک رویه تبدیل شده است.
گاهی استثنائاتی وجود دارد که برخی از افراد تمام دارایی خود را وقف
انسانهای نیازمند میکنند و این کار بسیار ارزشمند است زیرا میتواند
بعدها به یک فرهنگ تبدیل شود و این شخصیتها به اسطوره تبدیل شوند. اما در
کل مهم است که این فعالیتها یک رویه باشند. اگر ایشان استثناء هستند به
عنوان یک شخصیت قابل تقدیر است. در کشورهای جهان سوم این نوع استثنائات
وجود دارد که کسانی به نیازمندان کمک میکنند اما به یک رویه تبدیل نمیشود
اما در کشورهایی مثل آلمان و ژاپن بسیاری از
سرمایه داران ساده زیست
هستند و زیاد به دنبال تجمل گرایی نیستند زیرا این کار به یک رویه تبدیل
شده است و بخش زیادی از مردم اینگونه زندگی میکنند. لذا این نوع رفتارها
در کشورهای جهان سوم یک استثناء محسوب میشود اما در برخی از کشورهای
سرمایه داری به یک فرهنگ تبدیل شده است.در کشور ما نیز موارد محدودی از این
افراد وجود دارند. ما باید بتوانیم که جامعه را به گونهای تربیت کنیم که
این رفتارها شامل افراد بیشتری شود و به یک رویه تبدیل گردد.ساده زیستی و
کمک به دیگران امروزه در بسیاری از کشورها به یک رویه تبدیل شده است.»