دولت دوازدهم با کارنامهای خوب، بد یا متوسط، به زودی جای خود را به دولت سیزدهم میسپارد. این در حالی است که مطالبات مردم از نظام سیاسی به کف خیابانها کشیده شده است. پاسخ فوری به مطالبات با وعده و یا آنچه به درستی «گفتار درمانی» تعبیر شده، دیگر کارساز نیست. بیاعتمادی عمومی و نبود ایده قدرتمند و راهگشا برای برونرفت از مشکلات خرد و کلان، اصلیترین موانع دولت «ابراهیم رئیسی» است.
دولت دوازدهم با
کارنامهای خوب، بد یا متوسط، به زودی جای خود را به دولت سیزدهم میسپارد.
این در حالی است که مطالبات مردم از نظام سیاسی به کف خیابانها کشیده شده
است. پاسخ فوری به مطالبات با وعده و یا آنچه به درستی «گفتار درمانی»
تعبیر شده، دیگر کارساز نیست. بیاعتمادی عمومی و نبود ایده قدرتمند و
راهگشا برای برونرفت از مشکلات خرد و کلان، اصلیترین موانع دولت
«ابراهیم رئیسی» است.دولت «حسن روحانی» با ایده برجام و اعلام رویکرد
تعامل سازنده در سیاست خارجی به عنوان چاره عادی سازی اوضاع در کشور،
توانست فرصتی هشت ساله را برای خود نزد مردم ابتیاع کند، اما سرخوردگیهای
ناشی از ناکامی در دستیابی به امتیازهای وعده داده شده در پی ایجاد بن بست
در برجام و تشدید مشکلاتی که تا امنیت سفرههای مردم دامن گسترده، بار
دیگر بیاعتمادیهای عمومی را به نقطه صفر بازگردانده است.مردم در هشت
سال گذشته، شاهد رقابت و نزاع میان دو رویکرد تاثیرگذار بر اوضاع کشور
بودهاند؛ رویکردی که به بازگشت به توافقهای بینالمللی، عادی سازی روابط
خارجی و ایجاد تمهیدات لازم در این بستر برای برونرفت از مشکلات ناشی از
تحریمهای شکننده باور داشته است. رویکرد دیگر که با نگاه تجدید نظرطلبانه
به سیاست خارجی، چاره منطقی و انقلابی را در اداره کشور به رغم وجود
تحریمها و با پرهیز از هرگونه انعطاف در سیاست خارجی جستوجو کرده و
میکند. طرفه اینکه در مدت یادشده، رویکردهای رقیب بیوقفه در پی خنثی کردن
نتایج عمل یکدیگر بودهاند. به عبارت روشن، نه هواداران سیاست تعامل با
جامعه جهانی دستاورد قابل قبولی را نزد مردم به عنوان پشتوانه اعتمادساز و
کسب مشروعیت در سبد کارنامه خود دارند و نه مخالفان آنان. خاصه اینکه
مخالفان رویکرد تعاملی به رغم ادعای همسویی با رئیس دولت سیزدهم، همچنان
فاقد ایده قدرتمند و کارآمد برای جایگزین شدن سیاست دولت حسن روحانی هستند.
همین مهم است که مطالبه خواهی مردم را به کف خیابانها کشانده است. در
نگاه مردم، طی بیش از چهار دهه گذشته، فرصتهای لازم به دولتمردان از هر
طیف و گرایش داده شد تا ابتکارها و برنامههای خود را به اجرا گذارند. این
مدت، فرصتهایی بود که سرمایه آن از ذخیره اعتبار نظام سیاسی هزینه شده
است.ابراهیم رئیسی برای بازگشت اعتماد عمومی، دشواریهای بسیاری را پیش
رو دارد؛ به ویژه که از یکسو با کاهش منابع لازم برای برون رفت از مشکلات
در کوتاه و بلند مدت روبروست. از سوی دیگر، زمان و فرصت برای او کوتاهتر
از دولتهای پیشین است.رئیس دولت سیزدهم با مجموعهای از
مشکلات تشدید شده در بخشهای مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی اعم از
تحریمها، کرونا، اشتغال، مسکن، فقدان سرمایه ... و بحران بیاعتمادی عمومی
دست به گریبان خواهد بود. اگر رئیسی و تیم او در کابینه سیزدهم، چاره
فوری، منطقی و علمی برای آن نداشته باشند، بدون تعارف کف خیابانها شلوغتر
از آن خواهد شد که هست. رئیسی لازم است به انتخابهای سخت با پرهیز کردن
از طمعکاری طیفهای سیاسی سهمخواه از کیک قدرت عمل کند. به همان اندازه
که مشکلات تشدید شده مردم واقعی و غیر قابل انکار و توجیه ناپذیر شده، راه
حلها نیز باید به تناسب آن واقعی و به دور از نگرشهایی باشد که هر روز
بیش از گذشته بازارش کساد شده است.برجام هنوز نقطه امیدی است که
میتواند به دور از منازعه رقیبان، در این بزنگاه و در خدمت به حداقل،
چارههای فوری به کار آید. مطالبات مردم، پاسخ فوری میخواهد.