چه رويکردي باعث خواهد شد، کاهش مشارکت مردم در انتخابات اسفند 98 در انتخابات رياست جمهوري تکرار نشود؟
بيترديد وقتي مردم حضورشان در انتخابات را مؤثر و سرنوشتساز ببينند، مشاركت جدي در انتخبات به عمل ميآورند. لذا اگر مردم ببينند كانديداهاي واقعي و مورد قبولشان ميتوانند در عرصه انتخابات حضور پيدا كنند، انگيزه قوي براي مشاركت در انتخابات و دادن راي پيدا ميكنند. حتي شرايط خاص بحران ناشي از تحريمها و ويروس كرونا نميتواند مانع جدي براي مشاركت آنها شود. به هر حال رقابتي بودن انتخابات در مشاركت مردم بسيار مؤثر است. بر اين نكته بايد تاكيد داشت كه با رفتن ترامپ و آمدن بايدن به عنوان رئيس جمهور در آمريكا، به احتمال زياد معادلات جديدي در عرصه سياسي و در نقاط مختلف جهان شكل خواهد گرفت. يكي از موضوعات مورد توجه در اين معادلات جمهوري اسلامي ايران است. اگر بخواهيم ايران در اين معادلات دست برتر را داشته باشد، صرفا با حضور گسترده مردم سر صندوقهاي راي امكانپذير ميگردد. لذا بايد همه سعي كنند تا اين هدف تحقق پيداكند. لذا مسئولان در صف اول موظفين تدارك چنين شرايطي هستند.
مردم از چه نامزدي و با چه خصوصياتي در انتخابات پشتيباني خواهد کرد؟
به نظر من مردم عمدتا دنبال انتخاب كسي ميروند كه: اولا صداقت داشته باشد، ثانيا برنامه قابل قبول و قابل اجرايي را براي عبور از وضع فعلي داشته باشد و ثالثا دركارنامه خود سابقه انجام كار مثبت داشته باشد اما گذشته از ويژگيهاي كلي ضروري و مبتني بر كارآيي مزبور، مردم در درجه اول انتظار دارند نامزد رياست جمهوري مورد نظرشان، درصورت راي آوردن، در درجه اول در پي حل مشكلات اقتصادي كه اكنون مهمترين مسأله است، با برنامه حركت كند. اين خواسته اكنون هم مورد توجه طبقه محروم و هم مورد توجه طبقه متوسط است. لذا موضوع توليد، اشتغال و كنترل تورم در اولويت مطالبات مردمي قرار ميگيرند كه نامزدها بايد به آن توجه ويژه داشته باشند.
يکي از بيمهاي موجود، يکدست شدن قوا با انتخاب يک اصولگرا در انتخابات 1400 است. تبعات يکدست شدن قوا براي کشور و مردم چيست؟
به نظر من يكدست شدن قوا درصورتي كه نماينده اكثريت جامعه باشند، عيبي ندارد. حتي ممكن است به اتكاي اين يكدستي و باكمك اكثريت مردم نيز كارهاي بزرگي انجام داد اما اگر يكدست شدن با نمايندگان اقليت انجام شود، يعني كنار گذاشتن اكثريت و نتيجه آن نيز نااميدي و احساس دوري از نظام خواهد بود. هيچگاه نمايندگان اقليت نميتوانند مطالبات اكثريت را پيگيري كنند. اقليت در ايران خيلي كه هنر كند، فقط ميتواند جامعه را براي درجا زدن مديريت كند.
نام نظاميان نيز در ميان نامزدهاي احتمالي انتخابات رياست جمهوري ديده ميشود. آيا يک نظامي ميتواند مشکلات کشور را رفع کند؟
اينكه نظاميان نيز در انتخابات رياست جمهوري آينده كانديدا شوند، هيچ اشكالي نميتواند داشته باشد. اشكال فقط زماني به وجود ميآيد كه نظاميها ضمن حضور در رقابتهاي انتخاباتي و به تبع آن جناحي، ارتباط خود را با تشكيلات و بدنه نظامي حفظ كنند. اين خود به شدت موجب تضعيف امنيت ملي ميگردد اما در غير اين صورت كانديداتوري آنها را بايد عادي تلقي كرد و بيمورد حساسيت به خرج نداد. همانطور كه در گذشته نيز وجود داشته است اما اين كه آيا يك نظامي ميتواند مشكلات كشور را رفع كند؟ مسأله ديگري است. معمولا نگاه غالب هركس به مسائل اجتماعي، نگاه ناشي از تخصص او است. يك اقتصاددان بيشتر از زاويه اقتصادي مسائل اجتماعي را بررسي کرده و دنبال راه حل اقتصادي براي حل مشكلات ميگردد. يك عنصر صرفا سياسي يا متخصص امور سياسي، معادلات سياسي را عمدتا در اولويت بررسيها و راهحلها ميبيند و همينطور يك نظامي كاركشته نميتواند خود را از دخالت انديشه مناسبات نظاميگري در حل مسائل اجتماعي نجات دهد. درصورتي كه حل مسائل اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و به خصوص سياسي در جامعه به شيوهها و انعطافهايي نياز دارد كه غلبه تفكر نظامي آن را خنثي ميكند. به همين علت ملاحظه ميكنيم كه در اغلب كشورهايي كه نظاميها قدرت را در دست گرفتهاند، اقدامات اقتصادي، سياسي و فرهنگي درست پيش نرفته و پس از مدتي باتجربه منفي ناگزير شدهاند، قدرت را به غيرنظاميان برگردانند.
ميتوان انتظار داشت مردم از يک نامزد نظامي براي انتخابات 1400 استقبال کنند؟
انتخاب مردم هرچه باشد قابل احترام است. شايد در زماني با توجه به شرايط و عدم وجود رقابتهاي مورد نظر اين اتفاق بيفتد اما به تجربه ثابت شده كه در ايران مردم به كانديداهاي نظامي اقبال نكردهاند. در انتخابات 1400 نيز بعيد به نظر ميرسد كه اين نگرش مردم عوض شود. البته از زاويه ديگري اگر بخواهيم به موضوع نگاه كنيم، به اين نتيجه ميرسيم كه در اكثر قريب به اتفاق كشورهاي جهان از جمله ايران، شانس راي آوري نظاميان در يك انتخابات رقابتي کم است. دليل آن هم اين است كه در عصر حاضر و به خصوص با توسعه طبقه متوسط و به تبع آن مطالبات اين طبقه كه توسعه سياسي در درجه اول آن قرار دارد و گسترش فضاي مجازي كه آن نيز فضاي باز سياسي را ميطلبد، استنباط اين است كه يك نظامي قادر به تامين چنين مطالباتي نيست، بلكه ممكن است درجهت عكس آنها عمل كند.
نام فردي مانند علي لاريجاني نيز در ميان گزينههاي احتمالي اصلاحطلبان در انتخابات بيان شده است. آيا حضور او به عنوان نامزد اصلاحطلبان راهگشا خواهد بود؟
تا به حال عناصر اصلاحطلب اشخاص مختلفي را به عنوان گزينههاي احتمالي اصلاحطلبان در انتخابات آينده رياست جمهوري مطرح كردهاند. همه اينها به عنوان نظر شخصي افراد مطرح شدهاند. هنوز جبهه اصلاحطلبان به جمعبندي خاصي در اين زمينه دست پيدا نكرده است. نظر غالب حكايت از اين دارد كه اصلاحطلبان در اين انتخابات بايد با كانديداي اصلاحطلب وارد رقابتهاي انتخاباتي شوند. گرچه درانتخابات رياست جمهوري يازدهم و دوازدهم، همچنين در انتخابات دوره دهم مجلس، اصلاحطلبان بر اساس ضرورتهايي، با ائتلاف با اصولگرايان معتدل وارد رقابتهاي انتخاباتي شدند اما در انتخابات آتي چنين ضرورتي وجود ندارد و اصلاحطلبان بايد باكانديداي صرفا اصلاحطلب خود وارد ميدان شوند، تا بتوانند به طور كامل پاسخگوي عملكرد پس از پيروزي احتمالي او باشند. اصولا بايد تلاش كرد، مسير فعاليت احزاب و جناحها به اين سمت سوق پيدا كند. ضمنا به نظر من اصلاحطلبان بايد بدانند كه وقتي آنها به عنوان سخنگويان طبقات محروم و متوسط به حساب ميآيند، پيگيري مطالبات آنها توسط عناصري از جناحهاي ديگر غيرممكن است. اين اصلاحطلبان هستند كه ميتوانند به شكل اصولي و ساختاري منافع محرومين و مستضعفين را پيگيري كنند. همانها هستند كه ميتوانند توسعه سياسي، توسعه فرهنگي و تحقق معيارهاي جامعه مدني را به سرانجام رسانند. در جناح اصولگرا گرچه جمعهاي قابل ملاحظهاي به پذيرش معيارهاي اصلاح طلبي سوق پيدا كردهاند اما آنها هنوز با توجه به معذوريتهاي تشكيلاتي، اعتقادي و ارتباطاتي، قادر به پيگيري هيچ يك ازمطالبات طبقات محروم و متوسط به شكل ساختاري نيستند. بنابراين اگر اصلاحطلبان به دنبال حل اساسي مشكلات مردمند، نبايد سراغ عناصر غير اصلاحطلب بروند.
مشارکت حداقلي در انتخاباتها چه مضراتي براي سپهر سياسي ايران به همراه دارد؟
مشاركت حداقلي يعني نارضايتي حداكثري. اين امر براي كشوري كه بر محور مردم ميچرخد، نگران كننده است. در روابط بينالملل نيز، مشاركت حداقلي يك امتياز منفي محسوب شده و طرفها را به طمع مياندازد.