اما در جامعه ایران چنین قدرتی برای رسانههای رسمی وجود ندارد. بسیاری از رسانههای رسمی آن چنان نتوانستهاند مسئولین را به پاسخگویی وادار سازند.از بین این رسانههای رسمی،مطبوعات از جایگاه مهمی در قانون اساسی برخوردارند به نحوی که بند 2 اصل سوم قانون اساسی بالا بردن آگاهیهای عمومی در همه زمینهها با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانههای گروهی را در صدر وظایف دولت قرار داده است.مطبوعات چشم و گوش مردم محسوب شده و نقش مهمی در اطلاعرسانی صحیح و نقد عملکرد مسئولان دارند. بر این اساس مطبوعات همانگونه که در قانون اساسی و قانون مطبوعات تصریح شده نقش موثری در اعتلای جامعه دارند. اما به نظر میرسد بنا به دلایلیکه به آن میپردازیم این روزها روزنامهها و مطبوعات دیگر نمیتوانند مسئولی را به پاسخگویی وادارند. امروزه بسیاری از مسئولین دربرابر پستهای فضای مجازی واکنش نشان میدهند یا خوددر فضاهای مجازی نظراتشان را اظهار میکنند اما نسبت به آنچه که در مطبوعات مطرح میشود بیتفاوتاند. علاوه بر این تیراژ روزنامهها و بازدید آنها پایین آمده است و به نظر میرسد قدرت رسانههایرسمی علیالخصوص
روزنامهها رو به افول است. ولی افکار عمومی و مردم به موضوع تاثیر مطبوعات در جامعه واقفند و هنوز اگر لازم باشد مرجع اصلی آنها رسانههای رسمی هستند هرچند این نقش هم تا حدی کاهش یافته است.
>مطبوعات و نشریات منفعل و وابسته
در این خصوص امیر عابدی کارشناس رسانه به آفتاب یزد گفت: «کارکرد اطلاعرسانی در جهان تغییر کرده است.اشکال بزرگ در جامعه ما این است که ما به این کارکرد واقف نیستیم. به اعتقاد من مطبوعات باید نقش عناصر فرهنگساز و پیشرو را داشته باشند نه اینکه مخاطب محور باشند. بسیاری از رسانهها و مطبوعات در کشورهای دیگر با استفاده از جریانسازی مردم را با خود همراه میکنند و این تاثیرگذاری رسانهها را نشان میدهد. الان سرعت، زمان و امکانات جدید فرصت خرید روزنامه کاغذی و مطالعه آن را به مردم نمیدهد. این روزها میتوان بسیاری از اخبار را از فضای مجازی دنبال کرد. تیراژ روزنامهها پایین آمده است و امروزه خبرنویسی شکل جدیدی پیدا کرده است. بسیاری از نشریات آداب خبرنویسی مینیمالیستی برای فضای مجازی را رعایت نمیکنند. متاسفانه در جامعه ما آداب مطالعه از بین رفته است. به نظر من اصحاب رسانههای ما و مدرسین رشتههای ارتباط جمعی باید این روشهای جدید را به دیگران آموزش دهند. اینقدر هزینهها بالا رفته است که افراد نمیتوانند خرید مطبوعاتی را به سبد خرید خود اضافه کند.در سوی دیگر بحث استقلال نشریهها و مطبوعات است. هرکسی آن چیزی را مینویسد که به سازمان مربوطهاش ارتباط داشته باشد. درواقع سازمان نوع نگاه افراد را تعیین میکند. متاسفانه رسانههای مستقل زیادی در جامعه ما وجود ندارند که این رسانههای مستقل هم به نوعی خود سانسوری رسیدهاند. رسانه مستقل باید به نوعی کنشگر، جستجوگر و راهگشا باشد.برخی از روزنامه نگاران حد خودسانسوریای فراتر از قوانین و نگاه حاکم بر جامعه را دارند.از طرفی پیوندهای اقتصادی افراد با کارهایشان مانع استقلال شده است. جریان مطبوعات ما عملا به یک جریان وابسته به مراکز مختلف تبدیل شده است. در جوامع دیگر هم این نوع وابستگیها وجود دارد اما نه در این حد آشکار. باید آرا مختلف در رسانهها مجالی برای بازنشر پیدا کنند. در بعضی از کشورها مانند ژاپن نشریات جنبه اعتقادی پیدا کردهاند. یک زمانی روزنامهای مانند همشهری تیراژ بالایی داشت و بسیاری از افراد حداقل به دلیل آگهیها، روزنامه را تهیه میکردند که این روزها با ورود برخی اپلیکیشنها این کارکرد روزنامهها هم کمرنگتر شده است. بسیاری از راههای اقتصادی سرپا ماندن روزنامهها از بین رفته است و مطبوعات بیشتر از قبل به کمک نهادهای وابسته احتیاج دارند. جوامع به سمت مطبوعات الکترونیکی در حال حرکت است و ما باید هم سو با جهان شویم. اما در جامعه ما مشکل اصلیِ فقر سرانه مطالعه وجود دارد که باید حتما این مشکل جدی گرفته شود و بسترسازیهای مناسبی انجام شود. »
>مدیران ناپاسخگو باید مجازات شوند
