کد خبر: ۴۹۰۳
تاریخ انتشار: ۰۸ دی ۱۳۹۹ - ۰۱:۰۰
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
بامداد سیزدهم دی‌ماه 98، حاج قاسم سلیمانی و همراهانش، در فرودگاه بین‌المللی بغداد ترور شدند.

1- بامداد سیزدهم دی‌ماه 98، حاج قاسم سلیمانی و همراهانش، در فرودگاه بین‌المللی بغداد ترور شدند. آمریکا و اسرائیل، سال‌ها برای این جنایت بزرگ تدارک کرده بودند و حال آنکه سردار سلیمانی، بر خلاف همه مدیران امنیتی دنیا، زندگی عادی و رفت و آمد علنی داشت و آن روز هم به دعوت رسمی دولت عراق به بغداد سفر کرده بود. آیا ترور میهمان رسمی یک دولت نشانه قدرت تروریست‌های ‌اشغالگر است، یا سند درماندگی و دریوزگی؟ این نقشه، قطعا منفعلانه بود، چه اینکه حاج قاسم، نقشه نرم‌افزاری مقاومت و بیداری اسلامی را از چند دهه قبل، به درستی به اجرا گذاشته و زیر پای ‌اشغالگران آمریکایی- صهیونیستی را خالی کرده بود. این واقعیت، با ترور، برگشت‌پذیر نمی‌شود.
2- قاعده زندگی متعارف امنیتی، پنهانکاری است. اما حاج قاسم، چند دهه در میانه میدان، عاشقانه و شهیدانه زیسته بود؛ سبکی از زندگی که در تناقض با روش زندگی یک مدیر ارشد امنیتی متعارف و یک فرمانده نظامی عالی‌رتبه به نظر می‌رسد. گویا اصرار داشت حقارت آمریکا و اسرائیل و سایر تروریست‌ها را به رخ بکشد؛ که آن گونه به دل دریای خطر می‌زد. حبّ نفس و صیانت از جان، غریزه‌ای قدرتمند است. خیلی هنر می‌خواهد که ترس را پشت سر بگذاری و مرد میدان جنگ شوی. و از آن متناقض‌نماتر، اینکه در بحبوحه جنگ‌های سخت، بالاترین عواطف را به نمایش بگذاری. خشونت، ذات جنگ است و جنگجوی متعارف را خشن بار می‌آورد اما جهاد، با همه جنگ‌ها فرق می‌کند؛ قاسم سلیمانی فرمانده مبارزه با ‌اشغال و تروریسم را تربیت می‌کند که برای صاحب‌خانه‌ سُنّی در جنوب ‌شرق سوریه نامه می‌نویسد و حلالیت می‌طلبد از اینکه از منزل او در عملیات آزادسازی بوکمال استفاده کرده است. حوصله می‌خواهد که در هنگامه جنگ، به همین بسنده نکنی و شماره منزل خود را هم زیر نامه بنویسی و از صاحب‌خانه بخواهی در صورت تمایل، برای جبران خسارت تماس بگیرد. کدام مدیر امنیتی متعارف، برای رضایت گرفتن شماره می‌گذارد؟ یا تا قم می‌رود و سراغ خانه یکایک علمای وارسته را می‌گیرد تا کفنش را امضا کنند؟ یا مخاطبان رزمنده‌اش را به اصرار به استشهاد می‌گیرد که آیا او را به عنوان مومن قبول دارند و حاضرند روز قیامت، همین را گواهی کنند؟!
3- چه قدر خراب آباد! «سرباز قاسم سلیمانی»، سفارش امیر مومنان (ع) را به جان خریده بود که «أَحْيِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظَهًِْ وَ أَمِتْهُ بِالزَّهَادَهًْ وَ قَوِّهِ بِالْيَقِينِ وَ نَوِّرْهُ بِالْحِكْمَهًْ وَ ذَلله بِذِكْرِ الْمَوْتِ وَ قَرِّرْهُ بِالْفَنَاءِ...». یاد مرگ، گویا او را ویران کرده و از نو ساخته بود؛ که آذر 94 وقتی شایعه مجروحیت و شهادتش منتشر شد، به شبکه «‌الوقت» گفت «اینها چیزهایی است که دشت‌‌‌ها و کو‌ه‌‌ها را برای پیدا کردنش پیموده‌‌ام». چه کش و قوس مداومی بود میان حاج قاسم و محافظان و رزمندگان پا به رکابش برای اینکه به دل دشمن نزند. کابوس مرگ وقتی شکست، انسان را نه فقط روئین‌تن، که عاشق می‌کند و نشاط کارهای دشوار را به او می‌بخشد. خط‌شکن می‌کند، تا جوّ وحشتی را که جباران برقرار می‌کنند، بشکند.‌ اشتیاق وقتی به نهایت رسید، انسان را بی‌قرار و بی‌پروا می‌کند؛ و چنین زیستنی را چه مناسبت با زندگی امنیتی متعارف؟! او عاشق بود و عاشق، شهره آفاق می‌شود. «عشق، بوی مُشک دارد، زان سبب رسوا بود- مُشک را کی چاره باشد از چنین رسوا شدن». حاج قاسم، دلباخته حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) بود؛ محبوبه پرده‌نشین خدا و رسول او (ص) که ‌اشتیاق دفاع از مولا، او را به میانه میدان کشاند، تا جو تهدید و تحریف را بشکند. و اگر حضرت مادر، جان‌فشان باید، فرزندان را جز این نشاید. کدام مدیر امنیتی، هر سال در زمان و مکانی مشخص، مراسم می‌گیرد، چنانکه حاج قاسم در ایام فاطمیه می‌کرد؟ تهدید و ترساندن، ابزار مهم قدرت‌های مستکبر است و اگر این ترس در هم شکست، اصلی‌ترین سپر قدرت امنیتی آنها فرو ریخته است.
