مسئله اتوبوسخوابی این روزها در فضای رسانهای برجسته شده است. موضوعی که پیش از این در سال 95 و با گزارش یک روزنامه از مسئله گورخوابی سرو صدای زیادی ایجاد کرد اما این بار هم واکنشها متفاوت بود و هم شاید برای مردمی که بعد از آن همچنان شاهد ابعاد مختلف رنج و فقر اقتصادی هستند، موضوع، تازگی گذشته را نداشته باشد.
مسئله اتوبوسخوابی این
روزها در فضای رسانهای برجسته شده است. موضوعی که پیش از این در سال 95 و
با گزارش یک روزنامه از مسئله گورخوابی سرو صدای زیادی ایجاد کرد اما این
بار هم واکنشها متفاوت بود و هم شاید برای مردمی که بعد از آن همچنان شاهد
ابعاد مختلف رنج و فقر اقتصادی هستند، موضوع، تازگی گذشته را نداشته باشد.
اما
در تازهترین واکنشها، رئیس شورای شهر تهران گفته که بساط اتوبوس خوابی
جمع خواهد شد و این افراد در جای دیگر ساماندهی خواهند شد. مهدی چمران
البته به دشمنی رسانههای خارجی اشاره کرده و گفته که آنها یادشان رفته
زباله گردهای لندن چگونه زندگی میکنند.
اما درخصوص موضوع اتوبوسخوابی و
واکنش رئیس شورای شهر تهران چند نکته قابل بررسی است. در وهله اول باید
یادآور شد که موضوع قرار نیست از مجرای سیاسی و دعوای رسانهای و جناحی
واکاوی شود. درواقع مشکل اصلیِ حل نشدنِ این دست از معضلات اقتصادی و
اجتماعی، به همین نگاه سیاست زده نسبت به معضلات ربط دارد. آقای چمران درست
میگوید که در همه جای دنیا و حتی کشورهای توسعه یافته فقر با چهرههای
متفاوت رخنمایی میکند اما آیا این دلیل خوبی برای مواجهه با معضلات
روزافزون اقتصادی و اجتماعی در داخل است؟
درواقع مشکل اصلی از آنجا
ناشی میشود که بعد از عبور مشکلات از نظرگاه سیاست زدگی و خالی کردن شانه
از بار مسئولیت، در مرحله بعد راه حل، در پاک کردن صورت مسئله دیده میشود.
درست است که مسئله فقر و نداشتن سرپناه موضوع تازهای نیست و به کشور ما
هم اختصاص ندارد اما جمع کردن اتوبوسها و برخورد با این افراد هم حتما
راهکار ریشهای نیست. کما اینکه با نگاهی به واقعیتهای آماری در مییابیم
که وضعیت اقتصادی و اجتماعی در شرایط بحرانی قرار دارد. نرخ فلاکت به
بالاترین حد خود رسیده و تورم افسارگسیخته، همچنان به راه خود ادامه
میدهد. تردیدی نیست که مسئول چنین وضعیتی نه مجموعه شهرداری تهران و نه
حتی دولت نوپای کنونی است. واکاوی مقصران مشکل البته مجالی جداگانه میطلبد
اما برای حل آن هم نه انکار، نه فرافکنی به سایر کشورها و نه پاک کردن
صورت مسئله جواب خواهد داد. در واقع بهتر است در مرحله نخست بپذیریم که این
مشکل در کشور وجود دارد و حتی اگر همه کشورهای دنیا کم یا بیش این مسئله
را دارند برای جامعه ایرانی، ازدیاد چنین پدیدههایی روا نیست.
همچنین
در مرحله بعد نیاز است که ریشه وجود فقر را تبیین و در فضایی شفاف به حذف
عوامل فقر اقدام کرد. انداختن تقصیر گردن بازنمایی رسانهها گرهای را باز
نمیکند. چرا که در تعریف علمی ریشههای فقر در کشور آمده است که «زمانی که
نیروی کار و خانوارها سهمی به اندازه حداقل معیشت از ارزش افزوده تولیدی
در کشور برخوردار نباشند شاهد فقر آنها هستیم. کمبود این سهم معیشتی
میتواند ریشه در مولفه هایی داشته باشد که از سوی فرد و خانوار، بنگاه های
اقتصادی و ساختار تولید و فضای کسب و کار و سرمایه گذاری، ساختارهای
بودجهای دولت، نحوه توزیع و بازتوزیع درآمد، بازار پول و بانکداری و نرخ
تورم و بهره، زنجیره توزیع کالا و خدمات، نظام آموزشی، بهداشتی و درمانی و …
باشد.» حالا با این تعریف باید دید دولت، مجلس و سایر نهادهای تصمیمساز
آیا سعی در بهبود این مولفههای اقتصادی دارند یا قرار است همچنان بگوییم
آن طور که رسانهها هم میگویند نیست و یا بخواهیم در یک اقدام ضربتی این
افراد را جمع کرده و در جای دیگر سامان داد؟ واقعیت آن است که حتی در زمینه
ساماندهی هم چندان موفق عمل نشده کما اینکه برخی از افراد به دلیل
برخوردهای بد و یا از ترس عوامل دیگر از جمله نامناسب و نا امن بودن این
فضاها، حاضر به حضور در گرمخانهها نیستند. بنابراین شاید بهتر باشد که
ساماندهی اصولی مردم بی سرپناه به موازات بهبود مولفههای اقتصادی، در کم
کردن چهره فقر در کشوری غنی مانند ایران، کمک کند. هرچند باز هم لازم به
تکرار است که در وهله نخست باید وجود مشکل را با نهایت واقع بینی پذیرفت.