در همین راستا منصور مظفری،مدیر مسئول روزنامه آفتاب یزد معتقد است: « اینکه رسانه نتوانسته است به درستی رسالت خود را در بحث پاسخگو نمودن مسئولان و مدیران انجام دهد اولا برمیگردد به خود رسانه و ثانیا مسئولان. گاهی رسانه، واقعا رسانه است اما مدیران بیتوجه هستند و گاهی نیز رسانه نتوانسته نقش اصلی خود را داشته باشد. »
وی ادامه داد: « اول بگذارید از خودمان شروع کنم. ما در کشور 3 نوع رسانه داریم. یکی رسانههای دولتی، دیگری رسانههای مستقل
( بخش خصوصی) و تاثیرگذار و دیگری رسانههایی که توسط واسطهها جهت کسب درآمد منتشر میشوند. باید پذیرفت که اینگونه رسانهها که توسط واسطهها جهت کسب درآمد منتشر میشوند کم نیستند و صدایشان هم بسیار بلند است.آنها تنها کاری که کردهاند این است که بحث اطلاعرسانی و مطبوعات را لوث نمایند. این به اصطلاح رسانه ها،برخی روابط عمومیهای ادارات و موسسات را هم آلوده کردهاند. حال در این میان برای چند روزنامه مستقل و مردمی و تاثیرگذار بخش خصوصی که میخواهند اطلاعرسانی دقیق داشته باشند چه اتفاقی میافتد؟ مسلما خود را در مقابل روابط عمومیهای بیسواد میبینند. »
منصور مظفری ادامه داد: « رسانههایی که با واسطه و دلالی جهت کسب منفعت چاپ میشوند با نزدیک شدن به روابط عمومیها و در غفلت مدیران با پول پخش کردن و تیترفروشی بولتنی می شوند برای مدیران!»
مدیر مسئول روزنامه آفتاب یزد در بخش دیگری از اظهارات خود گفت: « در این میان رسانههای دولتی هم دستشان در جیب بیتالمال است و فقط کارشان شده مالهکشی بر عملکرد غلط مدیران خود.»
وی گفت: « لذا به طور خلاصه نتیجه میتوان گرفت، وقتی رسانه دولتی باشد و واسطهگر، صدای رسانه اصلی شنیده نمیشود. نه اینکه شنیده نشود، شنیده میشود نمیگذارند به گوش مسئول برسد که شرح حال زیادی دارد که در فرصتهای بعدی میتوان به آن پرداخت. »
مظفری تصریح کرد: «نکته بعدی مسئولان و مدیران هستند که پاسخگو نیستند و نهادی هم نیست که آن مدیر را مجبور به پاسخگویی کند. بالاترین مرجع که میتواند مدیران را مجبور به پاسخگویی کند نهاد ریاست جمهوری است. آیا این نهاد روابط عمومی دارد؟ آیا وزارتخانهها روابط عمومی دارند؟ بیشتر سخن گفتن در این خصوص بیفایده است. رسانه تنها امیدی که میتواند داشته باشد از دستگاه قضائی است که مدیران ناپاسخگو را پاسخگو کند و مجازات ترک فعلها را عملی سازد تا مرجعیت رسانه از خارج به داخل برگردد. »
>رسانههای خودی و غیرخودی نزدیک به خودی
در ادامه سروش فرهادیان، روزنامه نگار در گفتگو با آفتاب یزد گفت: « رسانههای رسمی را میتوان به رسانههایی که رسما با تابلو و اسم دولتی هستند، مانند صدا و سیمای جمهوری اسلامی و رسانههایی که از دولت مجوز میگیرند اما الزاما مدافع تام و تمام آن نیستند تقسیمبندی کرد. در این تقسیمبندی تکلیف رسانههای دولتی مشخص است؛ تابع دستورالعملهای مشخصی هستند و پرسش واقعی از همه مسئولان، به خصوص چهرههای شاخص، وظیفه ذاتیشان نیست.این رسانهها دارای بودجه عمومی هستند و وظیفه ذاتیشان توجیهگری خروجی دولت، غلو درباره دستاوردها، سرپوش گذاشتن بر ضعفهاو عملکرد مسئولین است.در ذات آنها اجبار به پاسخگو کردن مسئولان وجود ندارد؛ نه در ایران که در بسیاری از کشورهای دنیا این گونه است. اساسا کارکرد این رسانهها دفاع از خواست و مطالبات مردم نیست بلکه دفاع از دولت و جهت دهی افکار عمومی برمبنای خواست دولت برای حکمرانی با کمترین میزان پاسخگویی است.اما رسانههایی که از دولت مجوز میگیرند،مانند بعضی از روزنامهها و نشریهها،الزاما توجیهگر سازمان یافته رفتار دولت نیستند اما باید قوانین و اصولی را برمبنای پروتکلهای بیشتر نانوشته و سلیقهای رعایت کنند وگرنه توقیف میشوند. این رسانهها در برههای از زمان کارکردهای متفاوتی داشتند و توانستند به مردم آگاهیهایی را بدهند. این رسانهها گاهی در مطالبهگری از دولت موفق هستند اما به دلیل زور و ترس مداوم ناشی از آن هر روز به سمت محافظه کار بودن رفتهاند و کارکرد دائمی و عمیق در مطالبهگری را از دست دادهاند.اما در بستر شبکههای اجتماعی رسانه و شبه رسانههایی شکل گرفتهاند که بیشترشان مجوزی از جایی نگرفتهاند و هرچند که هراس سیستماتیک در آنها هم وجود دارد اما کمتر تحت فشار هستند. این رسانهها مسئولان را مستقیمتر مورد مخاطب قرار میدهند.»
>بیتفاوتی مسئولین
رسانهها و مردم نسبت به هم
وی در ادامه افزود: « باید توجه کرد که اساسا در کشور ما مسئولان دارای سمت رسمی در ردههای بالاهم کمتر مورد سوال قرار میگیرند و هم هراسی از نظارت رسانهها و تبعات این نظارت ندارند. در نهایت مقامهای مسئول هرچه بالاتر باشند کمتر خود را در معرض پاسخگویی مردم قرار میدهند. در حالی که این نسبت باید برعکس باشد و راس هرم قدرت باید بیشتر در معرض نظارت و پاسخگویی باشد.به همین دلیل تغییرمرجعیت رسانهای از داخل کشور به خارج از کشور را هر روز با شدت بیشتری میبینیم و ادامه دادن ایجاد ترس در دل رسانهها آن را تشدید میکند.از طرفی زمانی که رسانهها دست برخی از مسئولان را برای مردم رو میکنند باز هم برخوردی با آن مقام مسئول صورت نمیگیرد که نمونههای بسیاری دراین باره وجود دارد. درواقع رو کردن تخلف فلان مسئول در بسیاری از مثالها تبعاتی برای آنها ندارد و برای همین کمکم هم رسانهها دست از پیگیری بر میدارند.ماجرا این است که رسانهها مورد هجمه پنهانی و آشکار هستند و این عامل اصلی عدم تلاش موثر دائمی برای پاسخگو کردن مسئولان است؛شرایط موجود این است که نه رسانهها خیلی پیگیر پاسخگو کردن مسئولان هستند، نه مسئولان هراسی از رو شدن تخلفهایشان دارند و نه مردم چندان انتظاری از دو ضلع دیگریعنی رسانهها و مسئولان دارند. »
>مزایا و امتیازات خاص رسانههای مجازی
در آخر حسین نقاشیفعال رسانهای نیزبه ما گفت: « این مسئله در دو سطح قابل بررسی است، یک سطح برمیگردد به رویکرد و نگاه مسئولان به مقوله رسانه اعم از رسانههای مجازی و رسانههای مکتوب. هرچه از سمت دولت(قوه مجریه) انتقاد و سعه صدر وجود داشته باشد امکان بالندگی رسانههای رسمی هم بیشتر میشود. با توجه به گستره فضای اطلاعرسانی در شبکه جهانی اعم از رسانههای تصویری چه در داخل و چه در خارج از کشور،سیر جریان وقایع و اتفاقات را با تحلیلهای مختلف در اختیار مردم قرار میدهند. اگر آزادی بیان و نبود سانسور وجود داشته باشد یکی از مولفههای عدم اقبال مرتفع میشود. این امور باید هم در سطح قوانین و هم در سطح سیاستگذاری اصلاح شوند. این دلیل که انتقاد از سوی مسئولان تضمین نشده است یکی از دلایل روی برگرداندن مردم از رسانههای داخلی رسمی مکتوب است. دلیل دوم هم گسترش یافتن شبکههای اجتماعی و پیام رسانها است که به سرعت و در لحظه اخبار را به اشتراک میگذارند که رسانههای مکتوب این فرصت را ندارند. این گسترش به حدی است که بسیاری از خبرگزاریها هم به سمت فعالیت در فضاهای مجازی رفتهاند. به نظر میرسد که روزنامهها با آسیب جدیای مواجه شدهاند به خصوص در ایران به دلیل وجود وجه اول که باعث شده است مخاطب روی گردان شود. مخاطب تمایلی به خواندن مطالب سانسور شده ندارد زیرا به راحتی میتواند از کانالهای دیگر خبرهای بدون سانسور را دریافت کند. باید رسانههای رسمی شیوههای جدیدی را در پیش گیرند. زیرا خبررسانی در داخل روزنامهها بیمعنا شده است به دلیل گسترش فضاهای مجازی و وجود سایتهای خبری. روزنامهها باید به سمت موضوعات گفتگو محور و تحلیلی حرکت کنند. همچنین تولید محتوا را وارد فضاهای اجتماعی کنند و البته برخی از محتواهای ویژه خود را در قالبتولید تصویری به مخاطب نشان دهند. این امر برای جبران کردن آسیبهای گسترش فضاهای مجازی مفید است.»