هیچ کس نمیتواند از ایران خرده بگیرد که در کشاکش تحولات افغانستان، چرا منافع امنیتی خود را دنبال میکند؟ در حالی که اوضاع از شرق مدیترانه، شمال آفریقا تا غربیترین نقطه خاورمیانه دچار تنش و بیثباتی است، لازم است ایران جایگاه امنیتی خود را تعیین کرده و بر اساس منافع خود عمل کند؛ همانگونه که دیگر بازیگران در حال انجام آن هستند.
هیچ کس نمیتواند از ایران
خرده بگیرد که در کشاکش تحولات افغانستان، چرا منافع امنیتی خود را دنبال
میکند؟ در حالی که اوضاع از شرق مدیترانه، شمال آفریقا تا غربیترین نقطه
خاورمیانه دچار تنش و بیثباتی است، لازم است ایران جایگاه امنیتی خود را
تعیین کرده و بر اساس منافع خود عمل کند؛ همانگونه که دیگر بازیگران در حال
انجام آن هستند. مهم این است که زمین بازی ایران در این صحنه به ظاهر
آشفته کدام باید باشد؟ صحنه کنونی افغانستان دو وجه دارد؛ یکی معامله
پر ابهام واشنگتن و اعضای ناتو با طالبان و رها کردن دولت و ملت این کشور
در سرنوشتی خوف انگیز. دوم، آرایش استراتژیک بازیگران منطقهای برای
سهمگیری از اوضاعی که خواه ناخواه آشفتهتر از اکنون خواهد شد. روسیه،
آمریکا، ترکیه، چین، قطر، هند و تا حدودی پاکستان با مطالبات روشن و آرایش
مواضع برای جاگرفتن در سپهر سیاسی و میدانی افغانستان، وارد عمل شدهاند.
واگذاری امنیت فرودگاه بینالمللی کابل به ترکیه نمونهای از آنچه هست که
از حالا میتوان آن را توافق بازیگران بیرونی برای افغانستان چند پارچه در
نظر آورد. روسیه در نگاه راهبردی خود، خواستار خنثی شدن هرگونه تهدید و
نفوذ القاعده و دیگر گروههای شورشی در ولایات شمالی افغانستان در مرزهای
مشترک با کشورهای آسیای میانه و در این حال، قطع قاچاق مواد مخدر از این
معبر به تاجیکستان و ازبکستان است. اهداف استراتژیک روسیه از تحولات
افغانستان همانی است که از قرن نوزده میلادی و در رقابت تزاری با امپراتوری
بریتانیای کبیر بر سر جایگاه ژئوپولتیک افغانستان داشته و تسلط بر شبه
قاره هند را از سر دور نکرده است. چینیها نیز علاوه بر نگاه به احیای
جاده ابریشم، در وهله نخست و فوری، خواستار ناممکن شدن خطراتی هستند که
استان سینگیانگ این کشور را گروههای شورشی از خاک افغانستان میتوانند
تهدید کنند. این درحالی است که مسکو، پکن - و به تبع آن ایران - به درستی
دریافتهاند که همه تلاش واشنگتن در سال های اخیر، نزدیک کردن تهدیدها به
بدنه امنیتی کشورهایشان بوده است. طالبان در سالهای اخیر و بهویژه
با نزدیک شدن به دوران پساناتو در افغانستان، با مستمسک قرار دادن ناتوانی
دولت مرکزی در استقرار و تامین امنیت سراسری در این کشور، دو اقدام را
توامان در دستور کار خود قرار دادهاند؛ پیشروی در میدان و بهرهگیری از
دیپلماسی به کمک مشروعیتی که دولت دونالد ترامپ با آغاز گفتوگوهای رسمی
برای این گروه شورشی فراهم کرد. البته پیش از این و از سال ۲۰۱۶ دولت روسیه
نیز با نگاه به آنچه واقعیتهای میدانی در چشمانداز افغانستان پدید آورد،
گفتوگوها با طالبان و حتی به تعبیر غربیها، حمایتهای پنهان خود را با
آنان آغاز کرد. طالبان در گفتوگوهایش با مسکو و پکن و حتی برخی
دولتهای منطقه، اطمینان داده است که مانع ایجاد پایگاههای داعش و القاعده
در افغانستان خواهد شد. در این حال خواهد کوشید هیچ گروه مسلح غیر
افغانستانی از خاک این کشور علیه متحدان روسیه و نیز چین وارد عمل نشود.
سرانجام اینکه جنگ در داخل افغانستان محدود خواهد بود و طالبان اجازه
نمیدهد این وضع به بیرون از مرزهای این کشور، بهویژه ولایات شمالی دامن
گستر شود. امریکائیان اوضاع پسا ناتو را به ترکیه و قطر واگذاشتهاند.
آنکارا با حمایت مالی قطر، میخواهد نقشی را عهده دار شود که پیشتر
نیروهای کشورهای عضو ناتو در افغانستان داشتند. جاه طلبی «رجب طیب اردوغان»
برای چنگ اندازی در منطقهای به گستردگی شرق مدیترانه، شمال آفریقا تا غرب
آسیا، ممکن است در کوتاهمدت طمع پان ترکیستی و پان عثمانیستی او را
ارضاء کند، اما در باتلاقی فرو خواهد رفت که دیگر قدرتها مبتلا به آن
شدند. در اینحال، دراختیار گرفتن فرودگاه بینالمللی کابل از سوی ارتش
ترکیه دو مفهوم و پیام را با خود دارد: نخست؛ القای این باور که دولت
مستقر در کابل رو به تلاشی است. دوم؛ اشغال به شیوه به ظاهر دموکراتیک
افغانستان. البته اینبار دولت ترکیه، نقش نیابتی اعضای ناتو را به عهده
گرفته و قرار است منافع کشورهای غربی را در ژئوپلیتیک افغانستان تامین کند.
پاکستان، عربستان، امارات متحده عربی، مصر و حتی اردن با نگرانی
تحولات افغانستان را دنبال میکنند. در نگاه آنان این روند، منافع امنیتی
همه کشورهای منطقه را تهدید خواهد کرد. ایران به عنوان یکی از
اصلیترین همسایگان افغانستان نمیتواند در این میان تنها یک تماشاگر منفعل
باشد. تشخیص مصلحتهای ایران و انتخاب میدان بازی میان بازیگران بزرگ و
کوچک، اصلیترین کاری است که باید انجام شود.پیوستن به بازی هریک از
بازیگران یاد شده در بالا که در جای خود رقیبان جدی برای ایران هستند، یک
رویکرد است. اما رویکرد دیگر، ایجاد میدان تازه برای در اختیار گرفتن
ابتکار عمل. ایجاد پیوند و ائتلافهای سازنده میان ایران، عربستان،
امارات عربی متحده، مصر و اردن رویکردی مشروع و در خدمت به منافع یکایک
آنان و نیز ملت افغانستان خواهد بود. استمرار تنشها میان ایران با
دولتهای یاد شده، تنها فرصت را در اختیار بازیگرانی قرار می دهد که
میخواهند از اوضاع آشفته افغانستان، منافع کوتاه و بلندمدت خود را دنبال
کنند. باید از زمینه های اختلاف کاست. اکنون استعداد و انگیزه لازم برای
ترمیم روابط وجود دارد. فرصت اندک است و کوتاهی در آن پیامدهای سنگین برای
تمامیت و ثبات کشورهای منطقه خواهد داشت. هیچکس نمیتواند از ایران برای ابتکارهایش در تامین منافع امنیتی خود و منطقه خرده بگیرد.