در این چند سال که تحریم بانکی و نفتی هستیم پول های زیادی از ایران در کشورهای مختلف بلاک شده است. اکنون که مقداری گشایش شکل گرفته و از سرسختی تحریم کنندگان مقدار کمی کاسته شده مترصد آزادسازی پول های خود شدهایم.
در این چند سال که تحریم
بانکی و نفتی هستیم پول های زیادی از ایران در کشورهای مختلف بلاک شده است.
اکنون که مقداری گشایش شکل گرفته و از سرسختی تحریم کنندگان مقدار کمی
کاسته شده مترصد آزادسازی پول های خود شدهایم. همچنان به دلیل تحریم امکان
معامله با ارز و از طریق بانک برای ما فراهم نیست. لذا همچنان با تهاتر
کار را پیش میبریم. این کار هزینه های هنگفتی بر پا تحمیل میکند که البته
در شرایط تحریم چاره ای نیست. در این میان، ایران دویست و پنجاه میلیون
دلار از سریلانکا بابت حدود چهار سال فروش نفت طلب دارد. حال پس از این همه
سال معاون وزیر صمت و رئیس تجارت خارجی طی سفر به این کشور به توافقی
رسیده اند که اوج فلاکت و وخامت دیپلماسی اقتصادی کشور را به نمایش
میگذارد. در توافق شکل گرفته مقرر شده است که این طلب به شکل ماهیانه
معادل پنج میلیون دلار چای به ایران مسترد شود. به عبارتی با این توافق طلب
چهار ساله کشور باید طی پنجاه ماه آن هم در قالب چای و آن هم با مقیاس
روپیه پرداخت شود. از این بدتر نمی شود با یک کشور معامله کرد. این یک مثال
کوچک از سیاهه تجارت خارجی و ضعف دیپلماسی اقتصادی است. ما اساساً ایده ای
جدی و همه جانبه و چند لایه برای تجارت خارجی نداریم. کارآمدی در تجارت
خارجی هیچ گاه مسئله سیاستگذاران، فعالان حوزه عمومی و یا اندیشکده های ما
نبوده است. لذا به درک عمیق و دقیق از آن نرسیده ایم و نتوانسته ایم ایده
های جدی و بهره ور تولید کنیم. در بهترین حالت با یک هیئتی میرویم و با
معاونان و یا وزیران آنجا جلسه میگذاریم و آنان میگویند میتوانیم به شما
فلان کالا را (که بر دست خودشان باد کرده) بدهیم و ما نیز میگوییم همین
را بنویسید و صلواتش را بفرستید. این طبیعی است. هیچ ایده جدی یک شبه متولد
نمیشود. هیچ گاه تجارت خارجی به طور جدی مسئله ما نبوده که برای آن ایده
تولید کنیم. همیشه در سایه سنگین تحریم ها و تنش های خارجی، مسئله اقتصاد و
تجارت خارجی از اولویت افتاده است و تحت شعاع مسئله سهمگین تحریم قرار
گرفته است. با این وضعیت نه با تعامل با غرب و نه با چرخش به شرق چیز زیادی
عایدمان نمیشود. به گمان من مهمترین ضربه ای که تحریم به ما زده این بود
که نگذاشت به برخی از مسائل بزرگ حکمرانی خود فکر کنیم. آنها را به زیر
سایه خود برد و از اولویت انداخت و اکنون پیرامون آن بی ایده هستیم. کشکول
خالی از ایده در این حوزهها امروز مهمترین عوارض به جا مانده از جنگ ده
ساله اقتصادی است.