کد خبر: ۵۴۷۶
تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۳:۵۲
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
سیاوش سرمدی را همه با مستندهایش می‌شناسند و «منصور» نخستین فیلم بلند سینمایی او است که با وجود رقبای فراوان، توانست در جمع 16 فیلم نهایی اکران سی‌و‌نهمین جشنواره فیلم فجر باشد.



در این فیلم مقطعی حساس از زندگی امیر سرلشکر شهید «منصور ستاری» در زمان فرماندهی نیروی هوایی ارتش به تصویر کشیده شده؛ فیلمی قصه‌گو، جسور و کاملا بی‌ادعا از تیمی جوان و جویای نام که بی‌شک یکی از فیلم‌های ماندگار جشنواره خواهد شد. در همین باره با «محسن قصابیان» بازیگر نقش شهید ستاری به گفت‌و‌گو نشسته‌ایم.    * وقتی رزومه کاری شما را ورق می‌زنیم، معمولا دوستداران هنر، بیشتر شما را در مقام مجری، نویسنده، بازیگر و کارگردان تئاتر می‌شناسند و بعضا در دهه 70 در سینما و تلویزیون نیز نقش‌آفرینی داشتید و فکر کنم آخرین آن «تفنگ سرپر» باشد؛ چطور به این پروژه سینمایی اضافه شدید؟ به احتمال زیاد آنچه در ذهن کارگردان و نویسنده بوده، نزدیکی و شباهت چهره من به نقش اول فیلم که شهید ستاری است، بوده و شاید ترجیح‌شان این بوده که سراغ چهره‌های مطرح نروند. انتخاب بازیگر این فیلم برعهده آقای کیومرث مرادی بود که به واسطه دوستی مشترک، از من خواستند به این پروژه اضافه شوم. فیلمنامه را خواندم و خوشم آمد و اطمینان پیدا کردم این فیلم می‌تواند حق مطلب را بدرستی ادا کند.    *  چقدر وجوه شخصیتی خود شهید ستاری باعث شد شما این نقش را بپذیرید؟ بالاخره ایشان شخصیت شناخته‌شده‌ای است و همین شاید باعث شود بازیگر ترس این اجرا را داشته باشد که اگر اصطلاحا خوب از آب درنیاید، مورد شماتت قرار بگیرد و از آن طرف اجرای بی‌نقص چنین شخصیت‌هایی می‌تواند سکوی پرتابی برای بازیگر آن نقش باشد.  اتفاقا خیلی‌ها با شخصیت تیمسار آشنا نیستند. خود من هم یک اطلاعات اندکی داشتم و در شروع کار تازه با زوایای پنهان شخصیتی ایشان آشنا شدم. آدم‌های تاثیرگذار در تاریخ هر مملکتی زیاد نیستند؛ آنهایی که منشأ خیرند و اتفاقات بزرگی برای تاریخ آن دیار رقم می‌زنند و تیمسار ستاری به واقع یکی از این افراد است.  طبیعی است که برای من بازی در این نقش ترسناک بود. نه فقط به جهت اینکه نقش تیمسار ستاری را قرار است بازی کنم، بلکه به جهت اینکه بافت فیلمنامه به‌گونه‌ای بود که اصطلاحا جای نفس کشیدن برای من وجود نداشت. یعنی جزو فیلمنامه‌هایی بود که متکی بر شخصیت اصلی داستان است و تقریبا در 90 درصد سکانس‌ها حضور دارد و این کار بازیگر را بسیار سخت و دشوار می‌کند. از نگاهی دیگر شخصیت‌های فیلمنامه‌ها مبتنی بر 4 وجه فیزیک، روان، روابط اجتماعی و اخلاق هستند. شخصیت‌های واقعی هم همین 4 بعد را دارند اما پیچیده‌تر و درهم تنیده هستند.  به هر حال خلق شخصیت در پرداخت اصولی فیلمنامه خلاصه می‌شود؛ خلاصه‌ای از منش یک شخصیت که در وقایع فیلمنامه محدود است. حداقل برای اهل فن رفتارهای شخصیت فیلمنامه‌ای قابل پیش‌بینی است اما شخصیت واقعی اینگونه نیست. حالا وقتی قرار است فیلمی بر اساس زندگی یک قهرمان واقعی ساخته شود، پیچیدگی کار بیشتر است؛ هم به جهت پیچیدگی شخصیت واقعی و هم به جهت خاطره‌ای که مخاطب از قهرمان در زندگی واقعی دارد. همچنین استفاده بهینه از هر گونه اطلاعات شامل فیلم، کتاب و خبر تا تحقیقات میدانی در این راستا بسیار نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. حدود ۲ ماه تا زمان آغاز فیلمبرداری فرصت داشتم تا این اطلاعات را با کمک کارگردان و دیگر دوستان تکمیل کنم و البته تلاش کنم این مجموعه عوامل از طریق بنده به مخاطب قابل ارائه باشد.    * بالاخره برای نزدیکی با این نقش نیاز به یکسری مطالعات و دیدار با خانواده شهید داشتید؛ کمی از این اتفاقات برای ما بگویید.  طبیعی است من به عنوان بازیگر برای نزدیکی با نقش، این مطالعات را انجام دهم و وقتی شما قرار است شخصیتی را بازی کنید که در تاریخ معاصر شما بوده و تماشاگر با آن خاطره دارد، سختی کار دوچندان می‌شود. تا آنجایی که من ایشان را شناخته‌ام، شهید ستاری به هیچ وجه در قید و بند ضوابط، خود را اسیر نمی‌کرد و اینکه «چون قواعد چنین چیزی را حکم می‌کند، پس باید اینگونه عمل کرد» اعتقاد داشتند که هر آنچه درست است باید عمل شود و انسان ساختارشکنی بودند. درک درست ایشان از شرایط موجود و عمل کردن به کار درست، ایشان را از باقی انسان‌ها جدا و خاص کرده بود. تمام تلاش من و باقی عوامل این بوده که برداشت درستی از شخصیت تیمسار بر پرده سینما تجلی یابد و امیدوارم که موفق بوده باشیم.  یادم می‌آید به خانه پدری ایشان در روستایی رفتیم که قرار است موزه شود و هنوز این اتفاق نیفتاده است. با دیدن آنجا و ارتباط با خانواده ایشان بویژه «سورنا» پسر تیمسار، گفت‌وگوهایی انجام شد که به نظرم باعث نزدیکی بیشتر من به این نقش شد.    * نقش شهید ستاری را در فیلم منصور بیشتر یک نقش تیپیک نظامی دیدید یا کار به سمت خلق یک شخصیت پیش رفت؟ شخصیت «ستاری» فیلمنامه به گمان من، انسانی است که به دنبال تغییر است. می‌خواهد کشور خود را بسازد و قطعا در این مسیر هدفمند و مفید تلاش می‌کند و با رنج مردمی که وظیفه حراست از آنها را در حیطه آسمان ایران‌زمین دارد، همراه می‌شود و با آنها اشک می‌ریزد.  از سوی دیگر تیمسار ستاری پدری مهربان است که در این فیلم سعی شده است به تمام وجوه انسانی ایشان پرداخته شود.    * فیلمنامه فیلم‌ منصور چه ویژگی‌ای داشت که شما را برای حضور در آن راغب کرد؟ پرهیز از شعارزدگی مهم‌ترین ویژگی مثبت فیلمنامه منصور در نگاه اول بود. زمانی که زندگی یک قهرمان را دنبال می‌کنیم و می‌خواهیم از زندگی او فیلم بسازیم، ناخودآگاه مستعد شعارگویی هستیم اما انصافا فیلمنامه منصور و نگاه کارگردان خالی از هرگونه شعارزدگی بود.    * چرا در سینمای ایران فیلم‌های پرتره کمتر ساخته می‌شود؛ آیا به علت نبود پژوهش است یا بی‌رغبتی سینماگران؟ ساخت این گونه فیلم‌ها بسیار سخت و طاقت‌فرساست، بویژه اگر تلاش گروه سازنده این باشد که همه چیز را ساده روایت کنند. به نظر من نمونه‌های بسیاری ساخته شده اما نتوانسته‌اند این سادگی را دنبال کنند.    * از سختی سکانس‌های فیلم بیشتر بگویید؛ از آنجا که تیمسار ستاری در مقطعی فرمانده نیروی هوایی ارتش نیز بوده و قبل از آن پروازهای متعددی داشته، سختی ضبط این سکانس‌ها و کار در شرایط سخت کرونا چگونه گذشت؟ زمان فیلمبرداری ما کرونا هنوز با این شدت و حدت در جهان شیوع نیافته بود و تقریباً 4 اسفند پارسال (98) فیلمبرداری ما به اتمام رسید، بنابراین ما از این جهت خیلی نگران نبودیم.  درباره سختی کار هم باید بگویم بالاخره اجرای پروژه‌ای در این سطح کار آسانی نیست و پیچیدگی‌های خاص خود را دارد، مضاف بر اینکه شیوه کاری آقای سرمدی به عنوان کارگردان، کار را سخت‌تر کرده بود. ما در واقع بعد از اینکه گریم می‌شدیم یکسری سکانس پلان‌های طولانی و چندساعته ضبط می‌کردیم و بعد از دل آنها در تدوین، سکانس‌های مورد نظر جدا می‌شد؛ به همین خاطر ما مدام در حال تصویربرداری بودیم و دلیل انتخاب این تیم بازیگری با پیشینه تئاتری همه بازیگران هم همین بوده است تا بازیگران بتوانند تداوم حس را رعایت کنند و دیالوگ‌ها را در طولانی‌مدت از یاد نبرند.   سکانس‌های سخت بسیاری داشتیم ولی از آنجا که نمی‌خواهم قصه لو برود، اجازه دهید تا اکران این فیلم صبر کنیم.    * بدون‌شک در چنین فیلم‌هایی گریم نقشی اساسی دارد و قبل از اینکه به بازی آن بازیگر توجه شود، گریم آن به چشم تماشاگر می‌آید. بعد از نخستین تست گریم، این احساس را داشتید که شبیه شهید ستاری شده‌اید؟ بله! تا حد زیادی این اتفاق افتاده بود. شهرام خلج (گریمور منصور) یکی از بهترین‌هاست و من حدود 20 سال قبل در «تفنگ سر پر» با او کار کرده بودم. در همان گریم اولیه تقریبا همه چیز اتفاق افتاد و همه آن حس‌ها به من منتقل شد. گریم در این کارها بسیار اهمیت دارد؛ چون باید در ۳ ماه فیلمبرداری، تداوم گریم و یکنواختی آن ثابت بماند. بعد از گریم نهایی و لباس، دوستان کارگردانی به این نتیجه رسیدند که شالوده اولیه کار درآمده است و باقی کار توانایی من بازیگر و هدایت کارگردان بود که به نقش جان می‌بخشید.    * بهترین و شاید سخت‌ترین لحظه‌ای که به نظرتان در بازی شما اتفاق افتاد، مربوط به کدام سکانس است؟ شاید نشود به این سوال پاسخ شفاف داد، چون احتمالا داستان لو می‌رود ولی لحظات پایانی کار که تیمسار پس از ماجرایی که برایش اتفاق می‌افتد، در بیمارستان بستری می‌شود و حالا می‌خواهد نتیجه ماه‌ها تلاش خود و دوستانش را ببیند - نتیجه‌ای کوچک که درنهایت منجر به تماشای نتیجه کل داستان می‌شود- بسیار سکانس سخت و تماشایی‌ای شد.  البته سکانس‌ها و لحظات سخت بسیاری در این کار وجود داشت. من حدود 6 ماه با این نقش زندگی کردم و بارها پیش خودم گفتم تیمسار ستاری در آن لحظات واقعی چه استقامت و شکیبایی به خرج داده‌ و چقدر شرایط سختی را پشت‌ سر گذاشته است. من سال‌هاست که گزیده‌کار شده‌ام ولی بابت این نقش خیلی خوشحالم که برای من این اتفاق افتاد.    * فکر می‌کنید بازی‌تان توسط هیأت داوران دیده شده و یکی از سیمرغ‌ها نصیب شما شود؟ حقیقتا خیلی برای من مهم نیست سیمرغ بگیرم یا نه؛ نه اینکه جایزه را دوست نداشته باشم ولی واقعیت این است که من همان دهه 70 با اجراهایم شهرت را تجربه کرده‌ام و خیلی از آن خوشم نیامد. با اینکه بازیگری را دوست دارم ولی زندگی طبیعی خودم را ترجیح می‌دهم. البته بعد از این فیلم، باز اگر شرایط مطلوبی پیش بیاید حتما بازی می‌کنم. من تمام تلاشم را برای ایفای این نقش به کار بستم و قطعا اگر بازی من توسط داوران دیده شود، جای سپاس و قدردانی دارد.  *** روایت دیده نشده از «منصور» ارتش   عباس اسماعیل‌گل: در سال‌های اخیر مستندسازان زیادی پا به عرصه کارگردانی سینما گذاشتند؛ تجربه‌ای که برای خیلی از آنان سکوی پرتاب شد. در بین کارگردانان سینمای مستند، نام‌های زیادی را می‌توان یافت که با ورود به عرصه سینما، طعم کارگردانی را چشیدند، بسیاری‌شان موفق بودند و بعضی‌ هم ناموفق. محمدحسین مهدویان، سعید روستایی، محمد کارت، نرگس آبیار، آرش لاهوتی، مونا زندی، مرتضی‌علی عباس‌میرزایی، بهروز نورانی‌پور و... کسانی هستند که با تجربه ساخت فیلم مستند در سال‌های گذشته، وارد عرصه کارگردانی سینما شدند و بعضا موفق بودند. ابراهیم حاتمی‌کیا که خود یکی از کارگردانان موفق کشور است بارها با احترام از سینمای مستند حرف‌ زده و به اهمیت ساخت فیلم مستند قبل از کارگردانی در عرصه سینما تاکید کرده است. او معتقد است هر کارگردان زمانی اجازه دارد کار سینمایی بسازد که چند سالی در هوای سینمای مستند تنفس کرده باشد، چرا که سوژه‌یابی مستند و پرورش آن تا تبدیل شدن به یک فیلم، ذهن کارگردان را خلاق بار می‌آورد.  حال یک مستندساز دیگر با سوژه‌ای جدید قدم به جشنواره 39 فجر گذاشته است؛ مستندسازی که سابقه دریافت جوایز زیادی را در کارنامه دارد و حالا نخستین اثر سینمایی خود را ساخته است: «سیاوش‌ سرمدی». وی در کارنامه کاری‌اش ساخت مستندهایی نظیر «ادواردو»، «امام موسی‌صدر»، «چمران به روایت دختر جبل‌عامل»، «80 سال مقاومت»، «داوطلب مرگ» و... را دارد. او مدتی را به عنوان مدیر دفتر Press TV در بیروت سپری کرده و حالا ساخت یک فیلم سینمایی با نام «منصور» را تجربه کرده است.  علاقه سیاوش سرمدی به تاریخ انقلاب بویژه افراد تاثیرگذار آن را نمی‌توان انکار کرد. این هنرمند حالا نخستین فیلم بلند سینمایی خود با عنوان «منصور» را به تهیه‌کنندگی جلیل شعبانی ساخته است. موضوع این فیلم همانند بسیاری از کارهای قبلی سرمدی در سینمای مستند، روایتی کمتر شنیده شده از بخش‌های دیده‌ نشده تاریخ انقلاب و دفاع‌مقدس است. دوربین این کارگردان این بار سراغ کسی رفته که شاید نسل امروز تنها نامش را دیده یا شنیده است، آن هم روی تابلوهای بزرگراه‌ها یا در یک برنامه تلویزیونی؛ سرتیپ شهید منصور ستاری.  این فیلم سینمایی با نگاه به بخش‌هایی از زندگی شهید ستاری و طراحی و تولید نخستین جنگنده کاملا ایرانی ساخته شده که در آن بخش‌هایی ناگفته از 8 سال دفاع‌مقدس روایت شده است. سرمدی در نخستین تجربه بلند سینمایی‌اش سعی کرده به روایت ناب و دست‌نخورده از سال‌های پایانی جنگ تحمیلی متعهد بماند و ماجرا را از نقطه‌ای دنبال می‌کند که ایران بشدت درگیر کمبود تسلیحات نظامی است و همان روزها، قهرمان داستان (سرتیپ ستاری) روی یک پروژه مهم کار می‌کند. سرمدی در ادامه بخوبی هر چه تمام‌تر نشان می‌دهد که چرا شهید ستاری را باید یکی از تاثیرگذارترین چهره‌های نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در دوران دفاع‌مقدس بدانیم، کسی که در خودکفایی این نیروی مهم نظامی کشورمان در ۸ سال دفاع‌مقدس و پس از آن نقش بسزایی داشته است. سرمدی با بهره‌گیری قابل قبول از جلوه‌های ویژه و بازی باور‌پذیر محسن قصابیان در نقش شهید ستاری، بخوبی به معرفی طرح‌ها و ابتکارات شهید ستاری در تجهیز سیستم‌های راداری و پدافندی نیروی هوایی در دوران جنگ تحمیلی پرداخته است.
نام:
ایمیل:
* نظر: