گرچه شرایط در ایرانِ امروز به گونهای است که سخن گفتن بر سیاق و منش «نصیحتالملوک» کارساز و چارهیاب نیست؛ که نه آنها که بر اریکه قدرت سوارند گوشی برای شنیدن دارند و نه آحاد جامعه حوصلهای برای خواندن
گرچه شرایط در ایرانِ
امروز به گونهای است که سخن گفتن بر سیاق و منش «نصیحتالملوک» کارساز و
چارهیاب نیست؛ که نه آنها که بر اریکه قدرت سوارند گوشی برای شنیدن دارند
و نه آحاد جامعه حوصلهای برای خواندن، لیکن روش و چارچوب متکی بر اصلاح
از درون و تغییر آرام در ساختار سیاسی، پایبندان به آن را لابد و ناچار
میکند که در لابهلای کنشهای گوناگون اجتماعی، هر از چندی و با اندک
امیدی، به آرزوی بهبود شرایط و آگاهی یافتن ارباب قدرت از موضع
«نصیحتالملوک» نیز نکاتی را متذکر شوند.از منظر پیشگفته، به نظر
میرسد یکی از اصلیترین اقداماتی که باید به سرعت در دستور کار دولتمردان و
سیاستپیشگان کامیاب قرار گیرد، پالایش در نهاد قدرت است. چه اینکه به
نظر میرسد بخش بزرگی از مدیرانی که به تازگی بر اریکه قدرت سوار شدهاند
با رویکردی متکی بر انگاره «همقبیلگی» نهادهای تصمیمگیر را در بخشهای
مختلف به دست دوستان و اقوام برسانند.موضوعی که بیگمان بیش از هر چیز و
در نهایت توانایی و ظرفیت حکمرانی نهاد قدرت در حوزههای گوناگون را با
مخاطرهای جدی و اساسی روبهرو میسازد. نباید فراموش کرد که به دلایل
گوناگون حکومت بر ایران طی ادوار مختلف تاریخی کاری بسیار سخت و صعب بوده و
امروز بیش از هر زمان دیگری سختتر و جانفرساتر مینماید. کشوری با حداقل
دوستان در جامعه بینالملل، مبتلا به تحریمهای متعدد، زیر ذرهبین نهادهای
نظارتی بینالمللی، انبوهی از شبکههای رسانهای مخالف و معاند، جامعهای
بیتفاوت نسبت به رویدادهای بالادستی، تورم افسارگسیخته، بدهیهای متکثر،
آمار بالای بیکاری و...همهوهمه نشان میدهد که متصدیان امور در ایران با مسائل، مشکلات و موانع فراوانی مواجه هستند.این همه نشان از آن دارد که تمشیت امور و
یافتن راهی و معبری برای خروج از این شرایط نیازمند مدیرانی کارآمد، لایق،
متخصص و کارآزموده است. نکته عجیب اما اینجاست که درست در چنین هنگامهای
عزل و نصبها بر پایه پدیده «دامادها» و «اقوام» استوار شده است. تردیدی
نیست که با چنین رویکردی نمیتوان و نباید انتظار و توقع بهبود امور و
تغییر در شرایط نامساعد فعلی را انتظار داشت.به نظر میرسد از آنجا که
بخش قابل توجهی از مدیران فعلی ـ در دولت و مجلس ـ سابقه حضور جدی در
نهادهای اجرایی در سطح ملی را نداشتهاند و عموماً در ساختارهای غیرپاسخگو و
انتصابی مشغول به فعالیت بودهاند، ضرورت توجه به مسئله تخصص، توانمندی،
کارآمدی و تعهد حرفهای را به درستی درک نکردهاند. از این رو، بیم آن
میرود تا هر یک از این «همقبیله»ها در زمانی اندک کار را به جایی
برسانند که دیگر امکان بازگشت و تغییر موقعیت فراهم نباشد. واقعیت آن است
که دیگر فرصت آزمون و خطا و امتحان وجود ندارد.حال اینکه چرا و چطور
ارباب قدرت به این مهم توجه ندارند، از دو حال خارج نیست؛ یا با تحلیل
ارائه شده زاویهای جدی دارند و موضوع را تا این حد مخاطرهآمیز و خطرآفرین
نیافتهاند و یا چاره کار را در «قبیلهگرایی» میدانند. به نظر میرسد
دلیل این رویکرد هر یک از دو وضعیت موصوف باشد، برآمده از یک خطای راهبردی
بوده و نتیجهای یکسان در بر خواهد داشت.در این زمان که موسم عزل و
نصبهای نخستین و اولیه به ویژه در دولت است، ممانعت و جلوگیری از ریشه
دواندن چنین رویکردی و ایجاد یک پالایش ژرف و گسترده در نهاد قدرت ضرورتی
اجتنابناپذیر برای دوام و بقای همین دولت است. هرچند روندها و فرآیندهای
طی ماههای گذشته حکایت از آن دارد که کشتیبان بنا ندارد سیاستی دیگر در
پیش گیرد و همین مسیر را بهترین و شاید شیرینترین راه یافته است. البته
بیگمان این شیرینی، تلخی جبرانناپذیر و غیرقابل تحملی در پی خواهد داشت
که ایران و ایرانی را در راهی بیبازگشت قرار خواهد داد.