حامدکرزی معتقد است: «ماموریت نظامی آمریکا و متحدانش در افغانستان ناکام بوده است.» کرزی، رئیس جمهور پیشین افغانستان گفت که آمریکاییها در کنار سایر فعالیتهای نظامی، افغانها را «صدمه زدند، بمباران کردند، آزار و اذیت و زندانی کردند.» به گفته او، به دلیل اینکه آمریکا و متحدانش کاری را که باید در افغانستان انجام میدادند، انجام ندادند، به این دلیل در مبارزه با افراط گرایی و «تروریسم» ناکام بودند.
آفتاب یزد - رضا
بردستانی: حامدکرزی معتقد است: «ماموریت نظامی آمریکا و متحدانش در
افغانستان ناکام بوده است.» کرزی، رئیس جمهور پیشین افغانستان گفت که
آمریکاییها در کنار سایر فعالیتهای نظامی، افغانها را «صدمه زدند،
بمباران کردند، آزار و اذیت و زندانی کردند.» به گفته او، به دلیل اینکه
آمریکا و متحدانش کاری را که باید در افغانستان انجام میدادند، انجام
ندادند، به این دلیل در مبارزه با افراط گرایی و «تروریسم» ناکام بودند.
حامد
کرزی از سال ۲۰۰۱ بعد از سقوط گروه طالبان تا سال ۲۰۱۴ زمام امور این کشور
را به عهده داشت. او در سالهای آخر حکومت خود به شدت مخالف آمریکا شده
بود. کرزی در سال ۲۰۱۴ با انتقاد شدید از آمریکا، بازداشتگاه بگرام را
«کارخانه طالبسازی» خوانده بود. رئیس جمهور پیشین افغانستان در آن زمان
گفت: «براساس معلوماتی که من دارم، بگرام کارخانه طالبسازی است. بگرام
جایی است که مردم بیگناه آن جا آورده میشوند و به آنها علیه خاک خود و
دولت خود نفرت سپرده میشود... از راه توهین، شکنجه و آزار. زندان بگرام
جایی است که مردم بیگناه افغانستان انداخته میشوند و از آنجا علیه کشور
خود بسیج میشوند.»
او این روزها با نفرت و شدت بیشتری از آمریکا به
عنوان ویرانکنندهی افغانستان نام میبرد. کرزی حتی از متحد شدن با چین
گفته است موضوعی که میتواند رگههایی از سیاست در دورنمای این منطقه را
پیش چشم آورد اما جایگاه کرزی، تاثیر او بر افکار عمومی و نگاه و مشی و
شیوهی چین نیز مهم است.
بیگدلی در پاسخ به این سوال که آیا حامد کرزی در سیاست افغاستان مهره قابل اتکایی است میگوید:
زمانی که حامد کرزی رئیس جمهور
افغانستان بود با آنکه در آمریکا بزرگ شده و در آنجا درس خوانده بود اما
نگاه خصمانهای به این کشور داشت. با رفتن آمریکا از افغانستان اکنون فضا
برای اینگونه اظهار نظرهای وی مهیا شده است. به نظر میرسد حرکت به همین
سمت و سو هم باشد. سفر شورای عالی امنیت افغانستان به روسیه و حضور افرادی
در ایران میتواند این فرضیه را قوت بخشد که نگاه به شرق و چین معطوف شود
اما هنوز این قضیه جا نیفتاده است و خیلی مشخص و دقیق نیست که آیا واقعا
افغانستان در حال حرکت به سمت چین، روسیه و ایران است یا خیر. > پیش زمینههایی وجود دارد اما باید صبور بوداین
روزنامه نگار با سابقه همچنین اظهار میدارد: باید منتظر بود و دید در
آینده چه اتفاقاتی خواهد افتاد. از طرف دیگر با توجه به اینکه قطر و ترکیه
در مباحث مالی کمک بسیاری به طالبان کردند و مدارس زیادی که تقریبا مدارس
مهمی نیز هستند را در آنجا ساختند بنابراین هنوز زود است که بخواهیم در این
زمینه قضاوت کنیم. در حال حاضر آقای اشرف غنی ارتباط بسیار نزدیکی با
هندوستان دارد و هندوستان هم تاسیسات بندر چابهار را برای حمل کالا به
افغانستان آماده کرده است. از سوی دیگر چینیها اولین کشوری بودند که در
افغانستان دست به اکتشافات نفتی زدند. پیش زمینههای این چنینی در
افغانستان وجود دارد اما هنوز نمیتوانیم با قطعیت بگوییم به چه سمت و سویی
حرکت خواهد کرد. چون هنوز تکلیف طالبان در افغانستان مشخص نیست که آیا
سکان دار قدرت خواهد شد یا خیر. این در هم ریختگی در افغانستان پیشبینی
آینده را سخت کرده است. > سیاست دوری از برخورد نظامی، دکترین ثابت چینیها استاین
کارشناس مسائل سیاسی و استاد تاریخ دانشگاه در ادامه با تایید این مطلب که
چین خواستار استفاده از قدرت نظامی خود نیست اظهار میدارد: حدود ۶۰
سال پیش خبری را از سفر نخست وزیر چین به آفریقا تنظیم کردم. که این سفر
برای باز کردن فضای اقتصادی چین در آفریقا بود و بسیار به نفع آنها هم
تمام شد و با اینکه پنهانی از جنبشهای آزادی بخش آفریقایی حمایت میکردند
اما همین سیاست دوری از برخورد نظامی را سر لوحه کار خود قرار دادند و در
بخش سرمایهگذاری در آفریقا بسیار به نفع چین شد. لذا اکنون چینیها با
ظرافت و دقت خاصی دارند وارد این منطقه میشوند. اما اگر چینیها برای
سرمایهگذاری در افغانستان اقدام کنند قطعا موفق خواهند بود. در ۲۵ سال پیش
مثلث هند، چین و روسیه در حال شکلگیری بود که آمریکا احساس خطر کرد و با
سفر بوش پسر به هندوستان مانع از تشکیل این مثلث شد. بنابراین چینیها به
دنبال بازار افغانستان هستند و میتوانند از این طریق به بازار شرق
خاورمیانه از جمله ایران، آسیای مرکزی نیز دست پیدا کنند. حرکت چینیها
حرکت لاک پشتی است و تا الان هم موفق بودند و به هیچ وجه خود را درگیر
مسائل نظامی نخواهد کرد. > آمریکا برای کنترل همزمانِ چین، روسیه، هند و ایران وارد افغانستان شد نه مبارزه با تروریسم! این
تحلیلگر مسائل آمریکا ادامه میدهد: یکی از دلایل حضور آمریکا در
افغانستان این بود که در کانون درگیریها و بحرانهای منطقهای جای پایی
پیدا کنند که هم نزدیک ایران بود هم روسیه، هم چین و هم هند. لذا منطقه
برایشان بسیار اهمیت داشت. اکنون آمریکاییها به این نتیجه رسیدند آن همه
هزینهای که کردند و کشتههایی که دادند مقرون به صرفه نبوده و نیروهای خود
را از افغانستان بیرون کشیدند. استراتژی آنها با شکست رو به رو شده هر
چند میدانند تخلیه افغانستان به نفع چین تمام خواهد شد. افغانها از دیر
باز به سمت چینیها تمایل بیشتری داشتند و نگاه آرامتری به آنها نسبت به
آمریکا دارند. اما این امتیاز هنوز نصیب روسها نشده است. حملهای که در
سال ۱۹۸۰ به افغانستان انجام دادند هنوز در ذهنیت مجاهدین افغانستان کشور
متجاوزی به حساب میآید. > دنیا به اقتصاد میاندیشد نه درگیریهای سیاسی و نظامی! وی در ادامه درباره نقش انگلستان در مورد افغانستان میگوید: اکنون
نگاه دنیا اقتصادی شده است. سیاست و فرهنگ تابعی از اقتصاد شده است. یعنی
این اقتصاد است که میتواند کشورها را زنده و احیا کند یا به فقر و فلاکت
بکشاند. سیاست دیگر توان رقابت با اهرمهای اقتصادی را ندارد. اگر
آمریکاییها برای آبادانی افغانستان سرمایهگذاری بیشتری کرده بودند شاید
ناچار نبودند افغانستان را اینگونه ترک کنند. اما هزینههای هنگفتی که
انجام شد و تنها ناامیدی را به دنبال داشت نشان داد رویه آمریکا و
انگلستان قادر به رقابت با چینیها نیست. در هر صورت تشابه فیزیکی بین
افغانها و چینیها وجود دارد. یعنی هر چه به سمت شرق افغانستان پیش رویم
شباهت چهرهها به چینیها بیشتر میشود. هم چنین چینیها تکبر آمریکاییها
را ندارند و خود را به سرعت با فضایی که به آن وارد شدند سازگار میکنند.
ضمن اینکه خاصیت امپریالیستی و سلطهگری که در آمریکاییها وجود دارد در
چینیها نیست. که یکی از دلایل موفقیت چینیها همین است که نگاه
امپریالیستی ندارند. در افغانستان بر عکس ایران که بیشتر متمایل به غرب
هستند تا شرق به شرق گرایش و تمایل دارند و قابلیت حضور چین در این کشور
بیشتر است. > چینیها با طالبان و امارت اسلامی هیچ مشکلی ندارند! بیگدلی
ضمن تایید این مطلب که حرکت از غرب به شرق افغانستان در سیاستهای کلان
افغانستان جز اهداف بلند مدت آنها میباشد عنوان میدارد: اگر طالبان
حکومت را در دست گیرند و حتی امارت اسلامی خود را احیا کنند باز هم چینیها
با این مسئله مشکل ندارند و تنها به دنبال منافع اقتصادی خود هستند. بر
خلاف غربیها که دنبال مسائل حقوق بشر هستند برای چینیها این مسئله اهمیت
ندارد و بیشتر دنبال فضای اقتصادی است. علی رغم موفقیت چینیها در
زمینه اقتصادی اما آنها نمیتوانند این ذهینت خود را در کل جهان تعمیم
دهند که منافع اقتصادی بر بازیهای سیاسی ارجحیت دارد. نقطه ضعف چینی این
است که هنوز در چین توسعه سیاسی تحقق پیدا نکرده است. شبکه ملی که طراحی
کردند ارتباط چین با جهان را قطع کردند و حرکت چین هم به سمت کشورهایی است
که در آنها هم توسعه سیاسی قوی وجود ندارد. اما این مسئله در طولانی مدت
نمیتواند ادامه پیدا کند. مثلا اکنون که کرزای از چین حمایت کرده
نمیتواند دائمی باشد. افغانستان در طول حضور غربیها و آمریکا در این کشور
نشان داد که به سرعت به سمت غربی شدن حرکت کرد و برگرداندن آنها بسیار
کار مشکلی است. نیاز چینیها فضای سیاسی خود را هم بهبود بخشند این
نگاههای مائوسیت دیگر در داخل خود چین هم جواب نمیدهد. > در طولانی مدت افغانها و چینیها دچار مشکل خواهند شددر
پایان این کارشناس اشاره میکند که نگاه از غرب به شرق همانطورکه در
ایران جواب نداد در افغانستان هم جواب نخواهد داد. اما چون در افغانستان
مشکلات اقتصادی بسیار بیشتر و عمیقتر از ایران است ممکن است برای مدتی این
وضعیت ادامه پیدا کند ولی برای طولانی مدت این دچار مشکل خواهد شد.
افغانستان اکنون گرفتار مهاجرت روستاییها به شهرها است یعنی حاشیه نشینی
در افغانستان به سرعت در حال توسعه است. در ادوار گذشته نگاه غربگرایانه
در افغانستان ریشه گرفته اما چینیها به این موضوع بیاعتماد هستند یعنی
نمیخواهند با آدمهایی رو به رو شوند که انتظارات توسعه سیاسی داشته
باشند. لذا باید تلاش کنند فضای منجمد دوران مائویستی را گستردهتر کنند
کاری که روسها به این سمت و سو انجام دادند. اما در کل هنوز نگاه در
افغانستان غربی است.