معادله کاهش نابرابری و کرامت عیسی منصوری در قرن بیستم طیف چپ در جهان به دنبال برابری و مساوات و طیف راست مدعی آزادی اقتصادی بود. تشکلهای کارگری و احزاب سوسیالیست به دنبال بازتوزیع درآمد و تأمین اجتماعی بهتر بودند و جناح راست دغدغه کاهش اندازه دولت و تقویت بخش خصوصی را داشت.
معادله کاهش نابرابری و
کرامت عیسی منصوری در
قرن بیستم طیف چپ در جهان به دنبال برابری و مساوات و طیف راست مدعی آزادی
اقتصادی بود. تشکلهای کارگری و احزاب سوسیالیست به دنبال بازتوزیع درآمد و
تأمین اجتماعی بهتر بودند و جناح راست دغدغه کاهش اندازه دولت و تقویت بخش
خصوصی را داشت. اینک اما به نظر میرسد اثری از آن دستهبندی سنتی نیست و
به جای آن، روندها و جریانهای بزرگتری بر جهتگیری جوامع و سیاستورزان
اثر میگذارند. شاید بتوان گفت مهمترین دوگانه موجود پیشروی انتخاب
ملتها در دو دهه و سالهای اخیر دوگانه «برابری اقتصادی» و «کرامت» بوده
است.
دستهای از اندیشمندان در جهان بر این عقیدهاند که اداره
امور جامعه باید در دست طبقهای از متخصصان باشد که منافع شخصی آنها فراتر
از خواستههای محلی و زودگذر آحاد جامعه است؛ بـه همین خاطر توصیه میکننـد
کشورها در عمـل توسـط نخبگان مدیریت شوند؛ در غیر این صورت این خطر وجود
دارد که منافع مشترک زودگذر در دورههایی افکار عمومی را به انحراف ببرد.
تودههای بدون تحصیلات کافی که بهراحتی میتــوان بــر آنها تأثیر گذاشت،
نمیتواننـد از پـس اداره کشـور برآینـد. در این سیاق فکری هویت، کرامت
انسانی و ثروتزایی ملی مورد توجه قرار دارد. اما این نگرش در عمل با وجود
رشد اقتصادی، افزایش قابلتوجه نابرابری اقتصادی در بسیاری از کشورهای غربی
در دهههای اخیر (بهویژه تحت تأثیر جهانیشدن) را به همراه داشته است.
مشابه این روند احتمالا با دلایل دیگر در سایر کشورها از جمله ایران هم
قابل رصد است.
آمریکای دوره اوباما مدیریت اقتصادی در قالب چارچوبهای
علمی کلاسیک و ارتقای جایگاه بینالمللی را تجربه کرد. از جمله، رهبری
تکنولوژیک آمریکا به او این امکان را داد که بهمنظور ثروتزایی بیشتر
میزان برونسپاری فعالیتهای کمارزشتر به شرکتهای چینی، کرهای و مانند
آنها را افزایش دهد. در تداوم روند گذشته، بخشی از طبقه متوسط درآمد و شغل
خود را از دست دادند و به دهکهای پایینتر سقوط کردند. درآمد شرکتهای
آمریکایی افزایش داشت اما روند نابرابری اقتصادی بین صدکهای بالا و پایین
نیز ادامه یافت. به گونهای که جنبش والاستریت در اعتراض به یک درصد
پرثروت شکل گرفت و در ادامه رأیدهندگان آمریکایی در واکنش به نابرابری
موجود، در سال ۲۰۱۶ به مدعی «بازگرداندن درآمد و اشتغال برای آمریکاییان»
رأی دادند. این روند در برخی کشورهای اروپایی هم مشاهده شده است.
دستهای دیگر از اندیشمندان بر این باورند که تودهها نشان دادهانــد
میتواننــد عملکــرد هوشمندانهای در سیاسـت داشته باشـند. بهـار عربـی
نشـان داد حتـی در جاهایـی کـه صاحبنظران انتظارش را نداشتند، تقاضای
پرشوری برای مشارکت سیاسی وجــود دارد؛ فقط باید به آن فرصت بروز داده شود.
این نگرش بر رفع نابرابریهای اقتصادی، ارتقای زندگی تودههای کمدرآمد و
البته «بازگشت به داخل» ملیگرایانه تأکید دارد. اما تجربه نشان داد برخی
که با ادعای نمایندگی تودههای فقیر و رفع نابرابری به قدرت میرسند، به
تدریج رفتارهای خودمحورانه و دیکتاتورمآبانه بروز میدهند و به کرامت
انسانی و قواعد مورد توافق در این زمینه، که برای طبقه متوسط مهم است، توجه
کمتری میکنند. گاهی نیز از کنشهای همراه با تخریب کرامت انسانی ابایی
ندارند. پویش «زندگی سیاهان مهم است» در دروه مدیریت ترامپ به صراحت به
بیاعتنایی حکومت به کرامت سیاهپوستان اعتراض داشته است.
در
انتخابات ۷۶ ایران قول کرامت انسانی رأی آورد، درحالیکه در ۱۳۸۴ نامزدهای
مدعی منزلت اجتماعی در اولین مرحله انتخابات جا ماندند و جامعه دعوی مقابله
با نابرابری، حذف ثروتمندان نورسیده و بازگشت به داخل را انتخاب کرد.
اما به تدریج خودمحوری و تحدید فردیت و کرامت آحاد جامعه به ویژه طبقه
متوسط قوت گرفت؛ نتیجه آنکه سهم کرامت مجددا در خواستههای رأیدهندگانِ دو
انتخابات بعدی افزایش و توجه به نابرابری (مورد تأکید یکی از نامزدها با
شعار چهاردرصدیها) کاهش یافت.
مقایسه و ادعای شباهت بین مصادیق در کشورهای مختلف بهراحتی امکانپذیر نیست.
اما در چارچوب این نوشته میتوان گفت نتیجه انتخابات آتی آمریکا را
میزان تمایل شهروندانش به کاهش نابرابری-بازگشت به داخل یا احترام به
کرامت تعیین میکند. حریم هویتی یک سیاهپوست برایش اهمیت دارد، اما
همزمان نگران شغل و درآمدش نیز هست. انتخاب بین این دو تعیینکننده
آینده اوست. در ایران نیز باید دید که مردم و قوای جریانساز با توجه به
شرایط موجود بهویژه نابرابری حاصل از تورم سالهای اخیر، انتخابات آتی را
به چه جهت و ترکیبی از این دوگانه هدایت میکنند.