حادثه خونبار و تکاندهنده حمله وحشيانه به دانشگاه کابل چيزي نيست که بهسادگي از يادها برود يا رويدادي استثنايي باشد و بشود آن را نادر شمرد و به جبر روزگار نسبت داد. البته آن اتفاق شنيع مورد توجه ايرانيان و کشورهاي فارسيزبان منطقه قرار گرفت ولي سايه اخبار انتخابات آمريکا نگذاشت که دنيا را تکان دهد و توجه جهانيان را جلب کند!
حادثه خونبار و تکاندهنده
حمله وحشيانه به دانشگاه کابل چيزي نيست که بهسادگي از يادها برود يا
رويدادي استثنايي باشد و بشود آن را نادر شمرد و به جبر روزگار نسبت داد.
البته آن اتفاق شنيع مورد توجه ايرانيان و کشورهاي فارسيزبان منطقه قرار
گرفت ولي سايه اخبار انتخابات آمريکا نگذاشت که دنيا را تکان دهد و توجه
جهانيان را جلب کند! چند سال پيش وقتي داعش در حملهاي در فرانسه عدهاي از
شهروندان اين کشور را به خاک و خون کشيد چندين رئيسجمهور و نخستوزير و
مقامات بلندپايه کشورها از آمريکا گرفته تا اروپا در يک راهپيمايي بيسابقه
در پاريس شرکت کردند تا ضمن همدردي با خانواده قربانيان عزم خود را براي
مبارزه با تروريسم به نمايش بگذارند. اين نشان ميداد که خشونت داعشي دنيا
را تکان داده بود و اميدي فراهم شد که کشورهاي قدرتمند همه مساعي خود را در
جهت خشکاندن ريشههاي تروريسم به کار گيرند و بشريت در مقابل خشونت و
تروريسم نفس راحتي بکشد. ولي اينچنين نشد و غربيان فقط تلاش کردند تا امنيت
شهروندان خود را تامين کنند و ديديم همان تروريستها در خاورميانه حتي تا
نسلکشي هم پيش رفتند و از کشتهها پشتهها ساختند و هنوز هم هراز چندي
جنايت ميکنند و دنيا از کنارش بهسادگي ميگذرد! آمريکا با طالبان
توافقنامه صلح امضا کرده و اصليترين امتيازي که بهدست آورده اين است که
طالبان نخواهد گذاشت از خاک افغانستان به منافع و شهروندان آمريکايي حمله
شود! بقيه توافقنامه هم جز تعارفات چيزي براي ملت افغانستان ندارد و اگر
اين گروه يا هر گروه ديگري در اين کشور حمام خون راه بيندازد البته آمريکا
حاضر است که در حد يک اعلاميه آن را محکوم کند! بگذريم، داستان حمله به
دانشگاه کابل که جز با منطق درندگي و سبوعيت کوچکترين ارزش نظامي و سياسي
نداشت بايد براي مردم منطقه عبرتي عظيم توليد کند. اين ميزان از خشونت و
حمله کور که ناشي از تنور داغ جهالت و عقبماندگي است البته غيرقابل باور
است ولي بايد سرچشمه آن را مورد جستوجو قرار داد. کشتن عدهاي از جوانان
دانشجو که گناهشان درس خواندن است از بدويتي خبر ميدهد که هنوز در اين سوي
جهان زنده است و معرکه ميآفريند. از زنده بودن اين بدويت بايد ترسيد و
پيرامونش سخنها گفت و چارهيابي کرد. به نظر ميرسد ريشههاي اين نوع از
تروريسم به تلقي ما از زندگي و ارزش جان انسانها بازميگردد. البته اين
حادثهها ناشي از عمق انحطاط فکري است ولي انواع سهلتر آن را در بسياري از
روشها و رفتارها ميتوان ديد. گويي جان انسان متاع ارزاني است که اگر از
دست برود به حسرتي کوتاه سزاست و به تامل و تفکر و عبرت و تشريک مساعي جهت
حفظ آن نياز نيست! وقتي آن کوتهفکر نادان ايمان پيدا کرده است که در حمله
انتحاري آن هم به افراد بيگناه فاصلهاش با پيوستن به رسول خدا در بهشت به
اندازه کشيدن ضامن يک بمب است، چگونه ميشود او را سرزنش کرد و عمق ظلوم و
جهول بودنش را تفهيم ساخت؟ ظاهرا به ارزش جان انسان که به اندازه جان يک
ملت است، نرسيدهاند! تا زماني که ارزش جان انسان در ميان بهدرستي تبيين
نشود و روح حاکم در صدها و هزاران فتوا و کتاب و سخنراني و گفتار و نوشتار
عالمان ديني ملموس و تئوريزه نشود القاعده برود، طالبان ميآيد و طالبان
برود داعش سر برميآورد و تسلسل حوادث خونبار منقطع نخواهد شد. چرا راه دور
برويم؟