متوقف شدن مذاکرات در استانبول و عدم حضور طالبان در این مذاکرات، خروج نظامیان آمریکا از افغانستان، صحبتهای نیازی علیه ایران و تهدید ایران با مطرح کردن مسائلی همچون حمله به مشهد و تایباد، ترور نیازی، تشدید شدن درگیریها میان نیروهای دولتی افغانستان و طالبان، سقوط بلخ و ادامه پیش روی طالبان تا نزدیکی کابل و مزارشریف از جمله مهمترین اتفاقاتی است
که افغانستان در هفتههای گذشته پشت سر گذاشته و این کشور را در حساسترین روزهای خود قرار داده است. کشوری که عملا در سالهای اخیر یکی از عوامل ایجاد ناامنی در ایران بوده و به علت تنوع قومیتی، عدم وجود دولت مرکزی قدرتمند و نفوذ گسترده کشورهای منطقه و فرامنطقهای همواره درگیر تنش است. در این میان تسلط طالبان بر اکثر مناطق مرزی افغانستان با ایران و انتشار تصاویری مبنی بر گسیل عداوت سنگین نظامی ایران به سوی مرز با افغانستان، نگرانیها را در این خصوص دوچندان کرده است و به نظر میرسد کمی پس از فارغ شدن از بحران قره باغ، این مرتبه ایران با بحرانی به مراتب بزرگتر در شرق خود رو به رو است. جایی که عملا ایران را تهدید به حمله نظامی میکنند و مسئولیت برخی خرابکاریها در ایران را نیز به عهده میگیرند. همه این اتفاقات ذیل عدم توجه به مرزهای شرقی کشور قطعا منجر به چالشی خواهد شد که بارها و بارها آن را تجربه کردهایم. در راستای بررسی این مسائل «آرمان ملی» گفت و گویی با پیرمحمدملازهی، تحلیلگر ارشد مسائل افغانستان داشته است که در ادامه میخوانید. چه عواملی دست به دست هم داد تا ایران با یک بحران امنیتی جدی در مرزهای شرقی خود رو به رو شود؟ اتفاقاتی که امروز در افغانستان در حال رقم خوردن است تقریبا از مدتی قبل قابل پیشبینی بود. طالبان خود را برای جنگ آماده کرده بود و بن بست در مذاکرات استانبول سبب شد تا طالبان از این ظرفیت خود استفاده کند و به سمت درگیری فیزیکی با دولت مرکزی حرکت کند. آنها امروز جنگ را به حضور در مذاکرات استانبول ترجیح دادهاند. طالبان راهحل سیاسی را امروز به نفع خود نمیداند و به همین علت وارد عرصه میدانی شده تا حق خود را به دست آورد. طالبان به نحوی هم در عرصه سیاسی در حال مذاکره بود و هم به صورت همزمان نیروهای جنگی خود را آماده میکرد. در همین راستا و با تشدید درگیریها طالبان در سه نقطه از افغانستان پیشرویهای چشمگیری داشت و بر دولت مرکزی فائق آمد. نخست در شمال افغانستان است که پس از تصرف بلخ تا نزدیکی شهر مزارشریف نیز رسیدهاند و کنترل مرز افغانستان و تاجیکستان را نیز به دست گرفتهاند. طالبان از سمت شرق افغانستان نیز تصرفاتی داشته و خود را به نزدیکی کابل رسانده است. در غرب نیز طالبان امروز موفق شده تا نیمروز و هلمند را نیز تصرف کرده و به مرز با ایران بیش از پیش تسلط یابد. از سوی دیگر باید توجه داشت که دولت مرکزی افغانستان نیز نتوانست اتحاد لازم را داشته باشد و هر روز به نحوی میان عبدا... عبدا... و اشرف غنی اختلافاتی وجود داشت که منجر به انشقاق شد و عملا نتوانستند در موضع واحدی مقابل طالبان بایستند که این نیز سبب شد تا طالبان فرصت بیشتری برای پیش روی به دست آورد. امروز ارزیابی طالبان این است که با خروج ناتو و آمریکا آنها فرصت بیشتری برای قدرتنمایی و تصرف مناطق دارند. طالبان به این باور رسیده است که آمریکا عملا در این برهه زمانی نیروی هوایی و زمینی خود را علیه آنها به کار نخواهد گرفت و این امر نیز یکی از دلایل آغاز درگیریهای سخت بود. مجموعا خروج آمریکا، عدم وجود اتحاد در دولت مرکزی و شکست مذاکرات استانبول از جمله مهم ترین دلایل تشدید درگیریها در افغانستان است. وضعیت میدانی امروز افغانستان به چه شکل است و طالبان بر چه میزان از خاک افغانستان تسلط پیدا کرده است؟ اینکه عنوان میشود طالبان بر 80 درصد خاک افغانستان تسلط پیدا کرده تا حدودی اغراقآمیز است زیرا با نگاهی جزئیتر میتوان متوجه شد که طالبان بیشتر بر مناطق روستانشین، عشایری و شهرهای کوچک مسلط شده و امروز در حدود 60 درصد خاک افغانستان را به اشغال خود درآورده است. جغرافیای افغانستان به گونهای است که قسمت قابل توجهی از آن را دشتها و کوهستانها تشکیل میدهد که غالبا در آن شهرهای بزرگ وجود ندارد و به همین علت طالبان در آنها پیشرویهای زیادی داشته است. امروز بیشتر شهرهای بزرگ تحت کنترل دولت مرکزی هستند اما در روزهای اخیر 10 شهرستان دیگر به تصرف طالبان درآمده است. مناطق تحت کنترل طالبان امروز عمدتا یا بواسطه قرابت قومیتی هستند و یا نگاه ایدئولوژیک مشترک دارند. امروز به لحاظ نظامی حتی این احتمال نیز وجود دارد که طالبان بتواند بر کابل مسلط شود زیرا توان نظامی قابل توجهی را به کار گرفتهاند. باید توجه داشت که در افغانستان امروز فقط مسائل نظامی نیستند که تعیین تکلیف میکنند، محاسبات سیاسی و فرهنگی و اجتماعی امروز در افغانستان تعیین کننده هستند. طالبان اگر به سمت کابل حمله کند و کابل سقوط کند، طیف عظیمی از قومیتها و گروههای سیاسی، حاکمیت طالبان را نخواهند پذیرفت و حتی شاید در عرصه بینالمللی نیز با واکنش هایی مواجه شوند و به همین علت احتمالا این ریسک را انجام ندهند. امروز هزارهها، ازبکها و تاجیکها در شمال افغانستان مسلط شده و آماده رویارویی گسترده با طالبان هستند. طالبان بعید به نظر میرسد خود را وارد یک جنگ داخلی طولانی مدت دیگر بکند و بیشتر تحرکات نظامی آنها در این راستا است که سهم خود در عرصه سیاسی افغانستان را بیشتر کنند. امروز به آنها پیشنهاد 60 درصدی قدرت داشته شده است اما به نظر میرسد که طالبان خواهان سهم 80 درصد است و به همین علت اختلاف ایجاد شده و تلاش میکنند تا با فشار نظامی این سهم را به دست آورند. امروز پاکستان و عربستان نیز که از حامیان سیاسی و نظامی طالبان هستند تمایل زیادی به تصرف کابل ندارند. آنها امروز خواهان تصاحب 80 درصد مناصب و وزارتخانهها و قدرت هستند. آیا راهحــل سیاسی در این مــقطع زمــانی دیگر گرهگشای مشکلات افغانستان نیست و طالبان تا چه میزان از پشتوانه مردمی برخوردار است؟ امروز عربستان پیشنهاد داده که به جای روند مذاکره در استانبول به این کشور روند تا در خصوص اختلافات گفت و گو شود و باید منتظر واکنش طالبان بود و احتمال پذیرش نیز وجود دارد تا از این پیش رویهای نظامی بیشتر به نفع خود در عرصه سیاسی استفاده کنند. از سوی دیگر باید توجه داشت که امروز اختلاف و چند دستگی در افغانستان به قدری گسترش یافته که به نظر میرسد حتی اگر به سمت یک انتخابات سراسری حرکت کنند باز هم این طالبان باشد که اکثریت آرا را به خود اختصاص دهد. طالبان به نظر میرسد به دنبال تعدیل کردن سیاستهای خود است و حتی در همین راستا سخنگوی طالبان نیز در اظهاراتی به شیعیان افغانستان وعده داده بود که علیه آنها اقدامی انجام نخواهند داد و به نظر میرسد علاوه بر تحرکات نظامی به فکر بستر اجتماعی و سیاسی نیز افتادهاند تا به قدرت در افغانستان دست یابند. مجاهد تصریح کرده است که در دولت آینده به سایر گروههای افغانی نیز سهمی خواهند داد اما همچنان بر این امر نیز تاکید دارند که دولتی کاملا اسلامی تشکیل دهند. آیا ایران مرتکب اشتباهی در خصوص افغانستان شد و آیا نقشی در تشدید درگیریها طبق برخی شائبهها داشته است؟ واقعیت این است که ایران نسبت به تحولات افغانستان خوب عمل نکرد. سیاستهای تعاملی ایران با افغانستان پاسخگو نبود و سبب شد تا هزارهها و تاجیکها که در افغانستان از حامیان اصلی ایران محسوب میشوند، از ایران فاصله گیرند. ایران زمانی باید با طالبان وارد تعامل می شد که پیش از آن با گروههای هزاره شیعه مذهب و تاجیکها دیدار میکرد. این دو گروه همواره در کنار ایران بودهاند و به نوعی بخشی از حوزه فرهنگی ایران هستند که روابط سیاسی خوبی با ایران دارند. ایران نباید حمایت خود را از هزارهها و تاجیکها متوقف کند و باید همچون گذشته روابط خود