آخرین برآورد اکونومیست حاکی از بازگشت رشد به اقتصاد ایران در سال 1400 و تجربه رشد 2 درصدی است اما چقدر میتوان به تحقق این پیشبینی خوشبین بود؟ خوشبینیای که هم در دین توصیه شده و هم فلاسفه بزرگ در موجودیت انسان آن را یک اصل میدانند و اینکه انسانها باید با امید زندگی کنند
آخرین برآورد اکونومیست حاکی از بازگشت رشد به اقتصاد ایران در سال 1400 و
تجربه رشد 2 درصدی است اما چقدر میتوان به تحقق این پیشبینی خوشبین بود؟
خوشبینیای که هم در دین توصیه شده و هم فلاسفه بزرگ در موجودیت انسان آن
را یک اصل میدانند و اینکه انسانها باید با امید زندگی کنند اما
واقعیتها و جهتگیریهای اقتصادی تعیینکننده راهبردی است که باید مدنظر
دولتها قرار گیرد. از دهه 1960 بیشتر جنبههای کمی رشد اقتصادی مدنظر بود.
یعنی اگر تولید ناخالص داخلی یکسال نسبت به سال گذشته افزایش نشان میداد،
نشاندهنده رشد بود اما درحال حاضر رشد اقتصادی را همراه با رفاه اقتصادی
میدانند و هرچند رشد اقتصادی یعنی تولید ناخالص داخلی نسبت به سال گذشته
افزایش نشان دهد اما باید دید این افزایش چقدر موجب رفاه اقتصادی و اجتماعی
شده که در مقوله توسعه میگنجد که یک کشور نسبت به سال قبل توسعهیافته
باشد. در بحث رشد اقتصادی فقط بُعد کمی مطرح نیست بلکه بُعد کیفی هم مطرح
است که چه تاثیری در رفاه مردم داشته؟ آیا معیشت مردم بهتر شده و درآمدی که
ناشی از کار و فعالیت بوده، افزایش داشته یا سطح عمومی قیمتها کاهش
یافته؟ بنابراین وقتی از رشد اقتصادی سخن میگوییم باید یکسری الزامات را
مورد توجه قرار دهیم. امروزی که از هر لحاظ در تحریم همهجانبه قرار داریم و
بافت کشاورزی، صنعتی و معدنی ما آمادگی جهش داشته است. اگر قید رشد
اقتصادی را بهکار میبریم، باید ببینیم آیا اشتغال هم صورت گرفته؟ نرخ
بیکاری کاهش پیدا کرده؟ اگر افزایش نقدینگی موجب رشد اقتصادی شده باید
الزامات یا مستنداتش را ارائه کنیم که چقدر در تولید نشسته؟ بانک مرکزی و
مرکز آمار در پایان سال 98 تورم را 2/41 درصد اعلام کرد و میانگین نقدینگی
دوساله 97 و 98 نیز 27 و نیم درصد اعلام شد. باید دید آیا رشد تولید متناسب
با رشد نقدینگی بوده؟ رشد تولید ناخالص داخلی در سال 98 حدود هفت درصد
منفی بوده و وضعیت سرمایهگذاری سال 98 نسبت به سال 97 نیز منفی بوده و در
پنجماهه سال 99 میزان اخذ پروانه ساختوساز کاهش چشمگیری داشته. درحالیکه
رشد باید مستندات خود را بیان کند و «آنچه عیان است، چه حاجت به بیان است»
در اینجاست که میگنجد. کاهش نرخ اشتغال و افزایش نرخ بیکاری و تورمی که
کاسته نشده در کنار خوشبینی نسبت به تحرک اقتصاد که خواستهای همگانی است،
قرار دارد و واقعیتهای اقتصاد چیزی غیر از خوشبینی را به تصویر میکشد.
شاخص دیماه سال گذشته 330هزار بوده، چه اتفاقی در اقتصاد صورت گرفته که
شاخص یکباره به دومیلیون رسید و وقتی 400هزار تا پایین آمد عزا و واویلا
گرفتیم که ریزش عجیب و غریبی در بازار سرمایه و بورس اتفاق افتاده!
درحالیکه اصلا نباید به آن شاخص میرسید و شاخص کنونی هم با لباس بازار
سرمایه جور درنمیآید. دولت به عنوان تاجر باید قیمت دارایی خود را بالا
میبرد تا آن را خوب بفروشد ولی از ظرفیت و پتانسیل درونی بازار سرمایه
استفاده نشد. در واحدهای بورس تغییر تکنولوژی صورت نگرفت که محصولی بهتر
فروش رود. کدام بخش نقدینگی که به سمت بازار سرمایه رفت و هجوم آورد در
تولید نشست؟ حتی یک ریال هم در تولید ننشست، دست به دست و سفتهبازی شد.
سال جهش تولید در تحریم کامل با وضعیتی که خیلی از اقلام وارد نمیشد و
تعرفههای بالای واردات، همه چیز را برای رشد تولید آماده کرده بود اما فقط
از مسئولان صنایع شیر سوال کنید میزان وضعیت تولید و سرانه مصرف چقدر در
جامعه کاهش یافته؟ آیا رشد اقتصادی معیشت و سفره مردم را کوچکتر میکند؟
بگذاریم دولت و مجلس با واقعیتهایی که هست قدمی برای معیشت، درآمد، اشتغال
و سرمایهگذاری مردم بردارند. وقتی میزان سرمایهگذاری در حداقل بوده اما
انتظار رشد اقتصادی داریم؟ اینها سوالاتی است که باید سیاسیون پاسخ دهند و
با اینکه تحقق رشد اقتصادی خواسته ماست اما متاسفانه واقعیتها غیر از این
است.