کد خبر: ۴۸۴۷
تاریخ انتشار: ۰۲ دی ۱۳۹۹ - ۲۰:۱۴
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
نگارنده پیش‌تر هم اشاراتی از این نوع را به سیاست‌ورزان اصلاح‌طلب داشته است. این‌که برخی دوگانه‌ها و پرسش‌ها هرگز رنگ کهنگی نمی‌گیرند. پرسش‌هایی که از قلب و شریان حیات زندگی جمعی انسان‌ها در جوامع گوناگون می‌پرسند.

نگارنده پیش‌تر هم اشاراتی از این نوع را به سیاست‌ورزان اصلاح‌طلب داشته است. این‌که برخی دوگانه‌ها و پرسش‌ها هرگز رنگ کهنگی نمی‌گیرند. پرسش‌هایی که از قلب و شریان حیات زندگی جمعی انسان‌ها در جوامع گوناگون می‌پرسند. از جمله این پرسش‌ها در جامعه ایران می‌توان به مسئله تقدم توسعه سیاسی بر توسعه اقتصادی یا بالعکس اشاره کرد. دوگانه‌ای که از خردادماه ۱۳۷۶ آغاز شد و تا زمان حاضر ادامه پیدا کرده است.
حالا و درست در شرایطی که مدنی است اصلاح‌طلبان زمین قدرت را به رقبای اصولگرا باخته‌اند، زمان مناسبی برای طرح مجدد این پرسش و ارائه تحلیلی دقیق و جامع در این حوزه فراهم آمده است. گرچه با گذشت بیش از دو دهه از طرح اولیه این پرسش، شاید نیاز باشد تا ابعاد تازه‌ای به آن بخشید و موضوع را در بستری جامع‌تر به تحلیل نشست.
به نظر می‌رسد به ترجمان این پرسش در شرایط فعلی کشور باید علاوه بر طرح دوگانه توسعه سیاسی ـ توسعه اقتصادی به موضوعاتی نظیر توسعه فرهنگی، توسعه حقوق شهروندی، توسعه مبانی قانونی، توسعه زیرساخت‌های گفت‌وگو و… را نیز اضافه کرد. به دیگر بیان، نباید در تاروپود جزمیت‌گرای برخی جریان‌های سیاسی باقی ماند و از تارهای تنیده شده بر ذهن برخی فعالان سیاسی و اجتماعی عبور کرد.
تعیین شاخص‌هایی برای تبیین اولویت‌های اجتماع ضرورت اصلی به ثمر نشستن این بحث خواهد بود. کنش‌گران سیاسی و اجتماعی در وهله نخست باید تعریف کنند که از طرح هر موضوعی در پی در‌انداختن چه ایده‌ای و برای چه کسانی هستند! اگر مشخص شود که مسئله اصلی «مردم» ـ به مفهوم عام آن ـ هستند، باید این «مردم» را به دور از «کلاسه»های متداول و معمول مورد بررسی و ارزیابی قرار داده و به شناختی نزدیک به واقعیت از آن‌ها رسید.
برای دستیابی به این هدف و ارائه پاسخ به پرسش‌های ابتدایی، باید از پاسخگویی به «خرده‌پرسش‌»های مرتبط آغاز کرد. پرسش‌هایی نظیر شناخت نیاز اصلی جامعه؛ راه‌های حصول به مطالبات اولیه جامعه؛ فهم موقعیت و مختصات حسگرهای عمومی جامعه و… در زمره همین خرده‌پرسش‌ها هستند.
یکی از اصلی‌ترین وجوه پاسخگویی به این پرسش‌ها، فرارفت از آفت بزرگ «تنافر موضوعی» میان اصحاب سیاست و آحاد جامعه است. به نظر می‌رسد یکی از اصلی‌ترین مسائلی که علاوه بر فساد فراگیر، اقتصاد رانتی ـ نفتی، عدم شایسته‌سالاری و رویکردهای ایدئولوژیک در موقعیت‌های تخصصی، گریبانگیر جامعه و ارباب سیاست در ایران شده، عدم شناخت سیاست‌پیشگان از بدنه جامعه و مطالبات زیرپوستی مردم ایران است. این همان چیزی است که پیش‌تر تحت عنوان «تنافر موضوعی» از آن یاد شد. در حقیقت به نظر می‌رسد سیاست‌مداران ایرانی در منظومه‌ای متنافر از آن‌چه در منظومه ذهنی ـ زیستی مردم می‌گذرد، زندگی می‌کنند.
گویی مدیران و مسئولان و نمایندگان مردم در پی حل‌وفصل موضوعاتی هستند که از اساس تعامل و ارتباطی با خواست و اراده و نیاز مردم ندارد. از این رو، با طرح «خرده‌پرسش‌»های مورد اشاره می‌توان قدری به نزدیک ساختن این دو منظومه متنافر کمک کرد.
در این رهگذر شاید امکان و مجال «فهم مشترک» و در نتیجه آن دستیابی به «زبان مشترک» فراهم آید. زبان مشترکی که در جوار آن می‌توان به «درک متقابل» و ایجاد و افزایش «اعتماد عمومی» نسبت به نوع شعارها، تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌ها امیدوار شد. شواهد نشان می‌دهد جریان سیاسی اصلاحات در شرایط فعلی راهی جز طی این مسیر برای عبور سلامت از گلوگاه‌های پرخطر آینده ندارد.
تمام این نکات اعم از طرح پرسش‌های آغازین، پاسخگویی به خرده‌پرسش‌ها، نگرانی از تنافر موضوعی، تلاش برای دستیابی به فهم و زبان مشترک و… همه‌وهمه یک پیام عمده و اساسی دارند و آن لزوم بازگشت جریان اصلاحات به مردم است. اصلاح‌طلبان باید این بار نه از مسیر «کریدورهای قدرت»، بلکه از راه ساده اما سخت «بازگشت به مردم»، سیاست‌ورزی را تجربه کنند.
این روزها تمایل گروه‌هایی ـ به‌ویژه بلوک راست اصلاحات ـ به نهاد قدرت بر کسی پوشیده نیست. اما شرایط و موقعیت اصلاح‌طلبان ـ به‌ویژه طی یک دهه اخیر ـ به خوبی نشان داده است که این تمایل و کشش به سوی قدرت هیچ رهاورد روشنی برای اصلاح‌طلبان به همراه نخواهد داشت.
اصلاح‌طلبان باید این‌بار اصلاح‌طلبی را از درون و از محل زخم‌های بی‌شمار بر پیکره حقیقی خود آغاز کنند؛ زخم‌هایی که جز از راه بازگشت به حقیقت خواست و مطالبه جامعه التیام پیدا نخواهد کرد.
نام:
ایمیل:
* نظر: