اخيرا يکي از اعضاي حزب موتلفه ادعا کردهاند که راي اصلاحطلبان در انتخابات 2 تا 8 درصد است. اين تحليل را چطور ارزيابي ميکنيد؟
تعريف حدس و گمان مشخص است و کسي که گمانهزني ميکند از نگرش خود به مساله نگاه ميکند. اميدواريم جلوتر برويم تا نامزدها و برنامهها مشخص شوند و نقدي بر مشکلات زده شود. خود انتخابات بهترين شاخص است تا بگوييم کداميک از نحلههاي فکري و سياسي، چه جايگاهي ميان مردم داشته و چه درصدي از آرا را به خود جلب ميکنند. اين موضوع بايد در خود انتخابات مشخص شود، اما بايد برخوردي منصفانه و اخلاقمدارانه نيز داشته باشيم تا ببينيم با نامزدهايي که از سوي اصلاحطلبان به صحنه ميآيند چه برخوردي ميشود. آيا ما از يک حقوق مساوي برخوردار هستيم يا تبعيض را خواهيم ديد؟ اگر همه نامزدهاي اصلاحطلب به دلايلي ردصلاحيت شوند، وضعيت مشارکت متفاوت خواهد بود. گاهي اين دلايل قانوني است و قانون را همه بايد بپذيرند اما دلايل قابل تاملي نيز وجود دارد. چهار نهاد در اين زمينه نظر ميدهند و اين نظرات بايد مبتنيبر سند باشد، درنتيجه بايد جمعبنديها يا تشخيصها جمعي باشد. اين مسائلي است که بايد همه کساني که دلشان براي کشور و آينده کشور ميسوزد، آن را در نظر داشته باشند. درمورد اين اظهارنظرهاي شخصي درباره ميزان آراي اصلاحطلبان، بايد علت را جستجو کرد تا مشخص شود چه چيزي سبب ميشود اين اتفاق رخ بدهد و نبايد از آن خوشحال بود. انتخابات مجلس اخير شاهد کمترين ميزان حضور مردم در انتخابات بوده است؛ در صورتي که يکي از افتخارات ما و همه مسئولان کشور حضور مردم در انتخابات بوده است. زماني که مردم در انتخابات شرکت ميکنند، يعني پايکار و حامي هستند. بايد اين مسائل را بررسي کنيم. هر جناحي قابلاحترام است اما اگر بخواهيم برخورد جناحي و سياسي نداشته باشيم و از منظر کارشناسي به موضوع نگاه کنيم، بايد در پي علتالعلل باشيم. کاري به اين درصد اعلامشده ندارم و آن را تاييد نيز نميکنم اما فرض کنيم اين مطلب درست باشد، آن زمان بايد ديد اگر اصلاحطلبان 8 درصد راي داشته باشند، اصولگرايان چند درصد راي در اختيار دارند؟ در اين صورت بايد ببينيم براي مردم و آيندگان خود چه پاسخي داريم. کساني که در نااميدي مردم سهيم هستند، بايد به ميدان بيايند و پاسخگو باشند.
با اين شرايط آيا ميزان بدنه مردمي اصولگرايان بيش از اصلاحطلبان است؟
طبيعي اســت کـــه هــرگز چنين نبوده است. مردم نشان دادهاند به چه کساني اقبال دارند. نميتوانيم به بخش خاکستري جــامعه و کــساني کــه در انتخابات شرکـــت نميکنند کاري نداشته باشيم. کـــساني کـــه شرکت ميکنند نيز مشـــخص هستــند. اگر انتخابات 92 يا 96 را در نظر بگيريم، در اين صورت سمتوسوي اقبال مردم مشخص است. بعضيها ميخواهند واقعيتها يا مشکلات را نبينند. ضمن اينکه همه ميدانيم ما در يک ميزان مساوي در انتخابات شرکت نکردهايم. زماني که نامزدهاي درجه يک و دو را کنار ميگذاريد، مشخص است که مشارکت در انتخابات معنا پيدا نميکند. کساني که ميخواهند در انتخابات شرکت کنند نيز ميبينند نماينده خودشان در انتخابات حضور ندارد تا به او راي بدهند؛ اينها اتفاقاتي هستند که رخ داده است. جداي از جناحهاي سياسي بهعنوان يک نگاه ملي به موضوع نگاه ميکنم. جوانان ما، آيندگان ما و تاريخ براي ما قضاوت خواهند کرد. همانگونه که ما گذشتگان خود را قضاوت ميکنيم، آيندگان نيز براي ما قضاوت خواهند کرد که شما بهعنوان نخبگان، سياسيون و کساني که در صحنه بودهايد، براي رفع مشکلات مردم چه کردهايد؟ مردم حضور پرشوري در انتخابات داشتهاند، حالا به اينجا رسيدهايم و بايد ديد علت چيست؟ تا زماني که علتها را بررسي نکرده و آسيبها را رفع نکنيم، ممکن است که شاهد حضور کمرنگتر مردم نيز باشيم که از ديد ملي اصلا مناسب نيست. اين موضوع، موضوعي نيست که من بهعنوان يک اصلاحطلب بگويم که اگر درصد کمتري از اصولگرايان در انتخابات بيايند بايد خوشحال باشم. بايد همه جناحها به صحنه بيايند تا رقابت معنا پيدا کند. بايد اصولگرايان نيز به صحنه بيايند، حرف و برنامه داشته باشند و بتوانند حرف خود را بزنند. اصلاحطلبان نيز بايد بتوانند حرف خود را بزنند تا در نهايت اميد و نشاط در جامعه به وجود آيد. جامعهاي که اميد، طراوت و نشاط در آن وجود نداشته باشد، روحيه پژمردگي، يأس و دلمردگي در آن به وجود ميآيد. همه کساني که دل در گرو توسعه و پيشرفت کشور دارند، بايد اين مسائل را مورد بررسي قرار دهند. همه ما مسئوليم و بايد به جوانان خود پاسخ بدهيم که چرا ايران بايد بيشترين مهاجرت و فرار مغزها را داشته باشد؟ بهترين نيروي جوان و تحصيلکرده کشور بايد به کشورهاي ديگر برود تا آنان از ايشان استفاده کنند؟ بايد اين نکات را در نظر بگيريم و تاريخ اينها را از ما سوال خواهد کرد. تاريخ کاري ندارد کساني که مسئول بـــودهاند يـــا به صحنه آمدهاند، اصـــلاحطلب بودهاند يا اصولگرا. در حال حاضر وضعيت اقــتصادي مردم، نـــابسامانيهـا و سرمايه انساني کشور چه جايگاهي پيدا کرده است؟ زماني که با شاخصها و معيارهاي موجود اين مسائل را بررسي کنيم، ميبينيم در جاي خوبي قرار نداريم. طبيعتا اين موضوع نيز به مديران، مسئولان و مجموعه کساني که جامعه را اداره کردهاند بازميگردد و بايد پاسخگو باشند. اکنون که به زمان انتخابات نزديک ميشويم، بايد برخوردي ملي داشته باشيم و با نگاهي صميمانه و کارشناسانه به مسائل بنگريم. بايد تلاش کنيم همه گروهها و افراد دلسوز نظام و انقلاب در صحنه حاضر باشند و به هيچ وجه از برخورد حذفي استفاده نشود. اين رويکرد حذفي خطاست و اين جايگاه امروز نتيجه آن است. معتقدم وضعيت فعلي ما خوب نيست و بايد کاري کنيم که از اين اوضاع رهايي پيدا کنيم. راه رهايي نيز اين است که همه به قانون و اخلاق توجه کنيم. کشوري هستيم که پيشينه فرهنگي داريم، بنابراين ميتوان با مردمي که اهل فرهنگ، اخلاق و باورهاي ديني هستند، ريشه مشکلات را پيدا کرد. بايد اعتمادي را که اکنون از مردم سلب شده، آسيبشناسي کرده تا متوجه شويم به چه دليل اين اتفاق رخ داده است. بايد زمينه رفع نگرانيها را فراهم کنيم تا اميد و نشاط به جامعه بازگردد. در اين صورت افقهايي پيشروي جامعه باز ميشود و همه جوانان ما در کشور خواهند ماند. همچنين بايد زمينهاي فراهم شود تا کساني که از کشور رفتهاند به کشور بازگردند. مهمترين سرمايهاي که يک کشور دارد، نيروي انساني جوان و تحصيلکرده است. بايد بتوانيم به تاريخ جواب بدهيم. اين مسالهاي است که امروز ما با آن مواجه شدهايم. در اين زمينهها نهتنها روزبهروز پيشرفت نميکنيم، بلکه ميبينيم اين سرمايهها در خطر ازدست دادن قرار دارند.
چهرههـاي انتخــاباتي متعددي از سوي جريان اصلاحات مشخص ميشوند. چه ويژگيهايي اين افراد را براي مردم جذاب ميکند تا به آنها راي بدهند؟
نامزدهاي انتخاباتي بايد به صورت صادقانه درباره وضعيت موجود صحبت کنند. پس از طرح اينکه چرا به اين نقطه رسيدهايم، از اينکه چه بايد کرد، صحبت کنند. نامزدها بايد اين کارها را انجام دهند تا اوضاع در وضعيت اقتصادي، سياست داخلي، اجتماعي، فرهنگي و سياست خارجي بهبود پيدا کند. اگر بهصورت شفاف با مردم صحبت شود، آنها نيز استقبال ميکنند. امروز يکي از مسائل مهم کشور، سياست خارجي است. براي مردم مهم است چه کسي ميخواهد سياست خارجي را اداره کند. ضمن اينکه وقتي نامزدها برنامههاي خود را ميگويند، اعلام کنند اگر به رياستجمهوري برسند، براي مثال در چند نقطه حساس مانند سياست خارجي، معاون اولي، برنامهريزي، سازمان برنامه و بودجه و جايگاههايي از اين دست، چه کساني را قرار خواهند داد. افرادي که ميخواهند بهعنوان همکار و همراه نامزد انتخاباتي، در صورت انتخاب شدن، حاضر باشند بايد به خرد جمعي علاقه داشته باشند، داراي روحيه کار جمعي و همچنين پيشينه و مقبوليت باشند. مردم ميخواهند زندگي کنند و زماني که در انتخابات مشارکت نميکنند، نوعي مبارزه منفي انجام دادهاند و فکر ميکنند در حال رساندن پيام خود هستند. اتفاقي که در اسفند سال گذشته رخ داده از همين نوع بوده است. اميدواريم گوش شنوا وجود داشته باشد. همانطور که قانون اساسي ميگويد، امام راحل مطرح ميکردند و مقام معظم رهبري ميفرمايند، کشور متعلق به مردم است. ما بايد حقوق اقليتها، مذاهب مختلف و حقوق شهروندي را در نظر داشته باشيم. اما بايد بدانيم ايران براي همه است و ما در يــک ملک مشاع زندگي ميکنيم. بنابراين به آنچه ما را به يکديگر پيوند ميدهد و همچنين باورهاي اخلاقي توجـــه کنـيم. همه ايراني هستيم و مـــطابق قانون از حقوق يکساني برخورداريم. اگر همه گروهها احساس کنند که به آنها توجه شده و تکريم ميشوند، به صحنه خواهند آمد، زيرا چيزي جز سرافرازي، سربلندي و توسعه کشور خود نميخواهند. گروههاي فکري و سياسي بايد به ميدان آمده و برنامههاي خود را بگويند. چيزي که مردم انتظار دارند، اين است که صادقانه و شفاف با آنها صحبت شود. در مرحله بعد آنچه گفته ميشود، پايش شده، گزارش شده و به مردم گفته شود. اگر اين اتفاقات رخ بدهد، اميد و نشاطي که گفته شد به جامعه بازميگردد. بايد جامعه را پويا و زنده کنيم. کرونا نيز مسائل را تشديد کرده است تا کسي نداند در دو روز آينده چه وضعيتي پيدا خواهد کرد. اگر چشمانداز مناسبي نشان داده شود، مردم استقبال خواهند کرد و جز اين چيزي نميخواهند. اين موضوع بحث يک حزب و جناح سياسي مطرح نيست، بحثي ملي است. در اين ميان، گروهها و احزاب مانند همه کشورهاي توسعهيافته رقابت خود را انجام دهند. اگر فردي شناختهشده، بهعنوان چهره شاخص اصلاحطلب در انتخابات حاضر شود، حتما ميتواند اثرگذار باشد. اصلاحات نيز همين سياست را دنبال ميکند. اين جريان نيز بايد از چهرههاي سرشناس اصلاحطلب، با تجربه مديريتي، داراي مقبوليت مردمي و سلامتي و پاکدستي براي حضور در انتخابات استفاده کند. اصلاحطلبان در زمان خود نامزدي را که داراي چنين شرايط باشد، معرفي خواهند کرد.
در روزهايي که به انتخابات نزديک ميشويم نامي که بيشتر در رسانهها مطرح شده، نام رئيس دولت اصلاحات است. از نظر شما احتمال حضور ايشان در انتخابات وجود دارد؟ در صورت اعلام نامزدي از سوي ايشان، حضورشان چه تاثيري بر فضاي سياسي جامعه خواهد داشت؟
اگر ايشان به صحنه انتخابات بيايند، کمک قابلتوجهي به کشور در مسائل داخلي و خارجي خواهد شد. اگر آقاي خاتمي به انتخابات بيايند، بايد از حضور ايشان استقبال شود. زماني که براساس شاخصها در زمينههاي مختلف، عملکرد دولتهايي را که تاکنون داشتهايم ارزيابي کنيد، متوجه ميشويد عملکرد دولت اصلاحات از همه بهتر بوده است. يکي از مهمترين مسائلي که براي مردم ما مطرح است، بحث اقتصادي است. به لحاظ ارزش پول، خط فقر، سرمايههاي اجتماعي، نگاههاي بينالمللي و ديگر مسائل، زماني که دولت اصلاحات را با ساير دولتها مقايسه ميکنيم، ميبينيم در دوران اصلاحات اين شاخصها اکثرا مثبت بوده و مردم احساس رضايت کردهاند. در صورتي که ايشان در انتخابات نامزد شوند، مردم حتما استقبال گستردهاي خواهند کرد و انتخابات پرشور و بينظيري را خواهيم داشت.