در اين اوضاع کرونايي تصور احوال هموطنان سيلزده ناگوار و سخت است. همان نيروهاي امدادي هم که به محل ميروند در معرض خطر بيماري هستند و دشواري اوضاع احتمالا بسيار زياد است. ما چگونه ميتوانيم تصاوير آبگرفتگي خانههاي مردم در اين سوز سرما را ببينيم و آسوده سر بر بالين گذاشته، خواب راحتي داشته باشيم؟
در اين اوضاع کرونايي تصور
احوال هموطنان سيلزده ناگوار و سخت است. همان نيروهاي امدادي هم که به
محل ميروند در معرض خطر بيماري هستند و دشواري اوضاع احتمالا بسيار زياد
است. ما چگونه ميتوانيم تصاوير آبگرفتگي خانههاي مردم در اين سوز سرما را
ببينيم و آسوده سر بر بالين گذاشته، خواب راحتي داشته باشيم؟ از دوسال پيش
که مشکل سيلابها خود را نشان داد چرا تاکنون چارهانديشيهاي لازم صورت
نگرفته است و تا ابري بيايد مردم از ريزشهاي آسماني بترسند؟ اگر اعتبارات
لازم در اين زمينه اختصاص نيافته است خود سوال بزرگي است که چرا در اين همه
مدت دستگاههاي مربوطه وظايف محوله را انجام ندادهاند و اگر بودجه کشور
کفاف اين مسائل حياتي را نميکند برنامه حکومت و دولت براي آن چيست و کي
بايد منتظر توجه و تمرکز روي اين مشکلات بزرگ باشيم؟ متاسفانه هنگامي که
بارش نداريم يا بسيار کم است خشکسالي خسارتساز و آسيبزننده ميشود و
هنگامي که بارندگي فراوان ميشود سيل ميآيد و حتي شهرهاي بزرگي چون اهواز
را تهديد ميکند. به عبارت ديگر، بهواسطه عيوب و نواقص در زيرساختها در
بسياري از حوزهها در هر صورت مردممان دچار رنج و عذاب ميشوند و کاملا
روشن است که کشور نياز به رسيدگيهاي اصولي و اساسي و درازمدت دارد و پول و
امکانات عظيم ميخواهد تا اين مشکلات هر ساله از سيل و زلزله گرفته تا
آتشسوزي جنگلها و حوادث پرتلفات جادهاي برطرف شوند. بيش از تمرکز
امکانات و سرمايهها و ظرفيتهاي بالفعل و بالقوه براي رفع گرفتارهاي
چندجانبه و همهساله مردم، اين اراده و همت و آگاهي و درک مسئولانه و کلي
است که بايد به اين نقطه برسد و رسيدگي به مشکلات کشور در صدر اولويتها
قرار گيرد. در چارسوي کشور و پس از وقوع انواع حوادث طبيعي و غيرطبيعي اين
فرياد به گوش ميرسد که بايد به داد مردم رسيد. ولي ظاهرا حداقل براي بعضي
از مسئولان رنج و محنت مردم عادي شده است و همواره با اقدامات مقطعي و بعضا
تبليغي به مصاف مشکلات بزرگ ميروند و تا کمي از حادثهها دور ميشويم
همهچيز از يادها ميرود و ميماند مردمي که خسارت ديدهاند و بايد خود
چاره کار کنند و بعضا با اشک و آه رنجها را به جان بخرند! اگر از زاويه
کليتر به اين موضوعات حياتي نگاه کنيم، مسلما کشور نياز به آرامش
طولانيمدت دارد که به امور خود برسد و زندگي همه مردم در حد قابل قبولي
ارتقا يابد. ما يک کشور بلاخيزيم و با انواع مصائب طبيعي روبهرو هستيم؛
کشوري با اين وسعت و اين همه مشکل و مساله بايد با ديدي عميق و درازمدت از
اشتغالات بيروني خود بکاهد و به درون بپردازد. همه کشورها کمابيش با چنين
مسائلي روبهرو هستند ولي کدام جامعه است که در عين حال در محاصره تحريمها
هم قرار گرفته باشد و امکان بهکارگرفتن توان و سرمايههاي خود را نداشته
باشد؟ هنر سياستمداران ما بايد اين باشد که انواع تهديدها را از راه خرد و
تدبير از ايران دور کنند تا امکان رسيدگي به انبوه مشکلات داخلي بهوجود
آيد. اينکه ما مرتبا و هر بار از جانبي با تهديدي روبهرو شويم با کدام
اصول کارآمدي و مديريت سازگار است؟ اساسا چرا بايد اين همه تهديد متوجه
کشور ما باشد؟ دشمني و کينهتوزي برخي از بيگانگان قابل انکار نيست ولي آيا
کياست و دورانديشي به اين نيست که با هر روش ممکن جلو بهوجود آمدن
تهديدها را بگيريم؟ ما نبايد اجازه دهيم که بيگانگان امکان دشمني و تشريک
مساعي عليه منافع ملت ايران را بهدست بياورند و بعد پاسخ آنها را بدهيم.
بهترين پاسخ رفع امکان دشمني عليه کشور است. بهترين اقدام حضور منطقي و
معتبر در مناسبات جهاني و جلوگيري از نطفه بستن تهديدهاست. اگر از
شعارهايمان کم کنيم و به درون و مشکلات داخلي بيشتر بپردازيم دشمنسوزترين
کارها را کردهايم و با کمترين هزينهها بيشترين تهديدها را برطرف خواهيم
ساخت. اين شدني است کمااينکه بسياري از کشورهاي موفق چنين استراتژيهايي
برگزيدند و براي ملت خويش امنيت و ايمني و رفاه به ارمغان آوردند. نکند در
ميان انبوه اشتغالات بيمورد و سردادن شعارها سيلها از راه برسند و همه ما
را با خود به ناکجاآباد ببرند؟