4- بامداد سیزدهم دی‌ماه 98، شیشه عطر حاج قاسم شکست و دنیا را پر کرد. احمق‌های درجه یک آمریکایی و صهیونیست، یزیدوار جشن گرفتند، غافل از آنکه حماسه شهادت او، موجی تازه به راه خواهد انداخت. دقیق گفت کریس مورفی سناتور آمریکایی که تاکید کرد «ژنرال سلیمانی به عنوان یک شهید، می‌‌‌تواند برای آمریکا به مراتب خطرناک‌‌تر باشد. سؤالی که باید از خود بپرسیم این است که او زمانی که زنده بود، خطرناک‌‌تر بود، یا الان که کشته شده؟». قاسم سلیمانی، از ساعت ترور، تبدیل به یک رسانه جدید برای نرم‌افزار مقاومت شد. ملت‌ها در سوگ و محکومیت ترور او، از کشمیر، هند، افغانستان، پاکستان و ایران، تا‌ ترکیه، عراق، سوریه، لبنان و یمن، و تا برخی شهرهای آفریقا و اروپا و آمریکا به خیابان‌ها آمدند و آن تشییع چند ده میلیونی در ایران اتفاق افتاد. همان روز شبکه المیادین گفت «برآورد اولیه حاکی از شرکت دست‌‌کم پنج میلیون نفر در مراسم تشییع ژنرال سلیمانی است» و رویترز نوشت «حجم جمعیت حاضران در این تشییع، شبیه جمعیتی بود که برای تشییع پیکر آیت‌‌الله خمینی به خیابان‌‌ها آمدند». خبرنگار نیویورک تایمز هم گزارش داد «دریای بیکران مردم، در مراسم حضور یافته‌‌‌اند. سیل بی‌‌‌پایان و چند میلیونی مردم از ساعت ۶ صبح در خیابان هستند. در ٢۵ سالی که ایران را پوشش خبری می‌‌‌دهم، هرگز چیزی شبیه این را ندیده بودم».
5- «ژنرال سلیمانی»، همواره در چشم دشمن مهابت داشت. چنانکه از پترائوس تا پمپئو (دو رئیس‌ سیا در فاصله سال‌های ۹۰ تا ۹۶) در پی مذاکره و دادن نامه به او بودند. روزنامه گاردین مرداد ۹۰ نوشت «ژنرال پترائوس رئيس سازمان سيا علاقه‌مند است داستان را از زماني بازگو كند كه يك ژنرال ۴ستاره در عراق بود. اوايل سال ۲۰۰۸، پیامک يك سردار ايراني به او داده شد. پترائوس به شدت نياز داشت به او گوشزد شود كه تلاش‌‌هاي نظامي و ديپلماتيك آمريكا در عراق و لبنان و ساير نقاط خاورميانه توسط سپاه قدس و ژنرال سليماني به تحليل برده مي‌شود. یكي از مقامات بلندپايه آمريكايي مي‌‌گويد سلیمانی هراس‌انگيز است، همه جا هست و هيچ جا نيست... بسياري از مقامات آمريكايي، چند سال اخير را صرف توقف كار افراد وفادار به سپاه قدس كرده و مبهوت كارهاي آنها هستند. يك مقام پنتاگون مي‌گويد من اگر سليماني را ببينم، از او خواهم پرسيد كه از ما چه مي‌خواهد؟». مایک پمپئو رئیس ‌وقت سیا هم 11 آذر ۹۶ تأیید کرد قاسم سلیمانی به نامه او بی‌اعتنایی و حتی از دریافت و باز کردن آن امتناع کرده است. حجت‌الاسلام و المسلمین محمدی گلپایگانی در روایت ماجرا می‌گوید «همین اواخر زمانی که سردار سلیمانی در بوکمال بود، رئیس ‌سیا به وسیله یکی از رابطان خود در منطقه، نامه‌‌ای برای سردار فرستاد اما ایشان گفت نامه تو را نمی‌ گیرم و نمی‌‌خوانم و اصلا با این افراد صحبتی ندارم». باید سلیمانی باشید تا آمریکا التماس بکند. و اگر به مکتب او پشت کنید، شما باید التماس آمریکا را بکنید و جز خدعه نبینید.
6- مایکل روبین (مقام سابق وزارت دفاع آمریکا و کارشناس امریکن اینترپرایز) مرداد 96 در واشنگتن اگزمینر نوشت «از هر تحلیلگر آمریکایی بپرسید، می‌‌گوید رئیس ‌‌نیروی قدس، یک تروریست است. اما بسیاری از ایرانی‌‌ها از او به عنوان یک قهرمان و رزمنده واقعی یاد می‌‌کنند؛ نه مانند متیس وزیر دفاع آمریکا که این‌طور نیست. سلیمانی علاوه‌ بر رزمندگی، چهره یک استاد معامله‌‌گر و دیپلمات برجسته را دارد. او برای اجتناب از خونریزی میان اتحاد میهنی کردستان و نیروهای دولت عراق پادرمیانی کرد. نتیجه اینکه ایران نه تنها استراتژی بلکه پرسنلی برای اجرای آن دارد. آمریکا می‌تواند از نفوذ ایران شکایت کند اما تا زمانی که سلیمانی در بطن کار قرار دارد، بسیار دشوار است عراقی‌‌ها، آمریکا را جدی بگیرند. مک گورک فرستاده ویژه آمریکا، خود را به عنوان یک دیپلمات قابل ثابت کرد، اما از روال و استحکامی که سلیمانی به خرج می‌‌دهد، برخوردار نیست».
7- سلیمانی، فرمانده جنگ‌های نامتقارن بود؛ آنجا هم که باید در تراز دیپلمات ارشد و سیاستمدار تراز ظاهر می‌شد، ابایی از انجام تکلیف نداشت. چنانکه دیپلماسی تراز و موثر را، از افغانستان و عراق و سوریه و لبنان و غزه، تا ترکیه و کردستان عراق و روسیه به نمایش گذاشت. سلیمانی در سفر به مسکو، به مدت دو ساعت و بیست دقیقه با ولادیمیر پوتین مذاکره و او را برای مبارزه با تروریست‌ها (جنگ نیابتی غرب) مجاب کرد. خبرگزاری آسوشیتدپرس بعدها نوشت «دیدار مهم ژنرال سلیمانی با پوتین، نقشی مؤثر در نقش‌آفرینی روسیه در جنگ سوریه داشت. یکی از قدرتمند‌ترین مقامات نظامی ایران، نشستی سه‌ساعته را با پوتین روسیه داشت تا او را متقاعد کند. فرمانده نیروی قدس سپاه، ماه اوت (مردادماه 94) به مسکو رفت. سلیمانی و پوتین، نقشه‌ها و عکس‌ها را بررسی کردند و به تبادل اطلاعات پرداختند. بررسی‌ها نشان داد گروه‌های تروریستی، در صورتی که مسکو وارد عمل نشود، فعالیت‌شان را به نزدیکی روسیه در منطقه قفقاز گسترش خواهند داد. در این نشست درباره برنامه تشکیل یک مرکز مشترک تبادل اطلاعات میان عراق، سوریه، ایران و روسیه توافق شد. این نقش‌آفرینی، حاکی از نفوذ شدید ایران در منطقه است».
8- سردار سلیمانی با همه منحصر به فرد بودنش، یک مکتب است و نه صرفا یک شخص، که با ترور بزدلانه تمام شود. این مکتب، زنده و زاینده و رویاننده، نقطه مقابل «تهدید و تحریم و ترور و تحریف» است. قطعا مجازات بانیان ترور، مشمول مرور زمان نخواهد شد و آنها تاوان سختی خواهند پرداخت. در عین حال، ترویج عملیاتی نرم‌افزار بیداری و مقاومت، آن راهبرد اصلی است که به حاشیه نخواهد افتاد. این نرم‌افزار وقتی توسعه پیدا کرد، نیرویی متراکم را فراهم می‌کند و هر مانع سخت را از پیش پا بر می‌دارد. سند، شکست‌های تحقیرآمیزی که به صدام و سپس آمریکا و اسرائیل تحمیل شد. از مختصات جنگ جدید این است که اگرچه فرماندهی مقاومت در ایران است، اما نیروها برای هر عملیات، از مرکز دستور نمی‌گیرند. آنها در یک هماهنگی کامل با جبهه مقاومت قرار دارند و هر جا که بتوانند ضربه راهبردی بزنند، معطل نمی‌کنند.
9- همه مرام شهید سلیمانی در چند جمله خلاصه می‌شود؛ آنجا که با شش قسم جلاله گفت: «برادران از مهم‌ترین شئون عاقبت به خیری، نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب است. والله از مهم‌ترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی، دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید مهم‌ترین محور محاسبه این است»
نام:
ایمیل:
* نظر: