کد خبر: ۷۱۹۰
تاریخ انتشار: ۱۰ تير ۱۴۰۰ - ۰۹:۱۱
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
حادثه زمانی اتفاق افتاد که سمیرا حسینی، زن 32 ساله و همسرش تصمیم گرفتند برای عوض کردن آب و هوایشان از قم به همدان بروند.





مادر و برادر سمیرا هم همراه‌شان رفتند. آنها در یکی از روزهای خردادماه امسال راهی سفر شدند، اما هیچ‌کدام از سرنشینان خودرو نمی‌دانستند چه سرنوشت شومی در انتظارشان است. هیچ‌کس نمی‌دانست که این آخرین دیدار با مادر و دختر این خانواده است. سانحه در یک لحظه زندگی این خانواده را نابود کرد. سفرشان به تلخ‌ترین سفر تبدیل شد. خنده‌ها و خوشی‌ها در یک لحظه با تکان‌های شدید خودرو محو شد و زندگی سمیرا و مادرش در آن خودرو برای همیشه به پایان رسید.

آخرین دیدار

محمدسجاد رحیمی، پسر خانواده است. او روز حادثه جزو سرنشینان خودرو بود. او در حالیکه از این موضوع به‌شدت شوکه است، آن لحظه شوم را برای خبرنگار «شهروند» اینطور روایت می‌کند: «روز حادثه من و مادرم صندلی عقب نشسته بودیم. شوهرخواهر پشت فرمان بود. خواهرم هم روی صندلی شاگرد. من آن لحظه چشمانم را بسته بودم که ناگهان خودرو تکان‌های شدید خورد. دیگر چیزی به خاطر نمی‌آورم. وقتی چشمانم را باز کردم فقط من و شوهرخواهرم داخل خودرو بودیم. هر دو نفر گیر کرده بودیم. شروع کردم با پا به در ضربه زدم. تا اینکه در باز شد و خودم را بیرون انداختم. از حادثه‌ای که رخ داده بود شوکه بودم. نگاهی که به اطرافم انداختم متوجه شدم مادرم و خواهرم در چندمتری من روی زمین افتاده‌اند.»

محمدسجاد صحبت‌هایش را اینطور ادامه می‌دهد: «همان موقع شوهرخواهرم خودش را از خودرو بیرون انداخت. من به سراغ مادرم رفتم و او سمت خواهرم رفت. مادرم تکان نمی‌خورد، هرچه صدایش زدم انگار نه انگار. خواهرم هم همین حال و روز را داشت.»

مرگ مغزی

خبر حادثه به نیروهای امدادی رسید. وقتی تکنیسین‌های اورژانس در محل حادثه حضور پیدا کردند در همان معاینات اولیه مرگ مادر خانواده را تأیید کردند اما هنوز به زنده ماندن سمیرا امیدواری وجود داشت: «درگیر مراسم خاکسپاری مادرم بودیم. با این حال امید داشتیم سمیرا حالش بهتر شود و او را از دست ندهیم. به زنده ماندن خواهرم خیلی امید داشتیم، اما پس از گذشت چند روز پزشکان اعلام کردند به دلیل شدت صدمه وارد شده به سرش دچار مرگ مغزی شده است.»

اهدای زندگی

پزشکان همه تلاش خود را کردند تا زن جوان دوباره سلامتی‌اش را به دست آورد اما این اتفاق رخ نداد. دست سرنوشت برای سمیرا پایان دیگری را رقم زده بود: «همه چیز تمام شده بود و دیگر راهی نداشتیم جزء اینکه اعضای بدن سمیرا را اهدا کنیم. وقتی پزشکان در این‌باره صحبت کردند، مطمئن شدیم دیگر امیدی وجود ندارد. با شناختی که از خواهرم داشتم تصمیم گرفتیم رضایت بدهیم. خواهرم مدیر مهدکودک بود. با اینکه فرزندی نداشت اما حس مادرانه‌اش زبانزد همه بود. خواهرم سرپرستی چند کودک بی‌سرپرست را به عهده داشت. قرار بود من و یکی دیگر از خواهرهایم نیز با کمک سمیرا سرپرستی دو کودک را به عهده بگیریم، اما قسمت نشد. مهربانی خواهرم زبانزد بود. او را همه دوست داشتند. حالا بچه‌هایش بی‌سرپرست شده‌اند. ولی از اینکه اعضای بدنش را اهدا کردیم خوشحالیم. می‌دانیم که با این کار هم جان چند نفر را نجات داده‌ایم و هم انگار خواهرم زنده است.»

در نهایت با رضایت اولیای دم بیمار مرگ مغزی از همدان به بیمارستان سینا منتقل شد.

دکتر ساناز دهقانی، رئیس واحد فراهم‌آوری اعضای پیوندی بیمارستان سینا درباره این ماجرا اعلام کرد: «با انتقال بیمار مرگ مغزی به بیمارستان سینا و تلاش پزشکان، قلب و کلیه‌ها به چند بیمار نیازمند جان دوباره‌ای بخشید.»

نام:
ایمیل:
* نظر: