کد خبر: ۶۱۰۳
تاریخ انتشار: ۱۴ فروردين ۱۴۰۰ - ۰۸:۱۳
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
امضای سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین، بهانه‌ای شد که از منظری کلی و با نگاه از بالا سیاست خارجی جمهوری اسلامی مورد بازبینی و بررسی قرار گیرد. بسیاری از این سند به عنوان آغازِ پایانِ نگاه به غرب یاد می‌کنند.




به دلایل متعدد تاریخی و سیاسی، می‌توان گفت در این صد سال، سیاست خارجی ما معطوف به غرب بوده است. البته نگاه به غرب لزوماً به معنای غرب‌گرایی نیست. به لحاظ تاریخی، در این صد سال، غرب در این منطقه حضور داشته و طبیعتاً چالش دولت‌ها و ملت‌های منطقه با غرب بوده است. اساساً حل مشکل با جهان، به معنای حل مسئله غرب بوده است. این قصه نه تنها برای ما صادق بوده بلکه برای همه کشورهای منطقه همینگونه بوده است. جهان اساساً غربی بود و لذا چالش غرب برای ما و جهان، در اولویت بود. برای ما البته نگاه به غرب، مرجحات دیگری نیز داشت. مولفه‌های ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک ما، به علل مختلف، با غرب نسبت بیشتری می‌یافت تا با شرق. به طور مثال، امنیت خاورمیانه به امنیت اروپا بیشتر پیوند دارد تا با شرق جغرافیایی و...
امروز اما قدرت در جهان دچار شیفت شده است. شبکه قدرت جهانی دست‌خوش تحولات شده و عناصر جدیدی به صحنه بین‌الملل اضافه شده است. می‌توان گفت جهان دیگر غربی نیست. این امر بسیار مهمی است. عناصر غیرغربی به جهان اضافه شده و عملاً ما وارد جهان پساغربی شده‌ایم.
لذا شرق به طور کلی جای غرب را تنگ کرده و در معادلات جهان جا باز کرده است. از طرف دیگر برای ما نیز مولفه‌های راهبردی که جبراً غرب را در اولویت سیاست خارجی ما قرار می‌داد دچار تغییر شده‌اند. نفت خلیج دیگر برای غرب اهمیت چندانی ندارد، سوزن زدن به امنیت اروپا دیگر آمریکا را تحریک نمی‌کند و در واقع غرب از آن یکپارچگی امنیتی کمی فاصله گرفته است. موارد متعددی می‌توان برشمرد که حکایت از این می‌کند که پارادایم قدرت در صحنه بین‌الملل عوض شده است. لذا طبیعتاً جمهوری اسلامی باید سیاست کلی و راهبردی خود را مورد بازبینی قرار دهد. البته سال‌ها است که ما به دنبال تغییر راهبرد نگاه به غرب هستیم. گشودن پارادایم نگاه به شرق می‌تواند امکان‌های جدیدی برای ما ایجاد کند. البته باز باید تاکید کرد معنای نگاه به شرق، شرق‌زدگی نیست. اساساً نباید خوانشی ایدئولوژیک از این راهبرد داشت. شرق، تازه موضوعیت یافته است. تا اکنون خود شرق نیز نگاه به غرب داشت؛ چراکه جهان، غربی بود. اما اکنون اصطلاحاً وارد جهان پساغربی شده‌ایم لذا شرق اهمیت راهبردی یافته است. مضافاً ما پس از انقلاب، به علت نگاه ضد غربی، نه توانستیم در نسبتی منطقی با غرب منافع خود را تامین کنیم و نه به طور جدی روابط استراتژیکی با شرق برقرار کردیم. برشمردن علل این ناکامی مجالی دیگر می‌خواهد اما به هر علت ما میان شرق و غرب معلق بودیم.
در چنین فضایی امضای سندی راهبردی با بزرگترین قدرت اقتصادی شرق، اقدام مهمی در تغییر ریل سیاست خارجی به حساب می‌آید. البته برخلاف نظر موافقان و مخالفان سند همکاری۲۵ ساله ایران و چین، اهمیت این سند به خاطر دستاوردهای اقتصادی و فنی آن نیست؛ چراکه این سند حاوی هیچ قرارداد مشخص اقتصادی که نشان دهد موضع مخالفان درست است یا موافقان، نیست بلکه اهمیت این سند به زعم نگارنده بخاطر رفع بلاتکلیفی از سیاست خارجی کشور می‌باشد. سال‌هاست در کنار دشمنی غرب با ایران راهبرد اصلی نظام، چرخش به شرق و گسستن روابط پرسابقه ایران و غرب بود. اما این مهم در منظومه عمل دولت‌های سازندگی، اصلاحات، احمدی نژاد و روحانی گرفتار تعلیق شد. هیچکدام از دولت‌های ذکر شده حاضر به تمکین این سیاست راهبردی نشدند. حال در انتهای دولت روحانی با امضای سند مذکور عملاً فرمان قطار سیاست خارجه کشور از ریل غرب به ریل شرق تغییرجهت داد. بی‌تردید این تغییر مسیر نمایش یک پارادایم جدید در سیاست خارجی کشور است و به دلیل خروج سیاست خارجی از تعلیق بین دوراهی غرب و شرق گام مهمی در جهت احیای فرصت‌های جدید پیش روی سیاست خارجی کشور است.
نام:
ایمیل:
* نظر: