کد خبر: ۷۱۵۷
تاریخ انتشار: ۰۸ تير ۱۴۰۰ - ۰۸:۳۸
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
بمب ساعتى در آن سوى مرز شرقى کشور به کار افتاده است. انفجار این بمب، نه تنها افغانستان، بلکه همسایگان خود از جمله ایران را بى نصیب از آسیب نخواهد گذاشت.





این بمب آیا افغانستان و منطقه را به دو دهه پیش از سقوط رژیم پیشا تمدنى طالبان پرتاب مى‌کند؟ در این صورت بر فاصله مردم افغانستان تا صلح و آرامش چه میزان بیش از آنچه هست، افزوده خواهد شد؟ ظرفیت افغانستانى‌ها اعم از تاجیک، ازبک، هزاره و... براى تحمل آنچه پیشتر و به تلخى تجربه شده آیا اجازه تکرار تاریخ را خواهد داد؟ آیا این بار افغانستان مى خواهد عرصه تازه ترى براى جنگ هاى نیابتى میان قدرت هاى رقیب در غرب آسیا شود؟ این بار افغانستان چه جایگاهی از حیث سوق الجیشى در بازى قدرت هاى بزرگ از جمله آمریکا، روسیه و چین دارد و هزینه‌اى که مردم این کشور در این باره باید از جان، مال و اندوخته هاى ملى خود بپردازند، چه میزان بیش از آنچه تاکنون پرداخته اند، خواهد بود؟
طالبان با ادامه سیاست وحشت افکنی و کشتار جمعى ونیز به پشتوانه رسمیتى که از سوى قدرت هاى منطقه اى و فرامنطقه اى در گفت وگوهاى دیپلماتیک و معاملات پیدا و پنهان با آنان کسب کرده، اکنون به مثابه واقعیت حاضر در میدان عمل مى‌کند. این در حالى است که نخبگان سیاسى این کشور در بیست سال گذشته هرگز قادر به استقرار دولت قوى، مشروع و معتبر در این کشور نشدند و هر آنچه از آنان دیده شد، ناکارآمدى آلوده به فساد و رقابت هاى کشدار و کسالت بار بوده است. بازتاب این رقابت نامیمون، آخرین انتخابات ریاست جمهورى این کشور بود که با حضور تنها ١۵ درصد واجدین شرایط راى برگزار شد. بدتر آنکه اشرف غنى با ٨درصد آراء آن هم در اختلاف سخت با عبدالله عبدالله بر کرسى ریاست جمهورى نشست.
دولت ضعیف، ناکارآمد در استقرار امنیت، واداده مقابل قدرت هاى بیرونى، ناتوان در حل اصلى ترین مشکلات معیشتى، اقتصادى و سلامت مردم، سر فرو برده در هزارتوى رقابت هاى جناحى و سرانجام بى توجه به مطالبات مردمى که اصلى ترین حامیان او در چنین بزنگاهى مى‌توانند باشند، بستر و تمهید لازم را براى فرصت‌طلبى طالبان و پیش روى تا نزدیکى دروازه هاى پایتخت فراهم کرده است. مهم‌تر اینکه دولت‌هاى پس از سقوط طالبان، بیشترین توجه و تمرکز خود را معطوف شهرهاى بزرگ کرده و کمترین نگاه را به روستاها و روستا نشینان داشته اند؛ این یعنى دادن بهترین فرصت به طالبان که کانون تبلیغات و جذب نیروهاى خود را در این مناطق قرار دهند. طالبان با فرصت سازى براى خود در روستاهاى فقیر و دورافتاده از تجدد، بکارگیرى سیاست النصر بالرعب و آمیختن آن با رویکرد ارتجاعى به دین و مذهب، توانستند به خوبی جاى خالى دولت و اندیشه هاى مدرن را پر کرده و با هوادارانشان در بدنه اجتماعى کشور، در اندازه یک واقعیت حتى بزرگتر و تنومند تر از دولت مرکزى بروز و ظهور دوباره یابند. از این رو مردم دور مانده از منافع عمومى حاصل از حاکمیت دولت مرکزى، خوب یا بد ، به گروهى چشم امید بسته اند که در واقع آنان را نه به بهشت ، بلکه تا جهنم جنگ و خونریزی هدایت خواهد کرد.
تنها جاى امیدوارى براى آینده افغانستان زخم خورده از دهه‌ها جنگ و نابسامانى، خود انگیختگى مردمى است که حالا مى‌خواهند ناتوانى دولت مرکزى را با اراده و مقاومت خود مقابل پیش روى طالبان جبران کنند. این مقاومت به مراتب گران بها و موثرتر از تلاش دولتمردانی است که همچنان مى‌کوشند امنیت خود و کشور را از قدرت هاى بیرونى گدایی کنند. در واقع اگر طالبان در پیش روى هاى خود با نگرانى روبرو باشند، مقاومتى است که از جانب مردم در حال شکل‌گیرى است. اصالت مقاومت مردمى در استقلال خواهى آنان و رها شدن از وابستگى هایى است که آنان را وجه المعامله جنگ هاى نیابتى احتمالى در آینده نزدیک مى کند.

بازگشت طالبان براى همسایگان افغانستان نیز میمون نخواهد بود. تصور خوش بینانه از طالبان و اینکه طالبان امروز با دیروز متفاوت است، به اندازه ندیدن واقعیت هایى است که دولتمردان و نخبگان افغانستان مرتکب آن شدند. نخستین خطر قدرت گرفتن رسمی طالبان، جنگ داخلى و یا تجزیه افغانستان خواهد بود.
طالبان در هر صورت گروهی شورشى وتروریست است که نه تنها به نظام بین المللى اعتقاد و باور ندارد، بلکه به رسمیت شناختن مرزهاى بین المللى با چارچوب هاى ایدئولوژیک آن ، همخوان نیست. خدعه و نیرنگ، ابزار این گروه است. مذاکره از جنس آنچه در دوحه و استانبول تجربه شد، نزد طالبان یک تاکتیک براى خرید زمان در خدمت به استراتژى جنگ پیش روانه اى است که بى گمان در درون مرزهاى افغانستان محدود نخواهد ماند.
اکنون همسایگان افغانستان و به ویژه ایران بر سر انتخابى سخت قرار دارند؛ آیا باید طالبان را به عنوان یک واقعیت پذیرفت؟ یا همچنان یک جریان شورشگر و آنارشیست است که به هیچ یک از قواعد پذیرفته شده در نظام بین المللى باور نداشته و از هم‌پاشى آن را مى‌خواهد؟ آیا باید اجازه افغانستان عرصه تازه اى براى راه‌اندازى جنگ هاى نیابتى شود؟ در این صورت چه تهدیدهاى امنیتى متوجه کشور خواهد شد؟ آیا منافع به ظاهر کوتاه مدت ارزش فنا کردن منافع بلند مدت را دارد؟ آیا باید به راحتى اجازه داد که تهدید تا بدنه امنیتى کشور که همانا مرزهاست، نزدیک شود؟
پیرایشگران چهره و هویت طالبان چه پاسخى به پرسش‌هاى بالا دارند؟ بمب ساعتى در آن سوى مرزهاى شرقى به کار افتاده است. هوشیار باشیم.
نام:
ایمیل:
* نظر: