یک عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه مهمترین دلیل ناکارآمدی دولتها، ناکارآمدی مدیریت است، گفت: در کشورهایی که ثبات مدیریت وجود دارد، مدیر میداند به خاطر یک اختلاف سلیقه تغییر نمیکند و شجاعت در تصمیمگیری پیدا میکند.
به گزارش ایسنا، وی همچنین اظهار کرد: متاسفانه در برخی موارد بخاطر ناکارآمدی مدیریتی به عقب برگشته ایم. ما در کشور شاهد حرکات سیکلی و گردشی هستیم. از یک نقطه شروع میکنیم به نقطهای دیگر میرسیم ولی مدیر بعد که لزوما مدیر دولت بعدی هم نیست و در همان دولت منصوب میشود، مسیر را ادامه نمیدهد. رئیس بنیاد امید ایرانیان ادامه داد: مدیر دنبال تهیه کارنامه قابل قبول خود است و نگاه بلند مدت ندارد و بنابراین فقط رنگ و روغن کاری میکند. ساختمان در حال فروپاشی است اما ما ساختمان را رنگ میکنیم تا ظاهر حفظ شود. این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه مهمترین چالش ما در چهار دهه گذشته مسئله کارآمدی است، گفت: باید در محافل علمی و دانشگاهی و با استفاده از نظر نخبگان بحث و بررسی کنیم که دولتها تا چه اندازهای کارآمدی داشته است. وی درباره تعریف کارآمدی دولت اظهار کرد: من معتقدم که کارآمدی در دولتها رابطه مستقیمی با مشروعیت دولتها دارد. دولتی که کارآمد نباشد با بحران مشروعیت مواجه میشود و بحران مشروعیت و بحران کارآمدی، سیستم را با چالش موجودیت مواجه میکند. در سیستم و نظام سیاسی ما دولت به قوه مجریه گفته میشود حال آنکه مشروعیت و کارآمدی مربوط به همه ارکان حکومت است. از این رو در دهه پنجم انقلاب که دهه پختگی یک نظام سیاسی است ما باید معطوف به لوازم علمی و تجارب گذشته بتوانیم چالش ناکارآمدی را پشت سر بگذاریم. عارف همچنین با اشاره به اینکه مردم مهمترین سرمایه نظام و انقلاب هستند که پای انقلاب و نظام ایستادهاند و انتظار این است که به مطالبات این سرمایه لایزال پاسخی مناسب و درخور داده شود، خاطرنشان کرد: با بررسی عملکردها به ناکارآمدی نسبت به وضعیت مطلوب و شعارهای اصلی انقلاب اسلامی مواجه میشویم. این پرسش مطرح میشود که چقدر موفق شدیم به اهداف انقلاب برسیم؟ بله حرکت در مسیر شعارها و اهداف انقلاب انجام شده است اما آیا ما توانستهایم در این مسیر به اهداف خود برسیم؟ یا چقدر از اهداف مطرح شده فاصله داریم؟ اینجا است که بحث ناکارآمدی مطرح میشود. رئیس بنیاد امید ایرانیان تصریح کرد: مهمترین دلیل ناکارآمدی در کشور، ناکارآمدی مدیریت است زیرا مدیران براساس شاخصها و استانداردها انتخاب نمیشوند و در واقع بحث شایسته سالاری چندان مطرح نیست. من نمیخواهم نقد فرد کنم بلکه نقد شخصیت میکنم. ممکن است فرد درستی را جای نامناسب گذاشتهایم یا هدفگذاری غیرواقعی انجام
داده ایم. اگر عملکرد چهاردهه گذشته را بررسی کنیم، متاسفانه در برخی موارد بخاطر ناکارآمدی مدیریتی به عقب برگشتهایم. ما در کشور شاهد حرکات سیکلی و گردشی هستیم. از یک نقطه شروع میکنیم به نقطهای دیگر میرسیم ولی مدیر بعد که لزوما مدیر دولت بعدی هم نیست و در همان دولت منصوب میشود، مسیر را ادامه نمیدهد. وی با مطرح کردن مثالی در این زمینه گفت: زمانی که من رئیس دانشگاه تهران بودم، در حال اجرای طرح ساماندهی این دانشگاه بودم که طرح بسیار موفقی بود و همه نهادهای دست اندرکار با این طرح موافق بودند. در ادامه، دولت اصلاحات روی کار میآید و من به کابینه میروم و رئیس بعدی دانشگاه که
با نظر و توصیه خود ما انتخاب شده بود، این طرح را کنار گذاشت. دولت عوض نشده بود و من هم که بانی این طرح بودم حذف نشده بودم و به اصطلاح ارتقای وضعیت گرفته بودم اما طرح اجرا نمیشود تا سه سال بعد که رئیس بعدی اجرای طرح را پیگیری میکند ولی به شرایط بیپولی دولت میخورد البته طرح با جدیت جلو رفت.