سرگیجه گرفتهایم از تکراری بودن نقدها، از ضرباهنگِ گرانی است، گرانی است، از تیزی کلام و تلخی طعنه، از زشتی عبارتها و بهسخره گرفتنهای عجیب و غریب، گویی دعوایی است بین جماعتی خاص...
سرگیجه گرفتهایم از
تکراری بودن نقدها، از ضرباهنگِ گرانی است، گرانی است، از تیزی کلام و تلخی
طعنه، از زشتی عبارتها و بهسخره گرفتنهای عجیب و غریب، گویی دعوایی است
بین جماعتی خاص...
این روزها از مردم کوچه و بازار تا روزنامهچی جماعت
و فعالان سیاسی ـ اجتماعی، نمایندگان مجلس، مسئولان سابق و لاحق گرفته تا
محافل و منابر(!)همه منتقد روحانی و سیاستهای دولت او شده اند از
بیکفایتی و بیدرایتیها میگویند و از گرانیها و این که چرا روحانی دست
روی دست گذاشته و هیچ کاری نمیکند...
ما هم میگوییم اما روزنامه
نگارانه، در کمال احترام، ما هم به برخی حواریون روحانی، به کسانی که
بیدلیل دخالت میکنند و ایده میدهند و نسخه میپیچند نقد داریم اصلاً به
برخی بودنها و نبودنها سخت نقد داریم اما هرگز فراموش نکرده و نمیکنیم
که همچنان مثل هفت سال گذشته در صف حامیان دولت هستیم یعنی هرجا باید حمایت
کنیم کوتاه نخواهیم آمد اما چشم بر کاستیها و بیدرایتیها نیز نبستهایم
خلاصه عقد اخوتی بین ما و دولت نیست که اگر بنا بر داد و بیداد باشد؛ کی
مستحقتر از ما که هم باید کتک از منتقدان روحانی نوش جان کنیم هم از تیر و
طایفه ی اطراف و اکناف روحانی اما قصه ی برخی نقدها فرار است، بهانه جویی
است، آدرس غلط دادن است اصلاً تخریب و ویرانگری است.
حرفی نیست ما هم
نقد داریم، گلایه مندیم و حتی در پارهای امور شاکی نیز هستیم اما ماجرای
نقدها دارد وارد فازی میشود که جماعت رسانه و دانشگاه بدان
میگویند:«فرارِ رو به جلو!»، مردم کوچه و بازار میگویند«زرنگ بازی»،
علمای قوم سیاست میگویند«شانه خالی کردن زیر بار مسئولیتهای روی زمین
مانده»
اصلا بگذارید مثالی بزنیم و زود سر و تهِ ماجرا را درز بگیریم.
من به عنوان مدیر مسئول روزنامه، تصمیم میگیرم یکی از خبرنگاران باسابقه،
باتجربه و حتی کارکشته در امور مدیریتی را جایگزین خود کنم و هنوز آن فرد
روی صندلیاش جا به جا نشده، آواری از بدهی و خرابیهای موجود را متوجه او
کنم و بدون این که به تازه کار بودن و در مرحله شروع بودن توجهی داشته
باشم شروع کنم به انتقاد از سر تا پای روزنامه آفتاب یزد! شما فکر میکنید
چه بر سر آن مدیر میآید؟
اصلاً خواهد توانست دوام بیاورد؟! اصلا خواهد توانست توانمندیها و ایدههای مدیریتیاش را ساری و جاری کند؟ قطعاً نه!
این
روزها در کمال تعجب میبینیم روی منابر و پشت برخی تریبونهای خاص به جای
نقد، بد و بیراه میگویند، مسخره میکنند اصلا هرچه در شبکههای اجتماعی
وجود دارد را بازگو میکنند بیآن که بپردازند به قبل و بعد برخی مسائل، به
سهم خودشان در پدیدار شدن این مشکلات به این که روزی خودشان در جایگاه
وزیر و استاندار و معاون این دستگاه و آن سازمان بوده اند.
یادمان نرود!
مشکلات یک شبه به وجود نمیآید، یک شبه هم از بین نخواهد رفت، یادمان
نرود! اصلاً شاید فردا سکان را دادند دست خودمان، همفکرمان، همراه مان، هم
ایل و طایفه مان، بازهم با همین فرمان نقد خواهیم کرد؟ بازهم قصه ی چوپان
دروغگو و لطیفههای قدیمی را بر زبان خواهیم راند؟
من نیز معتقدم حسن
روحانی بد کرد با خودش با حامیانش با کسانی که به او امید بسته بودند اما
بپذیریم بخشی از مشکلات زیر سر دولت است بخشی باز میگردد به سالهای دور و
نزدیک به کم کاری ها، بیدرایتی ها... خلاصه؛ آقایان سابقاً مسئول!انتقاد کنید اما سهم خود را فراموش نکنید!