را برقرار کنند. این دو گروه امروز از تعامل ایران با طالبان ناراضی هستند. مشخص نیست که تحلیل سیاست خارجی ایران نیست اما این اشتباه رخ داده و ایران امروز عملا نه میتواند روی طالبان حساب باز کند زیرا یک گروه تندرو و تحت تاثیر عربستان و پاکستان و هم اینکه ایران امروز از متحدین خود در افغانستان نیز فاصله گرفته است. طالبان خط فکری خود را از عربستان و سلاح خود را از پاکستان دریافت میکند. ایران به اشتباه تصور کرد که اگر با طالبان تعامل داشته باشد، ناامنی از مرزهای ایران فاصله میگیرد اما این گونه نشد و عملا ایران را تهدید به حمله کردهاند. بنابراین احــتــمال تنش نــظامی در مرز ایران و افغانستان وجود دارد؟ اگر طالبان کنترل تمام مرز ایران و افغانستان را بدست آورد این احتمال وجود دارد که با تحریک گروههای تندرو در آن مناطق همچون جیش العدل ناامنی گریبان شرق ایران را گیرد. زیرمجموعههای داعش امروز در افغانستان به شدت فعال شدهاند و با گروههای تندرو در ارتباط هستند. ایران باید در سیاستهای خود در خصوص مرزهای شرقی تجدیدنظر کند و کاملا هوشیار باشد زیرا خطر در کمین است و باید حواسمان به تحرکات در افغانستان باشد. احتمال تنش نظامی زیاد است. عبدالمنان نیازی از سرکردگان طالبان همین چند هفته پیش ایران و پنجابیهای پاکستان را تهدید کرد هرچند چند روز بعد کشته شد اما نشان داد که این خط فکری وجود دارد که ایران را هدف قرار دهند. تهدید نیازی به شدت جدی بود و در صحبتهای خود عنوان کرد که مسیر سختی در پیش است. او برخی قومیتها را تحریک کرد تا به جمع آنها پیوسته و عملا عنوان کرد قصد انجام عملیات نظامی در تهران، مشهد و تایباد را دارند. او به صراحت تصریح کرد که قصد کشتار هزاران نفر را دارد. درست است که نیازی روز بیست و پنجم اردیبهشت همین امسال کشته شد اما مشخصا این جریان فکری همچنان در میان آنها بود. او در فیلمی به صراحت اعلام کرد که وسایل عملیاتهای انتحاری را در اختیار گروههای تروریستی قرار میدهد تا ایران را هدف قرار دهند. او حتی به گروههای شمال افغانستان و جهادیها نیز حمله کرد و عملا برای آنها نیز خط و نشان کشید و به همین علت این احتمال وجود دارد که در مرز با ایران، پاکستان و در شمال افغانستان شاهد تنشهایی باشیم. پس از سقوط بلخ، طالبان تا چه میزان میتواند در جبهه شمال نفوذ کند و علت موفقیت آنها در این عرصه چه بوده است؟ امروز دیگر تنها پایگاه اجتماعی طالبان پشتوها نبوده و در کسوت رهبری طالبان امروز مولویهای تاجیک و ازبک را نیز مشاهده میکنیم. انتخاب رهبرانی از میان ازبکها و تاجیکها سبب شده تا نفوذ طالبان در شمال افغانستان تسهیل شود. مدتهاست که دیگر منطقه شمال افغانستان از نظر قومیتی یکدست نیست و این نیز سبب شده تا طالبان راحتتر در آن مناطق حاضر شود. در میان انبوه تاجیکها و ازبکها، امروز پشتوهای مهاجر از جنوب نیز حضور دارند. آنها حتی در میان هزارهها نیز حاضر شدهاند. مشخصا پایگاه اصلا افغانستان در شرق و جنوب افغانستان است اما آنها توانستهاند به غرب و شمال افغانستان نیز وارد شوند. امروز جبهه شمال آماده مقابله با طالبان است و به شدت نیز روحیه مقاومت در این مناطق زیاد است و مسلح نیز هستند اما بعید به نظر میرسد طالبان ریسک زیادی انجام دهد. همان گونه که میتواند کابل را تصرف کند شاید بتواند پیش روی های زیادی در شمال نیز داشته باشد اما توان را در این مسیر هزینه نخواهد کرد و به نظر میرسد بیشتر با دولت مرکزی افغانستان وارد مجادله شود. طالبان امروز چند شاخه شده است اما قدرت اصلی و جریان اصلی طالبان امروز بیشتر به دنبال قدرت گرفتن در عرصه سیاسی است و کم تر به مسائل جهادی و جنگ اهمیت میدهد و صحبتها و عمل سیاسی نیز که در دستور کار قرار دادهاند در این راستا است که میخواهند بگویند به دنال اصلاحات در روند و عملکرد خود هستند اما هنوز به صورت دقیق مشخص نیست تا چه میزان صادق باشند.